زندان و تبعيد در اسلام

مشخصات كتاب

سرشناسه : طبسی، نجم الدین، 1334-

عنوان قراردادی : السجن و النفی فی مصادر التشریع . فارسی.

عنوان و نام پديدآور : زندان و تبعید در اسلام/ مؤلف نجم الدین الطبسی؛ مترجمان مصطفی شفیعی، محمدرضا حسینی.

مشخصات نشر : قم : صفحه نگار، 1385.

مشخصات ظاهری : 232 ص.

شابک : 15000 ریال : 964-7544-30-8

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

يادداشت : عنوان عطف: زندان و تبعید در نصوص و فتاوا.

یادداشت : نمایه.

یادداشت : کتابنامه : ص. 185 - 216.

عنوان عطف : زندان و تبعید در نصوص و فتاوا.

عنوان دیگر : السجن و النفی فی مصادر التشریع الاسلامی. فارسی.

موضوع : زندان (فقه).

موضوع : تبعید (فقه).

موضوع : زندانیان.

شناسه افزوده : شفیعی، مصطفی، 1338 - ، مترجم.

شناسه افزوده : حسینی، محمدرضا ، 1341 - ، مترجم.

رده بندی کنگره : BP195/6 /ط2س 3041 1385

رده بندی دیویی : 297/375

شماره کتابشناسی ملی : م 85-16415

فهرست مطالب

پيشگفتار 15

مقدمه مؤلف 17

بخش اول: زندان مقدمه 21

فصل اول: موجبات زندان گفتار اول: قتل 27

1. اتهام به قتل 27

2. راهنمايي قاتل براي پيدا كردن شخص مورد نظر 29

3. نگه داشتن براي كشتن 29

4. دستور قتل 32

5. رهايي قاتل از قصاص 33

6. ترور 34

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 6

7. قتل و عفو اولياي دم 35

8. فقدان شرايط ولي دمّ 36

9. قتل ذمّي 38

10. فرار قاتل 38

11. قتل عبد به دست مولا 39

12. قتل توسط عبد به دستور مولا 40

13. قتل امان داده شده 41

14. قصد كشتن فرزند 41

گفتار دوم: سرقت 42

1. سرقت براي بار سوم 42

2. سارقي كه دست و پاهايش قطع شده است 44

3. سرقت زيور آلات 46

4. جيب بري، دزدي كوچه و خيابان، كف زني 46

5. سوراخ كردن ديوار خانه و شكستن قفل خانه 47

6. نبش قبر 48

7. خريدن شخص آزاد 49

8.

غيبت مالباخته 49

9. راهزني 50

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 7

10. معاونت در راهزني 50

11. اتهام به سرقت 51

12. شهرت به سرقت 51

گفتار سوم: آزار جسمي منجر به جرح 52

1. تمثيل 52

2. تراشيدن يا از بين بردن موي سر زن 53

3. زدن عبد بدون دليل 53

گفتار چهارم: آزار روحي و دشنام 54

1. دشنام و هجو مسلمان 54

2. مردم آزاري 54

3. دستور افترا 55

گفتار پنجم: ترك واجبات و انجام محرمات 55

1. فعل حرام 55

2. ترك واجبات 56

3. بدعت 57

گفتار ششم: سحر و كارهاي مشابه آن 58

1. سحر 58

2. تنجيم 58

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 8

گفتار هفتم: ارتداد 59

1. ارتداد زن 59

2. ارتداد مرد 61

3. غلو درباره حضرت علي عليه السّلام 61

گفتار هشتم: فحشا 61

1. براي اجراي حدّ 61

2. براي فاصله افتادن ميان دو حدّ 64

3. براي جلوگيري از زنا 64

4. زنا با خواهر 65

5. زناي زن 66

6. زناي غير محصنه 66

7. نگه داشتن فرد براي زناي با او 67

8. قوّادي 67

9. لواط 68

10. آميزش با جاريۀ مشترك توسط شريك 68

گفتار نهم: شرب خمر و مسكرات 69

1. شرب خمر در ماه رمضان 69

2. دادن شراب 69

3. بيهوشي در اثر مستي 70

4. افراط در مشروب خواري 70

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 9

گفتار دهم: مسايل زناشويي 71

1. ايلاء زوجه و خودداري از رجوع يا طلاق او 71

2. ظهار و خودداري از رجوع يا طلاق 72

3. خودداري از محدود ساختن زنان به چهار تن 73

4. خودداري زوج از طلاق زوجه 74

5. ندادن نفقه 75

6. قذف و خودداري از ملاعنه 76

7. موارد خاص طلاق 77

8. آزار زوجه 77

گفتار يازدهم: جرايم ضد امنيت 78

1. جاسوسي 78

2. شورش 79

3. اسارت 80

4.

گروگان گرفتن 81

5. ادعاي عدم بلوغ از سوي مشرك نوجوان 81

6. خودداري اهل كتاب از جزيه 82

7. پناهندگي مستأمن به دار الحرب 83

8. تصميم به شورش عليه امام 83

9. محاربۀ بدون قتل و غارت 84

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 10

10. شورش پيرمردان، زنان و كودكان 84

11. ديده باني و پشتيباني [از گروه هاي شورشي] 85

12. امتناع از پذيرفتن حكم حاكم 85

13. استراق سمع و افشاي اسرار 86

گفتار دوازدهم: تخلفات كارگري و اداري 86

1. خيانت در بيت المال 86

2. اطلاعات و خبر دادن به خائن 87

3. مسامحۀ حاكم 88

گفتار سيزدهم: تخلّفات مالي 88

1. خودداري از اداي دين 88

2. ادّعاي اعسار مديون 92

3. مديون معسر 93

4. افلاس 94

5. غصب، خوردن مال يتيم و خيانت در امانت 95

6. خودداري گروگذار از اداي دين 96

7. حبس كفيل تا تحويل مكفول 97

8. سكوت مدعي عليه 98

9. حركات ايذايي و درشتي در دادگاه 100

10. خودداري مدعي عليه از حضور در دادگاه 100

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 11

11. حبس مدعي عليه براي تعديل شاهد يا حضور او در دادگاه 101

12. نكول از سوگند 101

گفتار چهاردهم: حبس بعضي از طرفداران مسلك منحرف 103

1. شهادت باطل 103

2. بي مبالاتي دانشمند، جهل پزشك و پيمانكار كلاهبردار 104

3. مستي و قداره كشي 105

4. شرارت 106

فصل دوم: حقوق زنداني گفتار اول: اصل برائت 111

گفتار دوم: حق شركت در مراسم ديني 113

گفتار سوم: حق ملاقات با نزديكان 115

گفتار چهارم: حق رفاه 116

گفتار پنجم: حق مرخصي 117

گفتار ششم: حق تسريع در محاكمه 118

گفتار هفتم: حق حضور در كنار همسر 120

گفتار هشتم: حق درمان 121

گفتار نهم: حق خوراك، پوشاك و 122

گفتار دهم: حق آزادي از زندان 125

زندان و تبعيد در اسلام، ص:

12

فصل سوم: احكام زندان گفتار اول: جدا كردن زنان از مردان 129

گفتار دوم: جدا سازي جوانان و نوجوانان از بزرگسالان، مسلمانان از غير مسلمانان 130

گفتار سوم: ايجاد اشتغال براي زنداني 132

گفتار چهارم: تحريم شكنجه براي گرفتن اقرار 132

گفتار پنجم: معناي تأديب در زندان و حدود آن 135

كتاب شناسي زندان 137

بخش دوم: تبعيد فصل اول: كليات تبعيد معناي نفي 145

معناي تغريب 145

ادله تبعيد 146

حد يا تعزير بودن تبعيد 147

تبعيد به عنوان تعزير 148

مكان تبعيد 149

مسافت تبعيدگاه 152

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 13

مخارج تبعيدي 152

رعايت مسائل رفاهي 153

مدت تبعيد 154

شرط بلوغ در تبعيد محارب 156

برخي از احكام تبعيد 157

تبعيد زن 163

فعاليت اقتصادي در تبعيد 164

مرخصي رفتن تبعيدي 165

فصل دوم: موارد تبعيد گفتار اول: قتل 169

1. قتل فرزند توسط پدر 169

2. قتل بردۀ خود 170

3. قتل برده 171

4. قتل ذمّي 171

5. مثله كردن 172

گفتار دوم: فحشاء 172

1. آميزش با حيوان 172

2. قوادي 173

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 14

3. لواط 176

4. زناي غير محصنه 176

5. مخنّث بودن 177

6. مورد ستايش عاشقانه قرار گرفتن در اشعار 178

7. نوشيدن مسكر در ماه رمضان 179

گفتار سوم: تخلفات سياسي- امنيتي 179

1. جاسوسي 179

2. استهزاي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و افشاي اسرار حكومت 180

3. دشنام به اهل بيت عليهم السّلام 180

4. جعل اسناد دولتي 181

5. سرقت 181

6. احتكار 181

7. شرارت 182

8. محاربه 182

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 15

پيشگفتار:

«حبس» در تمامي قوانين جزايي به عنوان يكي از مجازات ها پذيرفته شده است. مخالفت حقوق جزاي نوين با مجازات هاي اعدام و بدني، توجه به مجازات زندان به منظور جاي گزيني مجازات هاي سنگين و اصلاح مجرمان، فزوني گرفت؛ ليكن پس از نمايان شدن ناكارآمدي

مجازات زندان و روي كرد حقوق دانان و قانون گذاران به جاي گزين هاي اين مجازات به منظور كاهش پي آمدهاي منفي آن، ضرورت شناخت دقيق تر از نگرش حقوق جزاي اسلامي به مجازات زندان، اهداف و موارد آن و حقوق زندانيان، بيشتر خودنمايي مي كند.

به طور كلي دو ديدگاه درباره مجازات زندان در فقه جزايي اسلام وجود دارد؛ برخي بر اين باورند كه مجازات زندان در موارد بسيار محدودي پيش بيني شده است و نمي توان از آن به عنوان تعزير استفاده كرد، انديشۀ ديگر تجويز مجازات زندان به عنوان يكي از مجازات هاي تعزيري و توسعه آن مي باشد. كه به نظر مي رسد قانون گذار در قانون مجازات اسلامي، بويژه در كتاب پنجم (تعزيرات و مجازات هاي بازدارنده) مصوب 1375، از اين تفكر پيروي كرده است، به طوري كه حدود 550 مورد مجازات حبس در آن پيش بيني كرده است و چنين روي كردي به مجازات حبس برخلاف ديدگاه و سياست قضايي

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 16

رياست محترم قوه قضاييه، حضرت آية الله هاشمي شاهرودي «دام ظله» مي باشد كه معتقدند: « … در فقه و بينش اسلام زندان كمتر به عنوان كيفر قلمداد شده و يا اصلا نشده است … ».

اين تحقيق در صدد بيان ديدگاه ها و موارد تجويز مجازات زندان در فقه جزايي اسلام، بدون داوري دربارۀ آن ها است.

ترجمۀ حاضر، گامي در اين راستا شمرده مي شود؛ به ويژه آن كه نويسندۀ محقق ارجمند حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي نجم الدين طبسي «دام عزه»، پس از سال ها تحقيق دربارۀ مجازات زندان و تبعيد و حقوق زندانيان و تبعيدي ها در اسلام، اقدام به نگارش آن كرده است.

اين كتاب علي رغم اختصار، حاوي مطالبي نو، پربار و مفيد است و از غناي منابع تحقيق

برخوردار مي باشد كه مي تواند مورد استفاده اساتيد، قضات، طلاب و دانشجويان قرار گيرد. همه اين ويژگي ها ما را بر آن داشت كه به ترجمه اين كتاب همت گماريم. در اينجا از مؤلف ارجمند كه، با ترجمه كتاب نفيس «موارد السجن في النصوص و الفتاوي» و «النفي و التغريب في مصادر التشريع الاسلامي» موافقت نمودند تشكر مي كنيم.

اميد است، اين اثر گامي در جهت تبيين هرچه بيشتر حقوق جزايي اسلام باشد.

مترجمان:

مصطفي شفيعي- سيد محمد رضا حسيني

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 17

مقدمه مؤلف:

در قوانين جزايي اسلام، مسلما مجازاتي به عنوان حبس- اعم از تأديبي و احتياطي- وجود دارد و كسي كه بر فقه اسلامي اشراف داشته باشد، به اين مطلب اذعان مي كند. اسناد تاريخي، گوياي اعمال مجازات زندان نسبت به برخي مجرمان و متهمان در زمان رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله، امير المؤمنين عليه السّلام و خلفا مي باشد؛ هرچند در زمان پيامبر صلّي اللّه عليه و آله مكان خاصي به نام زندان وجود نداشت و مجرم يا متهم در مسجد يا خانه هاي نزديك آن، زنداني مي شد. امام علي عليه السّلام نخستين كسي بود كه مكاني را به عنوان زندان ساخت و خلفاي پيش از او، مجرم را در دهليزها و چاه هاي كم عمق زنداني مي كردند.

حبس در قوانين جزايي اسلام از جهتي به «حبس حدّي» - كه موارد آن محدود است- و «حبس تعزيري» تقسيم مي شود، كه توسعه و تضيق محدودۀ اعمال آن به دست حاكم شرع است و مي توان در جرايمي كه داراي مجازات تعزيري اند، به آن حكم نمود. در فقه اسلامي، وجود حقوقي از قبيل تدارك امكانات، انجام اعمال عبادي، تغذيه، بهداشت،

زندان و تبعيد در

اسلام، ص: 18

ملاقات با همسر، بستگان و دوستان و … براي زندانيان، از چهارده قرن پيش به رسميت شناخته شده است.

پس از اتمام تأليف كتاب «موارد السجن في النصوص و الفتاوي» و «النفي و التغريب في مصادر التشريع الاسلامي» و استقبال از آن ها، بر اساس برخي پيشنهادها، اقدام به تلخيص آن دو كردم تا براي برخي اهداف مفيدتر واقع گردد؛ به ويژه آن كه اين تلخيص به صورت تطبيقي مي باشد.

در اين مجموعه، علاوه بر اشاره به روايات و نقل بعضي از آن ها، نظريات فقيهان شيعه و سني و موارد اتفاق و اختلاف آن ها و مصادر بحث ها نيز ذكر گرديد تا بحث، كاربردي تر و محقق نيز از مراجعه به دو كتاب مذكور بي نياز گردد.

الشيخ نجم الدين الطبسي

30/ 6/ 1380- قم

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 19

بخش اول زندان

اشاره

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 21

مقدمه

واژۀ سجن در لغت به معناي حبس است؛ «1» سجنه يعني حبسه (او را زنداني كرد). سجن يعني زندان. سجّان يعني صاحب زندان يا زندانبان.

سجين يعني زنداني. «2» حبس و محبس نيز به معناي زندان است. پس محبس هم به معناي سجن است [اسم ذات] و هم فعل است «3» [اسم معني]. بنابراين، سجن مكاني است كه انسان در آن زنداني مي شود. «4»

وجود زندان در نظام قضايي اسلام و همۀ نظام هاي قضايي جهان، پذيرفته شده است و نيازي به استدلال ندارد. در روايات آمده است:

علي عليه السّلام زنداني ساخت و نام آن را «نافع» گذاشت و زندان ديگري

______________________________

(1)- النهاية، ابن الأثير، ج 2، ص 342؛ الصحاح، ج 5، ص 2132؛ لسان العرب، ج 13، ص 203؛ مجمع البحرين ج 4، ص 60.

(2)- القاموس، ج 4، ص 235؛ لسان العرب، ج 13، ص 203؛ المفردات، راغب، ص 104.

(3)- العين، ج 1، 338؛ لسان العرب، ج 6، ص 44.

(4)- معجم مقاييس اللغة، ج 3، ص 13.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 22

ساخت و نام آن را «مخيّس» گذاشت. «1» هركس آگاهي به فقه اسلام داشته باشد مي داند كه كيفرهايي به نام زندان ابد، زندان موقت، زندان تأديبي و زندان احتياطي «2» در اسلام وجود دارد. ازاين رو، ما براي اثبات جواز شرعي زندان، نيازي به اقامۀ دليل نداريم.

اين نوشتار در سه فصل تنظيم شده است:

فصل اول- موجبات زندان؛

فصل دوم- حقوق زنداني؛

فصل سوم- احكام زندان.

______________________________

(1)- مسند زيد، ص 266؛ الغارات، ج 1، ص 134؛ النهاية، ابن الأثير، ج 2، ص 92؛ لسان العرب، ج 6، ص 72.

(2)- ر. ك: مجلة «فراسو» ص

78، گزارش ويژه گفتگو با مولف، نجم الدين طبسي، شماره 4- 3، سال اول.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 23

فصل اول موجبات زندان

اشاره

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 25

فصل اول؛ موجبات زندان موجبات زندان را مي توان در 14 گفتار خلاصه كرد؛ قطع نظر از اين كه براي اين عنوان ها فتوايي صادر شده يا نصي وارد شده باشد. ما دربارۀ عنوان هايي بحث مي كنيم كه در فقه شيعه و ديگر مذاهب اسلامي، از آن ها به عنوان موجب كيفر زندان ياد شده است اين عنوان ها عبارتند از:

1. قتل؛

2. سرقت؛

3. آزار جسمي منجر به جرح؛

4. آزار روحي و دشنام؛

5. ترك واجبات و انجام محرّمات؛

6. سحر و كارهايي مشابه آن؛

7. دخالت افراد ناآگاه در امور تخصّصي؛

8. ارتداد؛

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 26

9. فحشا؛

10. شرب خمر و مسكرات؛

11. مسايل زناشويي؛

12. دشمني و مبارزه با حكومت؛

13. امور كارگري و كارمندي؛

14. تخلّفات مالي «1».

براي هر يك از اين عنوان هاي اصلي، عنوان هاي ديگري نيز وجود دارد.

______________________________

(1)- ر. ك: موارد السجن، ص 35.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 27

گفتار اول: قتل

1. اتهام به قتل

بنابر روايات شيعه و تسنن، متّهم به قتل زنداني مي شود.

امام صادق عليه السّلام فرمود: «پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله متهم به قتل را 6 روز زنداني مي كرد؛ اگر اولياي مقتول بيّنه مي آوردند [حكم مي كرد] وگرنه او را آزاد مي كرد». «1» شيخ طوسي اين روايت را با كمي اختلاف نقل كرده است. «2»

حاكم نيشابوري- از علماي اهل سنت- روايت كرده است:

پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله شخصي را به اتّهام قتل بازداشت كرد. «3» گروهي از فقهاي ما از قبيل شيخ طوسي، «4» ابن براج «5» و ابن ابي حمزۀ طوسي، «6» به مضمون اين روايت فتوا داده اند. علامه حلّي «7» - در يكي از فتواهايش- امام خميني، «8» خويي «9» و گلپايگاني، «10» از

علماي معاصر، نيز براساس اين

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 370، ح 5.

(2)- التهذيب، ج 10، ص 152، ح 39.

(3)- المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص 102؛ نيل الاوطار، ج 7، ص 152؛ سنن الترمذي، ج 4، ص 28.

(4)- النهاية، ص 744.

(5)- المهذب، ج 2، ص 503.

(6)- الوسيلة، ص 461.

(7)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 254.

(8)- تحرير الوسيلة، ج 2، ص 480.

(9)- مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 133.

(10)- مجمع المسائل، ج 3، ص 208.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 28

روايت، فتوا داده اند. مالك بن انس، «1» از علماي اهل سنت، براساس آن، فتوا داده است. برخي از فقهاي ما با اين رأي مخالفت كرده اند. «2»

مدت زمان حبس، در اتهام به قتل:

دربارۀ مدت زنداني شدن متهم به قتل، اختلاف نظر وجود دارد:

1. شيخ طوسي و جمعي از فقهاي اماميه: 6 روز. «3»

2. ابن ابي حمزه طوسي: 3 روز. «4»

3. اسكافي: يك سال كامل. «5»

4. توقيف متهم در زندان تا پايان خصومت يا اقامۀ بيّنه. «6»

البته اين زندان، اختصاص به متهم به قتل دارد، نه متهم به جرح؛ چنان كه صاحب جواهر «7» استظهار كرده است. هم چنين زنداني كردن متهم به قتل، واجب است نه مستحب؛ «8» چنان كه برخي از علماي اهل سنت در مورد متهمي كه از سوگند سر باز مي زند، مي گويند زنداني مي شود تا قسم ياد كند يا اقرار كند. «9»

______________________________

(1)- المدوّنة الكبري، ج 6، ص 416.

(2)- شرائع الاسلام، ج 4، ص 227؛ المختصر النافع، ج 2، ص 298؛ الروضة البهية، ج 10، ص 76؛ مسالك الافهام، ج 15، ص 223.

(3)- القواعد و الفوائد، ج 2، ص 192؛ نضد القواعد الفقهية، ص 499.

(4)- الوسيلة، ص

461.

(5)- جواهر الكلام، ج 41، ص 261.

(6)- موارد السجن، ص 45.

(7)- جواهر الكلام، ج 41، ص 261؛ مفتاح الكرامة، ج 10، ص 82، «تعليقات علي باب القصاص».

(8)- موارد السجن، ص 46.

(9)- بدائع الصنايع، ج 7، ص 289؛ الاختيار، ج 2، ص 135؛ التفريع، ج 2، ص 209؛ تحفة الفقهاء، ج 3، ص 134.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 29

2. راهنمايي قاتل براي پيدا كردن شخص موردنظر

اگر كسي بخواهد فردي را به قتل برساند، شخصي كه او را براي يافتن آن فرد راهنمايي كرده زنداني مي شود. اين نظر اختصاص به شافعي دارد و كسي ديگر متعرض اين مسأله نشده است. بنابر نظر شافعي، اين شخص زنداني و تعزير مي شود. «1»

3. نگه داشتن براي كشتن

كسي كه فردي را نگه دارد تا او را بكشند، زنداني مي شود. بنابر روايات اهل سنت و شيعه، او محكوم به زندان ابد مي شود. در كافي آمده است امام صادق عليه السّلام فرمود: «علي عليه السّلام دربارۀ دو نفر، كه يكي مقتول را نگه داشته و ديگري او را كشته بود، حكم كرد و فرمود: قاتل كشته مي شود و ديگري زنداني مي گردد تا از غصّه بميرد، و او را زنداني كرد تا از غصّه مرد». «2»

از طريق اهل سنت، دار قطني نقل كرده است: «رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله در مورد شخصي كه فردي را نگه داشته و ديگري او را كشته بود، حكم كرد و فرمود: قاتل كشته مي شود و ديگري زنداني مي گردد». «3»

فقهاي ما مانند شيخ مفيد، شيخ طوسي، ديلمي، ابن زهره،

______________________________

(1)- الامّ، ج 7، ص 331؛ المحلّي، ج 10، ص 511؛ موارد السجن، ص 51.

(2)- الكافي، ج 7، ص 281؛ الفقيه، ج 4، ص 86؛ التهذيب، ج 10، ص 219.

(3)- سنن الدار قطني، ج 3، ص 140؛ مصنف ابن ابي شيبة، ج 9، ص 372؛ مصنّف عبد الرزاق، ج 9، ص 427؛ شرح النووي، ج 18، ص 382؛ نيل الاوطار، ج 7، ص 23.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 30

صاحب جواهر، امام خميني و محمد رضا طبسي- والد- به مضمون اين روايات فتوا داده اند. «1» سيد

مرتضي مي گويد: «از احكامي كه ويژۀ اماميه است، اين است كه اگر كسي مرتكب قتل شود و ديگري مقتول را نگه داشته و شخص ثالثي ناظر بوده است، قاتل كشته مي شود و نگه دارنده حبس ابد مي شود و چشم ناظر كور مي گردد. «2»

ديگر مذاهب در اين حكم اختلاف كرده اند: مالك مي گويد:

«نگه دارندۀ مقتول، به اشدّ مجازات مي رسد و يك سال زنداني مي گردد»؛ «3» شافعي مي گويد: «وي تعزير و حبس مي شود»؛ «4» ابو حنيفه مي گويد: «نگه دارنده، تنبيه و سپس زنداني مي گردد»؛ «5» همۀ حنفي ها مي گويد: «وي زنداني مي شود تا بميرد»؛ «6» برخي حنبلي ها مي گويند:

«كشته مي شود» و برخي مي گويند: «زنداني مي شود تا بميرد». «7»

حبس ابد براي نگه دارندۀ مقتول، حقّ الناس است و اگر اولياي دم از آن بگذرند ساقط مي شود چنان كه امام خميني فرموده اند. «8»

______________________________

(1)- المقنعة، ص 166؛ الخلاف، ج 5، ص 173؛ المبسوط، ج 7، ص 49؛ المراسم العلوية، ص 238؛ غنية النزوع، ص 407؛ جواهر الكلام، ج 41، ص 42؛ تحرير الوسيلة، ج 2، ص 463؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 67.

(2)- الانتصار، ص 270.

(3)- الموطّا، ج 2، ص 873.

(4)- الامّ، ج 6، ص 30.

(5)- الامّ، ج 7، ص 330.

(6)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 302.

(7)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 302.

(8)- موازين قضايي از ديدگاه امام خميني، ج 1، ص 185.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 31

منظور از نگه داشتن مقتول كه موجب حبس ابد مي شود، آن طور كه از كلام شيخ طوسي «1» فهميده مي شود، گرفتن فردي است كه در حال فرار است؛ تا قاتل بتواند به او دست يابد. ظاهر برخي روايات اين است كه مقصود، نگه داشتن عرفي

است و بستن لزومي ندارد، يا اين است كه جلوي فرار گرفته شود كه با قفل زدن به خانه و مشابه آن نيز تحقق مي يابد. «2»

كليني به سند خود روايت كرده است: «علي عليه السّلام در مورد شخصي كه به فردي حمله كرد تا او را بكشد و آن فرد از دست او فرار كرد و شخص ثالثي به او رسيد و او را گرفت تا آن شخص آمد و او را كشت، حكم فرمود: قاتل كشته مي شود و ممسك به زندان ابد مي افتد تا بميرد. «3»

زندان در اين جا براي نگه دارنده، ابدي و دائمي است؛ چنان كه صريح برخي روايات مي باشد. در روايات سماعه آمده است: «و حكم كرد كسي كه مقتول را نگه داشته بود، به زندان ابدي بيفتد تا بميرد». «4»

فتواي فقهاي ما، «5» بلكه اجماع فقهاي ما- چنان كه صاحب جواهر «6» گفته

______________________________

(1)- الخلاف، ج 2، ص 354.

(2)- موارد السجن، ص 62.

(3)- الكافي، ج 7، ص 287؛ التهذيب، ج 10، ص 219.

(4)- الكافي، ج 7، ص 287، التهذيب، ج 10، ص 219.

(5)- المقنعة، ص 116؛ النهاية، ص 744؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 242؛ تحرير الوسيلة، ج 2، ص 463، مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 11؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 68.

(6)- جواهر الكلام، ج 41، ص 42.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 32

است- و نظر برخي از ظاهريّه «1» و اهل سنت اين است كه مدّت زندان بستگي به نظر حاكم شرع- امام- دارد. «2»

بنابر نظر ابن براج «3» و خويي، «4» اين زنداني در هر سال، پنجاه تازيانه مي خورد. روايت صحيحي از امام صادق عليه السّلام در اين زمينه وارد شده

است. «5»

4. دستور قتل

كسي كه دستور قتل مي دهد، زنداني مي شود. اين رأي، نظر مشهور ما [اماميه] است. «6» بلكه ادّعاي اجماع بر آن شده است. «7»

در روايت صحيحي آمده است: «امام باقر عليه السّلام دربارۀ شخصي كه به ديگري دستور مي دهد شخص ثالثي را بكشد، فرمود: قاتل، كشته مي شود و دستوردهنده به قتل، زنداني مي گردد تا بميرد». «8»

در روايتي از اهل سنت كه ابن حزم نقل كرده، آمده است: «اگر شخصي به بردۀ خود دستور قتل كسي را بدهد و او شخصي را بكشد،

______________________________

(1)- المحلّي، ج 10، ص 511.

(2)- الموطّا، ج 2، ص 873؛ نيل الاوطار، ج 7، ص 23.

(3)- المهذّب، ج 2، ص 428.

(4)- مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 11.

(5)- الكافي، ج 7، ص 387؛ التهذيب، ج 10، ص 221؛ البحار، ج 101، ص 397؛ مرآة العقول، ج 24، ص 39.

(6)- رياض المسائل، ج 16، ص 190.

(7)- الروضة البهيّة، ج 10، ص 27.

(8)- الكافي، ج 7، ص 285؛ وسائل الشيعة، ج 19، ص 32.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 33

دستوردهنده كشته نمي شود، بلكه ديۀ مقتول را مي پردازد و تنبيه و زنداني مي گردد». «1»

فقهاي ما به مضمون روايت صحيحه، عمل كرده اند. «2»

در نظر اهل سنت، شخص مكره كه مأمور به قتل شده، تعزير مي شود.

برخي از اهل سنت گفته اند: حكم او مانند حكم نگاه دارنده است، يعني زنداني مي گردد. «3»

5. رهايي قاتل از قصاص

كسي كه قاتلي را از قصاص برهاند، زنداني مي گردد. در روايت صحيح آمده است: «راوي مي گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: شخصي، فردي را عمدا كشته است. قاتل را نزد حاكم برده اند و حاكم او را به اولياي دم سپرده تا او را بكشند. گروهي به آنان

حمله كرده، قاتل را از چنگ آنان نجات داده اند. آن حضرت فرمود: كساني كه قاتل را نجات داده اند بايد زنداني شوند تا قاتل را تحويل دهند. سؤال شد: اگر قاتل مرد و آنان در زندان بودند؟ آن حضرت فرمود: اگر قاتل مرد، بايد آنان (زندانيان) به اولياي مقتول ديه بپردازند. «4»

______________________________

(1)- المحلي، ج 10، ص 508.

(2)- النهاية، ص 747؛ الكافي في الفقه، ص 387؛ الوسيلة، ص 438؛ الغنية، ص 407؛ مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 13؛ تحرير الوسيلة، ج 2، ص 463؛ مجمع المسائل، ج 3، ص 209؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 66.

(3)- الإنصاف، ج 9، ص 454؛ الاختيار، ج 2، ص 108.

(4)- الكافي، ج 7، ص 286؛ الفقيه، ج 4، ص 80؛ التهذيب، ج 10، ص 223؛ وسائل الشيعة، ج 19، ص 34.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 34

جمعي از فقهاي ما به مضمون اين روايت فتوا داده اند؛ از جمله حلبي، يحيي بن سعيد، بحراني، خوئي و گلپايگاني. «1» آقاي خوئي مي گويد: اگر اولياي مقتول خواستند قاتل را قصاص كنند و گروهي وي را از دست ايشان رهانيدند، آن ها زنداني مي شوند تا قاتل دستگير شود و اگر قاتل مرد يا دستگير نشد، كساني كه او را رهانيده اند بايد ديۀ مقتول را بپردازند. «2»

6. ترور

كسي كه دست به ترور مي زند، زنداني مي شود. امام صادق عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام از خانه خارج شد و مردم را براي نماز صبح بيدار كرد.

ناگهان عبد الرحمن بن ملجم مرادي با شمشير به فرق او زد. آن حضرت به زانو افتاد و ابن ملجم را نگه داشت تا مردم او را دستگير كردند.

علي عليه السّلام را

بردند، وقتي به هوش آمد به حسن و حسين عليهما السّلام گفت: اين اسير را زنداني كنيد و به او آب و غذا بدهيد و خوب از او نگه داري كنيد.

اگر زنده ماندم، خود با آنچه در حق من كرده است سزاوارترم؛ يا او را رها مي كنم- قصاص مي كنم- و يا او را عفو مي كنم و يا مصالحه مي كنم. «3»

روايتي به همين مضمون را عبد الرزاق [صاحب مصنّف] از قثم، غلام فضل، نقل كرده است. «4»

______________________________

(1)- الكافي، ص 395؛ الجامع للشرائع، ص 571؛ الحدائق الناضرة، ج 21، ص 72؛ مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 126؛ مجمع المسائل، ج 3، ص 209.

(2)- مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 126.

(3)- قرب الاسناد، ص 143؛ وسائل الشيعة، ج 19، ص 96؛ جامع أحاديث الشيعة، ج 13، ص 179؛ عقد الفريد، ج 4، ص 359.

(4)- المصنّف، ج 10، ص 154.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 35

پيامبر صلّي اللّه عليه و آله وقتي از خيبر باز مي گشت، زني يهودي كه به ظاهر ايمان آورده بود، يك ذراع گوشت (سردست گوسفند) سرخ كرده و زهرآلود را جلوي آن حضرت گذاشت … گوشت گوسفند به دستور خدا، به سخن آمد و گفت: اي رسول خدا، مرا نخور كه مسموم هستم … آن حضرت فرمود: آن زن را بياوريد، و دستور داد او را زنداني كردند. «1»

ممكن است گفته شود اين مورد، مورد خاص است و نبايستي الغاي خصوصيت شود [و حكم عمومي از آن انتزاع گردد].

7. قتل و عفو اولياي دم

قاتل پس از عفو اولياي دم، زنداني مي شود.

دو روايت در اين زمينه وارد شده است: يكي از طريق اماميه، كه شيخ طوسي با سند حسن و

موثق آن را نقل كرده و ديگري از طريق اهل سنت كه حافظ بستي آن را روايت كرده است. «2»

فضيل بن يسار مي گويد: «به امام باقر عليه السّلام گفتم: ده نفر، يك نفر را كشته اند [حكم آن چيست؟] فرمود: اولياي دم مي توانند هر ده نفر را بكشند و در عوض، ديۀ نه نفر را به اولياي آنان [ده نفر] بپردازند و اولياي دم مي توانند يك نفر را بكشند و آن نه نفر، هر كدام يك دهم ديه را به خانوادۀ اين مقتولي [كه قصاص شده است] بپردازند. امام باقر عليه السّلام فرمود: سپس حاكم شرع آن نه نفر را تنبيه و زنداني مي كند». «3»

______________________________

(1)- بحار الانوار، ج 17، ص 319؛ موارد السجن، ص 74.

(2)- معالم السنن، ج 4، ص 3.

(3)- الكافي، ج 7، ص 283؛ الفقيه، ج 4، ص 85؛ التهذيب، ج 10، ص 217.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 36

هيچ يك از فقهاي ما به مضمون اين روايت فتوا نداده اند، بلكه برخي تصريح كرده اند كه حبس و ضرب جايز نيست. «1» يكي از فقهاي معاصر «2» به مضمون اين روايت تمايل نشان داده است. مالك و ليث «3» و اوزاعي، از علماي اهل سنت، و همۀ علماي مالكي و حنفي قائل به يك سال حبس در اين مورد هستند. «4»

8. فقدان شرايط ولي دم

اگر وليّ دم، شرايط را نداشته باشد، مثلا صغير يا غايب يا مجنون باشد، قاتل زنداني مي شود تا شرايط كامل شود. پس قاتل قصاص نمي شود تا وليّ دم صغير، بالغ شود يا [ديوانه] بهبودي يابد و …

حبس كردن قاتل موافق نظر بسياري از فقهاي ما- مانند طوسي و ابن حمزه «5» - مي باشد علامه حلي

نيز- بنابر يك احتمال- اين نظر را دارد. «6»

هم چنين فخر المحققين، «7» شهيد اول «8» و امام خميني- در صورتي كه

______________________________

(1)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 256.

(2)- ولاية الفقية، ج 2، ص 505.

(3)- بداية المجتهد، ج 2، ص 402؛ الموطّأ، ج 2، ص 874؛ المدوّنة الكبري، ج 6، ص 403.

(4)- الفقه علي المذاهب الأربعة، ج 5، ص 265؛ المغني، ج 7، ص 745.

(5)- المبسوط، ج 7، ص 54؛ الوسيلة، ص 439.

(6)- قواعد الأحكام، ج 2، ص 299.

(7)- إيضاح الفوائد، ج 4، ص 623.

(8)- القواعد و الفوائد، ج 2، ص 192.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 37

مدت كوتاهي به زمان بلوغ باقي مانده باشد «1» و وليّ، غايب باشد- همين نظر را دارند. «2»

شيباني، «3» شافعي، «4» ابن قدامة، «5» قرافي، «6» نووي، «7» و برخي ديگر «8» از علماي اهل سنت همين نظر را دارند. نظر مذهب شافعي، مذهب حنبلي و دو تن از ياران ابو حنيفه ابو يوسف و شيباني نيز همين است. «9»

برخي از فقهاي ما ميان وليّ صغير و مجنون فرق گذاشته اند و برخي ديگر فرق گذاشته اند ميان موردي كه ترس از فرار قاتل باشد و يا نباشد؛ كه در صورت اول [در هر دو مورد آن] قاتل زنداني مي شود و در صورت دوم زنداني نمي شود.

روايتي در مورد هشتم وارد نشده است و علّت حبس يا به اين سبب است كه حقوق اولياي دم حفظ شود و يا به اين جهت است كه خاطر اولياي دم تشفّي پيدا كند و يا به جهت اين است كه معلوم شود فرد غايب مي خواهد با قاتل چه كند. «10»

______________________________

(1)- موازين قضايي از ديدگاه امام خميني، ج

1، ص 154.

(2)- تحرير الوسيله، ج 2، ص 483.

(3)- الجامع الصغير، ص 495.

(4)- الامّ، ج 8، ص 398 و 137.

(5)- المغني، ج 7، ص 740.

(6)- الفروق، ج 4، ص 79.

(7)- المجموع، ج 18، ص 450.

(8)- ر. ك: الشرح الكبير، ج 9، ص 385؛ نهاية المحتاج، ج 7، ص 284؛ البحر الرائق، ج 8، ص 299؛ التشريع الجنائي، ص 238.

(9)- الفقه علي المذاهب الأربعة، ج 5، ص 273.

(10)- موارد السجن، ص 84.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 38

9. قتل ذمّي

اگر مسلماني، فردي ذمّي را به قتل رساند زنداني مي شود؛ البته در صورتي كه معتاد به قتل ذمّي نباشد.

از نظر ما [اماميه] قاتل ذمّي، تعزير و محكوم به پرداخت ديه مي شود. «1» مالك، پيشواي مالكي ها، مي گويد: قاتل زنداني مي شود. «2» نص خاصي در اين مورد وجود ندارد. «3»

10. فرار قاتل

اگر قاتل فرار كند، ديه از مالش داده مي شود و (پس از دستگيري) زنداني مي شود.

كليني روايت موثقي به سند خود روايت كرده است: «ابو بصير مي گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: شخصي فردي را عمدا كشته و سپس فرار كرده است و دسترسي به او نيست. آن حضرت فرمود: اگر مال دارد ديه از مالش برداشته مي شود و اگر مال ندارد از خويشانش، الاقرب فالاقرب، مي گيرند».

در روايت ديگر، آن حضرت فرمود: سپس والي [پس از دستگيري]

______________________________

(1)- المقنعة، ص 739؛ المبسوط، ج 7، ص 5؛ غنية النزوع، ص 407؛ شرائع الاسلام، ج 4، ص 211.

(2)- المدوّنة الكبري، ج 6، ص 403.

(3)- موارد السجن، ص 86.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 39

او را زنداني و تنبيه مي كند. «1»

از شيخ الاسلام علامه مجلسي نقل شده كه اكثر اصحاب به اين دو روايت عمل كرده اند. «2» من نديدم كسي به مضمون روايت دوم عمل كرده باشد. «3»

11. قتل عبد به دست مولا

اگر مولا، عبد خود را بكشد، زنداني مي شود. بنابر روايات فريقين، هركس عبد خود را بكشد يا او را شكنجه دهد تا بميرد، زنداني مي شود.

كليني به سند خود از امام صادق عليه السّلام نقل كرده است: شخصي را نزد امير المؤمنين عليه السّلام آوردند كه عبدش را بر اثر شكنجه، كشته بود. آن حضرت صد تازيانه به او زد، يك سال او را زنداني كرده به اندازۀ قيمت عبد از او غرامت گرفت و از طرف او صدقه داد. «4»

از فقهاي اماميه، «5» كسي جز مرحوم خوئي «6» و يحيي بن سعيد حلّي، «7» را نيافتيم كه به مضمون اين روايت فتوا داده باشد. ابن جلّاب، از علماي اهل سنت، نيز

قائل به حبس شده است. «8»

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 365؛ وسائل الشيعة، ج 19، ص 303.

(2)- روضة المتّقين، ج 10، ص 416.

(3)- موارد السجن، ص 88.

(4)- الكافي، ج 7، ص 303؛ التهذيب، ج 10، ص 235؛ الفقيه، ج 4، ص 112؛ الجعفريّات، ص 123؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 243.

(5)- موارد السجن، ص 90.

(6)- مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 40.

(7)- الجامع للشرائع، ص 576.

(8)- التفريع، ج 2، ص 211.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 40

12. قتل توسط عبد به دستور مولا

عبدي كه به دستور مولايش قتل كرده، زنداني مي شود. جمعي از فقهاي ما، مانند ابو صلاح حلبي، «1» يحيي بن سعيد «2» و خوئي، «3» فتوا به زندان ابد داده اند. احمد بن حنبل «4» و ابو طالب، «5» از علماي اهل سنت، نيز حكم به حبس داده اند.

در اين مورد، دو روايت از طريق شيعه و اهل سنت، از علي عليه السّلام وارد شده است:

روايت اول: امام صادق عليه السّلام فرمود: «علي عليه السّلام در مورد شخصي كه به عبدش دستور داده بود فردي را بكشد و او كشته بود، فرمود: آيا عبد انسان همانند تازيانه و شمشير او نيست؟ بايد مولا قصاص و عبد به زندان سپرده شود». «6»

روايت دوم: خلّاس مي گويد: «علي عليه السّلام فرمود: اگر عبد به دستور مولا، فردي را بكشد، عبد مانند شمشير يا تازيانۀ مولا است، مولا كشته مي شود و عبد زنداني مي گردد». «7»

كليني نيز روايت كرده است: عبدي كه قتل عمد انجام داده، زنداني مي گردد. «8»

______________________________

(1)- الكافي في الفقه، ص 387.

(2)- الجامع للشرائع، ص 580.

(3)- مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 14.

(4)- المغني، ج 7، ص 757.

(5)- الإنصاف، ج 9، ص 455.

(6)-

الكافي، ج 7، ص 285؛ وسائل الشيعة، ج 19، ص 33؛ المناقب، ج 2، ص 195؛ البحار، ج 104، ص 386.

(7)- الامّ، ج 7، ص 177؛ السنن الكبري، ج 8، ص 51؛ كنز العمّال، ج 15، ص 87.

(8)- الكافي، ج 7، ص 304.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 41

13. قتل امان داده شده

كسي كه امان داده شده را بكشد، زنداني مي شود. در اين مورد، هيچ روايت و فتوايي وجود ندارد. نقل شده است: شخصي از هند امان گرفته بوده وارد عدن شد و مسلماني به عنوان تقاصّ خون برادرش، او را كشت. نامه اي در اين باره به عمر بن عبد العزيز نوشتند و وي جواب داد:

قاتل را به عنوان قصاص، نكشيد؛ بلكه از او ديه بگيريد و براي خانوادۀ مقتول بفرستيد، و دستور داد قاتل را زنداني كردند. «1»

14. قصد كشتن فرزند

كسي كه مي خواهد فرزند خود را بكشد، زنداني مي شود. در اين مورد، كسي جز سرخسي، «2» از علماي اهل سنت، فتوا به حبس نداده است.

حكم زندان به سبب قتل، اختصاص به موارد چهارگانه ندارد.

______________________________

(1)- سنن سعيد بن منصور، ج 2، ص 295؛ مصنّف عبد الرزّاق، ج 9، ص 451.

(2)- المبسوط، ج 20، ص 90.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 42

گفتار دوم: سرقت

1. سرقت براي بار سوم

كسي كه براي بار سوم دست به سرقت مي زند زنداني مي شود تا بميرد. اماميه در اين مسأله اتفاق نظر دارند. در مرتبۀ اوّل دزدي، دستش و در مرتبۀ دوم، پايش قطع مي شود. «1» برخي از علماي اهل سنت نيز همين نظر را دارند؛ مانند شعبي، حسن بصري، نخعي، زهري، حمّاد ثوري، «2» مالك، «3» ابو يوسف، «4» ابن جلّاب، «5» كاساني، «6» موصلي «7» و حنفي ها. «8»

در ميان فقهاي ما كسي را مخالف اين نظر نيافتيم؛ زيرا اين مسأله از مسائلي است كه مي شود ادّعا كرد به صورت قطع، از نصوص فهميده مي شود. «9» از جمله اين فقها شيخ مفيد، «10» شيخ طوسي، «11»

______________________________

(1)- موارد السجن، ص 110.

(2)- المغني، ج 8، ص 268.

(3)- المدّونة الكبري، ج 6، ص 282.

(4)- الخراج، ص 174.

(5)- التفريع، ج 2، ص 227.

(6)- بدايع الصنايع، ج 7، ص 86.

(7)- الاختيار، ج 4، ص 109.

(8)- الفقه علي المذاهب الأربعة، ج 5، ص 159.

(9)- جواهر الكلام، ج 41، ص 533.

(10)- المقنعة، ص 150.

(11)- المبسوط، ج 8، ص 35؛ الخلاف، ج 6، ص 436؛ النهاية، ص 717.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 43

سلّار بن عبد العزيز ديلمي، «1» ابن ادريس، «2» طباطبايي، «3» امام خميني «4» و مرحوم طبسي «5» را مي توان نام برد.

از فريقين

افزون بر هيجده روايت در اين باره نقل شده است كه برخي از آن ها را مي آوريم:

كليني به سند خود نقل كرده است: «امام باقر عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام دربارۀ سارق چنين قضاوت كرد: سارق در مرتبۀ اول، دست راستش قطع مي گردد و در مرتبۀ دوم، پاي چپش قطع مي شود. اگر بار سوم دزدي كرد من او را زنداني مي كنم و پاي راستش را باقي مي گذارم تا با آن به دستشويي برود و دست چپش را مي گذارم تا با آن [غذا] بخورد و با آن طهارت بگيرد. من از خداوند شرم مي كنم كه او را به گونه اي رها سازم كه نتواند هيچ كاري انجام دهد، ولي او را زنداني مي سازم تا در زندان بميرد». «6»

از طريق اهل سنت، ابن ابي شيبه روايت كرده است: «سارقي را نزد علي عليه السّلام آوردند، وي دست راست او را قطع كرد. بار دوم او را آوردند،

______________________________

(1)- المراسم العلويّة، ص 259.

(2)- السرائر، ج 3، ص 489.

(3)- رياض المسائل، ج 16، ص 131.

(4)- تحرير الوسيلة، ج 2، ص 440.

(5)- ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 255.

(6)- الكافي، ج 7، ص 222؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 492؛ البحار، ج 76، ص 185؛ علل الشرائع، ج 2، ص 536؛ الجعفريّات، ص 140؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 125؛ دعائم الاسلام، ج 2، ص 539؛ مسند زيد، ص 302.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 44

پاي چپش را قطع كرد. بار سوم كه آوردند، فرمود: من شرم مي كنم دستي را كه با آن مي خورد و طهارت مي گيرد، قطع كنم».

در حديث ديگر آمده كه او را تنبيه و زنداني كرد. «1» در حديثي آمده است:

«اگر باز سرقت كرد، او را به زندان مي سپارم». «2»

2. سارقي كه دست و پاهايش قطع شده است

سارقي كه دست ها و پاهايش قطع شده است، زنداني مي شود. شيخ طوسي مي گويد: اگر كسي كه دست راست ندارد- دست راست او به سبب قصاص يا به جهت ديگر قطع شده باشد- دزدي كند، دست چپش قطع مي گردد … و اگر پا ندارد، مجازاتش فقط حبس است. «3»

ابن برّاج طرابلسي «4» و علامه حلّي «5» از نظر شيخ طوسي پيروي كرده اند و فاضل مقداد «6» اين مورد را از مواردي شمرده كه حكم حبس در آن ثابت شده است.

شهيد ثاني، «7» فاضل هندي «8» و صاحب جواهر نيز آن را پذيرفته اند.

______________________________

(1)- المصنّف، ج 9، ص 509.

(2)- كنز العمّال، ج 5، ص 553؛ موارد السجن، ص 112.

(3)- النهاية، ص 717؛ المبسوط، ج 8، ص 39؛ الخلاف، ج 5، ص 41.

(4)- ر. ك: مختلف الشيعة، ج 9، ص 222.

(5)- قواعد الأحكام، ج 2، ص 271؛ تحرير الأحكام، ج 2، ص 231.

(6)- نضد القواعد الفقهية، ص 499.

(7)- الروضة البهيّة، ج 9، ص 285؛ مسالك الأفهام، ج 14، ص 524.

(8)- كشف اللثام، ج 2؛ ص 249.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 45

صاحب جواهر در تقريب فتواي شيخ طوسي مي گويد: زندان ابد مي شود و اين شايد بدين سبب باشد كه في الجمله ثابت است كه كيفر سارق، حبس است. «1»

مالك بن انس، «2» و ابن قدامه، شافعي، ابو ثور و اصحاب رأي، «3» از علماي اهل سنت، به حبس در اين مورد فتوا داده اند. «4»

از طريق شيعه، نصّي در اين زمينه نداريم؛ ولي از طريق اهل سنت، روايت شده علي عليه السّلام، در اين مورد عمر را راهنمايي كرد كه

سارق بايد حبس يا تعزير شود. روايت چنين است: بيهقي به سند خود نقل كرده است: «دزدي كه دست و پايش قطع شده بود، را نزد عمر آوردند. عمر دستور داد پايش را قطع كنند؛ ولي علي عليه السّلام اين آيه را تلاوت كرد: إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلٰافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيٰا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذٰابٌ عَظِيمٌ و گفت: دست و پاي اين شخص قطع شده، سزاوار نيست پاي ديگر او قطع شود و او را بدون پايي كه با آن راه رود رها كني؛ او را تعزير يا زنداني كن. عمر گفت: او را زنداني مي كنم. «5»

______________________________

(1)- جواهر الكلام، ج 41، ص 538.

(2)- المدوّنة الكبري، ج 6، ص 282.

(3)- المغني، ج 8، ص 263؛ ر. ك: الإنصاف، ج 10، ص 263.

(4)- الإنصاف، ج 10، ص 263.

(5)- السنن الكبري، ج 8، ص 274؛ كنز العمّال، ج 5، ص 553؛ المحلّي، ج 11، ص 355؛ ر. ك: شرح منتهي الارادات، ج 3، ص 374.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 46

برخي از فقهاي ما، مانند ابن ادريس، محقق حلّي و علامه حلي در تحرير، صاحب جواهر، امام خميني، خوئي و طبسي، «1» با حكم حبس مخالفت كرده اند. قول به حبس، خلاف مشهور است «2» كه جمعي از فقهاي ما آن را اختيار كرده اند.

3. سرقت زيور آلات

سارق زيور آلات زنداني مي شود.

فقط يحيي بن سعيد «3» چنين فتوا داده و فرد ديگري قائل به آن نشده است و نصي هم در اين مورد نداريم. شايد دليلش

اين باشد كه زيور به سرقت رفته، بدون حرز بوده است و از باب تعزير، زنداني مي شود. «4»

4. جيب بري، دزدي كوچه و خيابان، كف زني

جيب بر، دزد كوچه و خيابان و كف زن زنداني مي شوند.

در اين زمينه رواياتي از فريقين وارد شده است. كليني با سند خود از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است. شخصي را نزد امير المؤمنين عليه السّلام آوردند كه گوشواره اي را از گوش دختركي ربوده بود. آن حضرت فرمود: اين، ربودن علني است، «5» و او را تنبيه و حبس كرد. «6»

______________________________

(1)- ر. ك: موارد السجن، ص 124.

(2)- ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 59.

(3)- الجامع للشرائع، ص 562.

(4)- موارد السجن، ص 125.

(5)- أخذ الشي ء اختلاسا. لسان العرب، ج 4، ص 288؛ النهاية، ج 2، ص 123.

(6)- الكافي، ج 7، ص 227؛ التهذيب، ج 10، ص 114؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 503.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 47

قتاده، از علماي اهل سنت، مي گويد: دست دزد كوچه و خيابان قطع نمي شود، ولي زنداني و تنبيه مي گردد. «1»

لكن از فقهاي ما كسي فتوا به حبس نداده و رأي همگي تعزير است؛ تعزير به اندازه اي كه حاكم شرع صلاح بداند «2» يا به اندازه اي كه او را از اين جرم باز دارد. «3»

فتواي ابو يوسف، از علماي اهل سنت، در مورد كف زن و دزد كوچه و خيابان، تنبيه و زندان است تا اظهار توبه كنند. «4»

5. سوراخ كردن ديوار خانه و شكستن قفل خانه

كسي كه ديوار خانه اي را سوراخ مي كند يا قفل خانه اي را مي شكند، حبس مي شود.

دزدي را نزد علي عليه السّلام آوردند كه ديوار خانه اي را سوراخ كرد و قبل از سرقت دستگير شده بود. آن حضرت فرمود: پيشدستي كرديد، او را تنبيه كرد و فرمود: دست كسي كه ديوار خانه اي را سوراخ كند و يا قفلي را بشكند قطع نمي شود. نيز كسي كه داخل

خانه اي مي شود و مالي را برمي دارد ولي بيرون نمي برد، دستش قطع نمي شود. او تنبيه شديد و

______________________________

(1)- مصنّف عبد الرزّاق، ج 10، ص 209.

(2)- الروضة البهيّة، ج 9، ص 304؛ جواهر الكلام، ج 41، ص 506.

(3)- المختصر النافع، ص 227؛ الوسيلة، ص 423؛ المهذّب، ج 2، ص 554؛ موارد السجن، ص 129.

(4)- الخراج، ص 171؛ الاختيار، ج 4، ص 108؛ الفقه علي المذاهب الأربعة، ج 5، ص 182.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 48

زنداني مي شود و غرامت زياني كه رسانده، بايد بپردازد. «1»

از نظر فقهاي ما، اين فرد تنبيه و تأديب «2» و تعزير «3» مي شود؛ ولي از نظر اهل سنت، زنداني مي گردد تا اظهار توبه كند. «4»

6. نبش قبر

نبش كنندۀ قبر زنداني مي شود.

قاضي نقل كرده است: امام صادق عليه السّلام فرمود: هركه نبش قبركند، تنبيه شديد و شكنجه و زنداني مي گردد. «5» فقهاي ما با تفصيلاتي كه در اين مورد دارند، هيچ يك فتوا به حبس نداده اند، «6» فقط گفته اند تعزير مي شود. «7»

تفصيلي كه فقها داده اند اين است كه فرق است ميان آن جا كه كفن را از قبر بيرون بياورد و آن جا كه بيرون نياورد. «8» و ميان آن جا كه ارزش كفن از ربع دينار بيشتر باشد و آن جا كه كمتر باشد «9» و ميان آن جا كه اين

______________________________

(1)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 473؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 135.

(2)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 233.

(3)- مناهج المتّقين، ص 504.

(4)- الخراج، ص 171؛ مصنّف عبد الرزّاق، ج 10، ص 198؛ ابن أبي شبية، ج 10، ص 118؛ المحلّي، ج 11، ص 320.

(5)- دعائم الإسلام، ج 2، ص 476؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 136.

(6)- موارد السجن، ص

132.

(7)- الروضة البهيّة، ج 9، ص 273.

(8)- المبسوط، ج 8، ص 34.

(9)- المقنعة، ص 804.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 49

كار مكرر از او سر زند يا فقط يك بار انجام داده باشد «1» و ميان آن جا كه حاكم متوجه شود و آن جا كه حاكم متوجه نشود. «2»

7. خريدن شخص آزاد

كسي كه شخص آزادي را بخرد، زنداني مي شود.

ابن عباس مي گويد: حكم خريدار شخص حرّ، حبس است كه مشابه قطع است. «3» هيچ يك از علماي ما [اماميه] قائل به حبس در اين مورد نشده اند، بلكه مي گويند بايد حكم قطع اجرا شود، زيرا مصداق فساد در زمين است «4» و رواياتي هم مؤيد اين رأي است. «5»

8. غيبت مالباخته

اگر مالباخته، غايب باشد، سارق زنداني مي شود تا وي حاضر شود.

شيخ طوسي مي گويد: «برخي از فقها گفته اند: سارق، زنداني مي شود تا مالباخته حضور يابد … »، «6» ولي ظاهر اين است كه اين، قول اهل سنت است؛ زيرا شافعي چنين نظر داده «7» و نووي اين رأي را به تفصيل آورده است. «8»

______________________________

(1)- الاستبصار، ج 4، ص 247.

(2)- النهاية، ص 722.

(3)- مصنّف عبد الرزاق، ج 10، ص 195.

(4)- موارد السجن، ص 139.

(5)- الكافي، ج 7، ص 229.

(6)- المبسوط، ج 8، ص 42.

(7)- الامّ، ج 7، ص 151.

________________________________________

طبسي، نجم الدين - مترجم: حسيني، سيد محمد رضا و شفيعي، مصطفي، زندان و تبعيد در اسلام، در يك جلد، انتشارات صفحه نگار، قم - ايران، اول، 1427 ه ق زندان و تبعيد در اسلام؛ ص: 49

(8)- المجموع، ج 20، ص 97.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 50

9. راهزني

قاطع الطريق زنداني مي شود.

امام جواد عليه السّلام فرمود: اگر قاطع الطريق فقط راه را ناامن كرده و كسي را نكشته و مالي را به سرقت نبرده باشد، زنداني مي شود. «1»

اين روايت در مسند زيد از علي عليه السّلام نقل شده است. «2»

ابو صلاح حلبي، «3» ابن زهره، «4» صهرشتي «5» و يحيي بن سعيد «6» فتوا به مضمون اين روايت داده اند و نظر مالك «7» و موصلي «8» نيز همين است.

10. معاونت در راهزني

كسي كه به راهزن كمك مي كند، مانند كسي كه ديده باني مي كند يا پشتيباني مي كند، زنداني مي شود و اين، نظر شافعيه است كه مي گويند:

كمك كنندۀ راهزن زنداني مي شود، «9» ولي بعيد نيست كه تعزير (تنبيه) كفايت كند. «10»

______________________________

(1)- تفسير العيّاشي، ج 1، ص 314؛ تفسير البرهان، ج 1، ص 467؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 535؛ البحار، ج 76، ص 197.

(2)- مسند زيد، ص 323.

(3)- الكافي في الفقه، ص 252.

(4)- غنية النزوع، ص 202.

(5)- إشارة السبق، ص 144.

(6)- الجامع للشرائع، ص 241.

(7)- المدوّنة الكبري، ج 6، ص 298.

(8)- الاختيار، ج 4، ص 114؛ ر. ك: نيل الاوطار، ج 7، ص 155؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 409؛ موارد السجن، ص 148.

(9)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 412؛ حاشية ابن عابدين، ج 3، ص 212.

(10)- موارد السجن، ص 148.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 51

11. اتهام به سرقت

متهم به سرقت، زنداني مي شود.

فرقي نمي كند كه شخص متهم، زنداني شود تا كالاي مسروقه را بياورد «1» يا زنداني شود تا شهود حضور يابند «2» يا عدالت شهود اثبات شود «3» يا متهم اثبات كند كه خود، مالك كالا است. «4»

اين ها، روايات و فتواهاي اهل سنت در اين زمينه است و فقهاي اماميه متعرض اين مسايل نشده اند.

12. شهرت به سرقت

كسي كه به سرقت معروف شده، زنداني مي شود.

علت اين است كه امام، اشرار را زنداني مي كند. ولي ما نديديم از فقهاي اماميه كسي متعرض اين مورد خاص شده باشد و از فقهاي اهل سنت فقط داود بن يوسف خطيب متعرّض شده، و مي گويد:

از محمد بن مقاتل راجع به كسي كه معروف شده به دزدي، سؤال شد …

گفت: مي توان او را دستگير و به امام تحويل داد. براي اين كه امام او را زنداني كند تا توبه نمايد. «5»

______________________________

(1)- مصنّف عبد الرزاق، ج 10، ص 216؛ سنن أبي داود، ج 4، ص 135؛ فقه السنّة، ج 14، ص 83؛ الاحكام السلطانية، ص 220.

(2)- مصنّف عبد الرزاق، ج 10، ص 190؛ كنز العمال، ج 5، ص 549.

(3)- المدوّنة الكبري، ج 6، ص 267.

(4)- مصنّف ابن ابي شبية، ج 10، ص 119.

(5)- فتاوي الغياثية، ص 100.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 52

گفتار سوم: آزار جسمي منجر به جرح

1. تمثيل

ممثّل، زنداني مي شود. امام صادق عليه السّلام فرمود: فقط سه گروه به زندان ابد محكوم مي شوند: كسي كه عمل تمثيل انجام دهد، زني كه مرتدّ شود و دزدي كه پس از قطع دست و پا، دست به سرقت بزند. «1»

سه احتمال در معناي تمثيل وجود دارد:

1. تصويرگري؛ 2. مثله كردن: شكنجه و بريدن گوش و بيني و ديگر اعضا. «2» 3. اصرار ورزيدن بر تمثيل. «3»

حكم به حبس در تمثيل، خلاف مشهور است «4» و احتمالا منظور از تمثيل، تمثيلي است كه موجب قصاص و ديه نمي شود؛ مانند كسي كه عبدش را تمثيل مي كند. «5» بعيد نيست كه جايز باشد امام در مورد كسي كه اصرار بر عمل حرام و مستهجني دارد و هيچ چيز جز زندان مانع

كار او نمي شود، حكم به زندان بدهد. «6» در اين صورت، حكم به حبس در اين مورد داخل حكم به حبس كسي مي شود كه اصرار بر عمل حرام دارد و عنوان خاصي ندارد. «7»

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 270؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 493.

(2)- مرآة العقول، ج 23، ص 420؛ الوافي، ج 15، ص 493.

(3)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 532.

(4)- مرآة العقول، ج 23، ص 420.

(5)- الوافي، ج 15، ص 493.

(6)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 532.

(7)- موارد السجن، ص 156.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 53

2. تراشيدن يا از بين بردن موي سر زن

كسي كه موي سر زني را بتراشد يا از بين ببرد، زنداني مي شود. در اين مورد، روايت صحيحي از كليني وارد شده است: عبد الله بن سنان مي گويد: «به امام صادق عليه السّلام گفتم: اگر مردي زني را بگيرد و سرش را بتراشد، حكمش چيست؟ آن حضرت فرمود: شديدا تنبيه مي شود و در زندان مسلمانان، زنداني مي گردد تا موي آن زن بيرون بيايد. اگر موي او روييد به مقدار مهريۀ زن هاي هم شأن او از آن مرد گرفته مي شود [و به زن داده مي شود] و اگر نروييد يك ديۀ كامله يعني پنج هزار درهم از او گرفته مي شود [و به زن مي دهند]. «1»

يحيي بن سعيد «2» و علامه مجلسي «3» فتوا به حبس اين شخص داده اند.

صاحب جواهر «4» نيز چنين فتوا داده ولي حبس در اين جا را حمل بر تعزير كرده كه به نظر حاكم بستگي دارد. صاحب مفتاح الكرامه در حكم به حبس ترديد كرده و گفته است: زندان و تنبيه، تراشيدن و از بين بردن مو را جبران نمي كند. «5»

3. زدن عبد بدون دليل

كسي كه عبد را بدون گناه بزند، زنداني مي شود. من كسي را نيافتم در اين مورد به حبس قائل شده باشد؛ جز آنچه كه از برخي از مذاهب منتسب به اسلام نقل شده است. «6»

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 261؛ التهذيب، ج 10، ص 64.

(2)- الجامع للشرائع، ص 601.

(3)- حدود، ديات، قصاص، ص 62.

(4)- جواهر الكلام، ج 42، ص 174.

(5)- مفتاح الكرامة، ج 10، ص 379.

(6)- المصنف للكندي، ص 20.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 54

گفتار چهارم: آزار روحي و دشنام

1. دشنام و هجو مسلمان

اگر كسي به مسلماني دشنام دهد يا او را هجو كند، زنداني مي شود.

مشهور نزد ما [اماميه] اين است كه زندان، تعزير براي كسي است كه به ديگري دشنام دهد؛ به شرطي كه قذف نباشد كه موجب حدّ مي شود. «1»

از نظر اهل سنت، هركس مسلماني را هجو كند يا دشنام دهد، «2» زنداني مي شود؛ كه احتمال دارد منظور از آن، زندان تعزيري باشد كه حاكم شرع به جهت تأديب، آن را مصلحت مي داند. «3»

2. مردم آزاري

هركس مردم آزاري كند، زنداني مي شود.

براي اين حكم استدلال مي كنند به فعل علي بن ابي طالب عليه السّلام، كه اگر در ميان قبيله يا جمعيتي فرد فاسق و فاسدي بود او را زنداني مي كرد و اگر مالي داشت از مال خودش خرج او را مي داد و اگر نداشت از اموال

______________________________

(1)- الروضة البهيّة، ج 9، ص 188؛ النهاية، ص 729؛ المهذّب، ج 2، ص 551.

(2)- المدوّنة الكبري، ج 6، ص 223؛ فتاوي الغياثية، ص 99؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 218.

(3)- موارد السجن، ص 175؛ از نظر شيعه و مالكيه و حنبلي ها، كسي كه سبّ نبي صلّي اللّه عليه و آله كند، كشته مي شود و نوبت به زندان نمي رسد. البته بعضي از مذاهب اسلامي در اين خصوص نظر ديگري دارند.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 55

مسلمانان خرجش را مي داد. «1»

در ميان اهل سنت، برخي مانند ابن نجّار قائل به اين حكم شده اند. «2»

3. دستور افترا

كسي كه دستور افترا دهد، زنداني مي شود.

از اهل سنت، شافعي متعرض اين مسأله شده است. «3»

احتمال دارد اين مورد و مورد قبلي، داخل در موردي باشد كه شخص را زنداني مي كنند تا از محرّمات دست بردارد، و مبني بر شمول تعزير نسبت به حبس باشد. «4»

گفتار پنجم: ترك واجبات و انجام محرمات

1. فعل حرام

زنداني كردن شخص به جهت اين كه دست از حرام بردارد.

در روايت صحيح كه صدوق به سند خود از امام صادق عليه السّلام نقل كرده، آمده است: شخصي نزد رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله آمد و گفت: مادرم دست نامحرم را رد نمي كند. آن حضرت فرمود: او را [در خانه] نگه دار.

______________________________

(1)- الخراج، ص 150.

(2)- منتهي الارادات، ج 2، ص 479؛ الانصاف، ج 10، ص 249.

(3)- الامّ، ج 7، ص 331.

(4)- موارد السجن، ص 177.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 56

گفت: اين كار را كرده ام. فرمود: نگذار كسي وارد خانه شود. گفت: اين را هم كرده ام. فرمود: او را به بند بكش؛ زيرا تو هيچ كاري بهتر از اين براي او نمي كني كه او را از حرام بازداري. «1»

منظور از بند كشيدن، زنداني كردن است؛ چنان كه مجلسي اول «2» و شيخ حرّ عاملي «3» گفته اند و ممكن است به بند كشيدن، كنايه از شوهر دادن باشد. «4»

برخي از فقهاي شيعه به مضمون اين روايت عمل كرده اند. «5»

قرافي، از علماي اهل سنت، معتقد است زندان در هشت مورد مشروعيت دارد كه يكي از آن ها زنداني كردن شخص مجرم است تا [هم] تعزير گردد و [هم] از معصيت الهي دست بردارد. «6»

2. ترك واجبات

كسي كه واجبات را ترك مي كند، زنداني مي شود. علّامه مي گويد: اگر كسي معتقد باشد كه زكات واجب است، ولي زكات نپردازد فاسق است؛ امام بر او سخت مي گيرد و با او مي جنگد تا زكات خود را بپردازد، زيرا زكات حقي است كه اداي آن بر او واجب است؛ و اگر مال خود را

______________________________

(1)- الفقيه، ج 4، ص 51؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 412.

(2)- روضة المتقين، ج

10، ص 215.

(3)- بداية الهداية، ج 2، ص 462.

(4)- همان.

(5)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 534 و 431؛ بداية الهداية، ج 2، ص 462.

(6)- الفروق، ج 4، ص 79.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 57

مخفي كند، امام او را زنداني مي كند تا اموالش را نشان دهد و هروقت نشان داد امام به مقدار زكات از آن برمي دارد. «1»

بنابر نظر ابو حنيفه و مالك، تارك الصلاة زنداني مي شود تا نماز خوان شود. «2»

قرافي- از علماي اهل سنت- مي گويد: حبس در هشت مورد مشروعيت دارد … دوم: كسي كه حق اللّه مثل روزه را انجام ندهد. «3»

رأي حنفيه و مزني- يكي از اصحاب شافعي- نيز همين است. «4»

صاحب جواهر مي گويد: گاهي مصلحت در برخي از موارد اقتضا مي كند كه حاكم بتواند حكم به زندان بدهد. «5»

3. بدعت

بدعت گزار، زنداني مي شود. اين، نظر احمد بن حنبل است. «6» بنابر مذهب اماميه، اگر بدعت منجر به انكار خدا، پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و قرآن نشود تعزير مي گردد و اگر منجر به يكي از اين ها شود- به جهت ارتداد- حكم او قتل است. «7»

______________________________

(1)- تذكرة الفقهاء، ج 5، ص 8.

(2)- الخلاف، ج 5، ص 358.

(3)- الفروق، ج 4، ص 80.

(4)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 458.

(5)- جواهر الكلام، ج 41، ص 249.

(6)- الانصاف، ج 10، ص 249.

(7)- موارد السجن، ص 189.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 58

گفتار ششم: سحر و كارهاي مشابه آن

1. سحر

از نظر اماميه، ساحر كشته مي شود و خلافي در ميان ما نيست. «1» از نظر احمد بن حنبل، ساحر زنداني مي شود. «2»

از نظر شيعه، خلافي نيست كه كهانت حرام است. «3» احمد بن حنبل مي گويد: كاهن زنداني مي شود. «4»

2. تنجيم

منجّم، زنداني مي شود. علي عليه السّلام به مسافر بن عفيف ازدي گفت: «اگر به من خبر رسد كه به «تنجيم» مي پردازي تا من قدرت دارم تو را در زندان نگه مي دارم؛ به خدا سوگند، محمد صلّي اللّه عليه و آله نه منجّم بود و نه كاهن». «5»

ظاهر روايت اين است كه حكم منجّم، زندان ابد است.

در ميان مسلمانان هيچ اختلافي نيست كه تنجيم حرام است، ولي

______________________________

(1)- مسالك الأفهام، ج 14، ص 454؛ المبسوط، ج 7، ص 72.

(2)- المغني، ج 8 ص 155.

(3)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 161؛ كفاية الاحكام، ص 87؛ رياض المسائل، ج 16، ص 58؛ مصباح الفقاهة، ج 1، ص 417؛ ذخيرة الصالحين، ج 5، ص 297.

(4)- المغني، ج 8، ص 155؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 462؛ موارد السجن، ص 196.

(5)- أنساب الاشراف، ج 1، ص 197؛ نهج السعادة، ج 2، ص 372؛ وسائل الشيعة، ج 8، ص 269؛ مرآة العقول، ج 4، ص 410.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 59

اختلاف در معناي تنجيم وجود دارد؟ آيا تنجيم اعتقاد به تأثير اوضاع فلكي در جهان به صورت مستقل است «1» و يا اين باور است كه ستارگان نشانه هايي از حوادثي هستند كه در جهان رخ مي دهند. «2»

اين گونه روايت، دلالت بر حرمت آموزش تنجيم براي برخي از اهداف مجاز ندارد. «3»

گفتار هفتم: ارتداد

1. ارتداد زن

زني كه مرتد شده، به زندان ابد محكوم مي شود.

رواياتي در اين زمينه هست؛ از جمله كليني به سند خود از امام باقر و امام صادق عليهما السّلام نقل مي كند كه مرد مرتد، توبه داده مي شود و اگر توبه نكرد كشته مي شود و زن مرتد، توبه داده مي شود و اگر

توبه نكرد زندان ابد مي شود و در زندان بر او سخت گرفته مي شود. «4» حكم زندان در اين مورد، در ميان فقهاي اماميه مشهور «5» و اجماعي است؛ اجماع منقول و

______________________________

(1)- تحرير الاحكام، ج 1، ص 161؛ منتهي المطلب، ج 2، ص 1014؛ القواعد و الفوائد، ج 2، ص 35؛ جامع المقاصد، ج 4، ص 32.

(2)- موارد السجن، ج 201؛ مصباح الفقاهة، ج 1، ص 248.

(3)- مصباح الفقاهة، ج 1، ص 248؛ كفاية الاحكام، ص 87؛ المكاسب المحرّمة، ج 2، ص 279.

(4)- الكافي، ج 7، ص 256؛ التهذيب، ج 10، ص 137؛ الاستبصار، ج 4، ص 253.

(5)- ر. ك: حدود و ديات و قصاص و الديات للمجلسي، ص 48.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 60

اجماع محصّل؛ و روايات بر آن دلالت مي كنند. «1»

از علماي اهل سنت، عده اي مانند ثوري و ديگر علماي كوفي، «2» سمرقندي، «3» ابو حنيفه و همۀ حنفي ها، نيز همين نظر را دارند. «4»

در اين جا بحث است كه زن مرتد اگر توبه كند و به اسلام برگردد، تا ابد در زندان مي ماند يا نه؟ از سخن ابن ادريس «5» و علامه حلي «6» فهميده مي شود كه در اين جا اختلاف وجود دارد و شهيد ثاني به اين اختلاف تصريح كرده و فتوا داده است كه زن مرتد گرچه توبه كند، توبه اش پذيرفته نيست؛ وي مي گويد: مي توان اخباري كه دلالت بر حبس دائمي زن مرتد دارد و فرقي ميان فطري و غير فطري نگذاشته، بر اين حمل كرد كه حبس دائم، حدّ زن مرتد است و توبۀ او نيز مانند توبۀ مرد پذيرفته نيست. «7»

______________________________

(1)- جواهر الكلام، ج 41، ص 608؛ مسالك الافهام، ج

15، ص 26؛ مجمع البرهان، ج 13، ص 336؛ رياض المسائل، ج 14، ص 231؛ الكافي في الفقه، ص 31؛ شعائر الاسلام، ج 2، ص 835؛ تحرير الوسيلة، ج 2، ص 445؛ مباني تكملة المنهاج، ج 1، ص 332؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 29؛ و همچنين اگر زن مسلماني بعد از مهاجرت از سرزمين كفر به سرزمين اسلام مرتد شد به سرزمين كفر برگردانده نمي شود، بلكه حكم زن مسلمان كه ابتدا حبس مي شود و سپس در وقت نمازها شلاق زده مي شود تا اين كه توبه كند و يا بميرد بر او بار مي شود. ر. ك: ملحق منهاج الصالحين، ص 403؛ المسألة، ص 1368.

(2)- سنن الترمذي، ج 4، ص 58.

(3)- تحفة الفقهاء، ج 3، ص 309.

(4)- المغني، ج 8، ص 123؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 426.

(5)- السرائر، ج 3، ص 309.

(6)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 235.

(7)- مسالك الافهام، ج 15، ص 26؛ ر. ك: تحرير الاحكام، ج 2، ص 235؛ جواهر الكلام، ج 41، ص 612؛ ولاية الفقية، ج 2، ص 522؛ موارد السجن، ص 242.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 61

2. ارتداد مرد
3. غلو درباره حضرت علي عليه السّلام

حبس كسي كه علي ابي طالب را خدا مي پندارد. روايات حبس در هر دو مورد، از نظر سند و دلالت، محل تأمّل است. «1»

گفتار هشتم: فحشا

1. براي اجراي حدّ

رواياتي از فريقين دلالت دارد كه برخي از افراد مجرم زنداني مي شوند تا زمان اجراي حدّ برسد؛ مانند زن باردار تا موقعي كه وضع حمل كند، كسي كه چهار بار اقرار به زنا كرده و قاتل كه تا زمان قصاص زنداني مي شوند. «2»

شيخ طوسي روايت كرده است: علي عليه السّلام دربارۀ كنيزكي كه نصراني بود [مسلمان شد و سپس مرتد شد] چنين قضاوت كرد: من او را زنداني مي كنم تا زماني كه وضع حمل كند و وقتي وضع حمل كرد او را مي كشم. «3»

______________________________

(1)- موارد السجن، ج 243.

(2)- موارد السجن، ص 247.

(3)- التهذيب، ج 10، ص 143؛ الاستبصار، ج 4، ص 255؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 550.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 62

در داستان ماعز آمده كه نزد پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله اقرار كرد و آن حضرت دستور داد او را زنداني كنند. «1»

شيخ مفيد فتوا داده كه زن حامله زنداني مي شود تا زماني كه وضع حمل كند. «2» علي بن حمزه طوسي نيز فتوا داده قاتل زنداني مي شود تا وقت قصاص. «3» شافعي و سرخسي، از علماي اهل سنت، گفته اند: زن حامله زنداني مي شود تا زماني كه وضع حمل كند. «4» اصطخري گفته است: زني كه محكوم به قصاص شده است زنداني نمي شود تا اين كه چهار زن شهادت دهند او باردار است. «5» [و در اين صورت زنداني مي شود تا وضع حمل كند]. جزيري گفته است: حبس زن باردار تا زمان وضع حمل، مورد اتفاق است.

«6»

در اين جا دو مسأله قابل توجه است:

1. زن باردار چه مدت در زندان مي ماند؟

از نظر اماميه، مدت زنداني 9 ماه است. و بعضي هم گفته اند 10 ماه است، و اين بيش ترين مدت است؛ زيرا مدت حمل از آن بيش تر نمي شود. «7»

______________________________

(1)- مصنّف ابن أبي شيبة، ج 10، ص 72؛ مصنّف عبد الرزّاق، ج 7، ص 327؛ كنز العمّال، ج 5، ص 410.

(2)- المقنعة، ص 782.

(3)- الوسيلة، ص 439.

(4)- الامّ، ج 6، ص 146؛ المبسوط، ج 9، ص 73.

(5)- المجموع، ج 18، ص 450.

(6)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 364.

(7)- الروضة البهيّة، ج 5، ص 432.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 63

از نظر اهل سنت، سرخسي گفته است تا 2 سال زنداني مي شود. «1»

نظر مالكي ها اين است كه وضع حمل ممكن است تا 5 سال طول بكشد و اين احتمال در ميان آنان مشهور است و بناي قضاوتشان برآن گذاشته شده است. «2»

منشأ اين اختلاف، اختلاف در آخرين مدت حمل است. برخي از آنان معتقدند جنين بيش از دو سال در رحم باقي نمي ماند و برخي ديگر معتقدند ممكن است جنين تا پنج سال در رحم باقي بماند و براي آن شواهدي مي آورند؛ مانند ضحاك بن مزاحم كه 16 ماه، شعبة بن حجّاج كه 2 سال، «3» و مالك بن انس «4» كه 3 سال و محمد بن عجلان كه بيش از 3 سال در شكم مادر بود و وقتي كه به دنيا آمد دندان هايش روئيده بود.

آل حجاف- از خانوادۀ زيد بن خطاب- مي گويند: «هيچ يك از زنان ما زودتر از 30 ماه وضع حمل نمي كنند».

هرم بن حيّان 4 سال در شكم مادرش بود؛ ازاين رو،

هرم (پيرمرد) ناميده شد. «5»

اين عقيده، سست است و عقل و علم آن را نمي پذيرد و از نظر شيعه

______________________________

(1)- المبسوط، ج 9، ص 274.

(2)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 4، ص 523؛ ر. ك: الاختيار، ج 3، ص 179؛ الانصاف، ج 9، ص 274؛ موارد السجن، ص 251.

(3)- المعارف، ص 594.

(4)- سير اعلام النبلاء، ج 8، ص 132.

(5)- المعارف، ص 594.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 64

و برخي اهل سنت، باطل است.

2. آيا براي قصاص در مورد ايراد جرح، حكم زندان اجرا مي شود؟

از گفتۀ مالك چنين برمي آيد كه زنداني مي شود. «1» من نديدم بين علماي شيعه و سني، كسي جز مالك متعرض اين مسأله شده باشد. «2»

2. براي فاصله افتادن ميان دو حدّ

در روايت آمده است: علي عليه السّلام پس از اين كه هشتاد ضربه به نجاشي- به سبب شرب خمر- زد، او را زنداني كرد و سپس بيست تازيانه به او زد. «3»

هيچ يك از فقهاي شيعه اين مورد را ذكر نكرده اند؛ جز آنچه از شيخ طوسي به نظر مي آيد. «4» از علماي اهل سنت، ابو يوسف، «5» سرخسي و كاشاني گفته اند: زنداني مي شود تا تخفيفي براي او باشد. «6»

3. براي جلوگيري از زنا

قبلا در بحث زندان براي جلوگيري از محرّمات، به آن اشاره كرديم. «7»

______________________________

(1)- المدوّنة الكبري، ج 6، ص 432؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 81.

(2)- موارد السجن، ص 252.

(3)- الكافي، ج 7، ص 216؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 474؛ الفقيه، ج 4، ص 40.

(4)- المبسوط، ج 5، ص 196.

(5)- الخراج، ص 166.

(6)- المبسوط، ج 24، ص 32؛ بدائع الصنائع، ج 7، ص 63.

(7)- موارد السجن، ص 255.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 65

4. زنا با خواهر

كسي كه با خواهر خود زنا كرده، زنداني مي شود.

وي در صورتي زنداني مي شود كه پس از اجراي حدّ با شمشير، نميرد. پس زنداني مي شود تا بميرد. در اين زمينه، كليني اين روايت را نقل كرده است: راوي مي گويد: «از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: حكم شخصي كه با خواهر خود جماع كند چيست؟ فرمود: يك ضربۀ شمشير مي خورد. گفتم: با يك ضربه از مرگ رهايي مي يابد. فرمود: زنداني مي شود تا بميرد. «1» اين روايت از نظر راوي ضعيف است. ما نديديم كسي به مضمون آن قائل باشد، بلكه به صورت قطع مي گويند حكم چنين مجرمي قتل است؛ «2» فقط از كلام يحيي بن سعيد «3» و شيخ حرّ عاملي «4» بر مي آيد كه به مضمون روايت قائل شده اند.

به هرحال، اين روايت نمي تواند با روايات ديگر معارضه كند- هر چند مسأله قابل تأمل است- بلكه شاذّ است. «5»

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 190؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 385؛ التهذيب، ج 10، ص 23؛ الاستبصار، ج 4، ص 208.

(2)- مرآة العقول، ج 23، ص 289؛ موارد السجن، ص 257.

(3)- الجامع للشرائع، ص 549.

(4)- بداية الهداية، ج 2، ص 459.

(5)- جواهر الكلام،

ج 41، ص 311؛ تقرير أبحاث گلپايگاني بقلم سيّد علي الميلاني؛ ذخيرة الصالحين للطبسي، ج 8، ص 39.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 66

5. زناي زن

زن زناكار، به عنوان حدّ و مجازات براي جرمش زنداني مي شود. اين حكم در ابتداي اسلام بود. «1» و با آيۀ رجم، نسخ شد. «2»

برخي گفته اند آيه، نسخ نشده و حكم زندان تشريع شده تا مجرم بار ديگر مرتكب فحشا نشود. «3»

اين، عقيده بعضي از علماي اهل سنت نيز هست. «4» بيشتر علماي شيعه معتقد به نسخ اين حكم توسط آيۀ جلد هستند. «5»

اهل سنت نيز معتقدند آيه، منسوخ شده و دليل آن اجماع امّت است. «6»

6. زناي غير محصنه

زناكار غير محصن، زنداني مي شود.

روايتي از «مسند زيد» بر اين حكم دلالت دارد؛ در اين روايت آمده است: رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله فرمود: حكم مرد و زن متأهل، صد تازيانه و رجم است و حكم مرد و زن غير متأهل، صد تازيانه و يك سال حبس است. «7»

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، ج 18، ص 351.

(2)- تفسير القمّي، ج 1، ص 133.

(3)- البيان، ص 231؛ موارد السجن، ص 265.

(4)- التفسير الكبير، ج 9، ص 232؛ روائع البيان، ج 2، ص 20.

(5)- فقه القرآن، ج 2، ص 367؛ تحرير الأحكام، ج 2، ص 222؛ مسالك الأفهام، ج 14، ص 325.

(6)- المحلّي، ج 11، ص 133؛ السنن الكبري، ج 8، ص 210.

(7)- مسند زيد، ص 298.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 67

هيچ يك از فقهاي اماميه و اهل سنت قائل به اين حكم نشده اند، جز مالك كه مي گويد: وي در تبعيدگاه خود زنداني مي شود. «1»

ابن جلاب «2» نيز همين نظر را دارد. شوكاني آن را به برخي ديگر نيز نسبت داده است. «3»

7. نگه داشتن فرد براي زناي با او

كسي كه فردي را نگه مي دارد تا با او زنا كنند، زنداني مي شود. در اين زمينه نه روايتي وجود دارد و نه كسي جز شافعي به آن قائل است. «4»

ما منكر نيستيم كه چنين شخصي بايد تعزير شود، زيرا كمك بر گناه كرده است. «5»

8. قوّادي

قوّاد، حبس مي شود. قوّاد، دلّال فحشاء است. در اين زمينه، روايتي است كه از نظر سند، ضعيف است و مي گويد حكم قوّاد تبعيد است كه به وسيلۀ يك سال حبس تحقق مي يابد. «6»

______________________________

(1)- المدوّنة الكبري، ج 6، ص 237.

(2)- التفريع، ج 2، ص 222.

(3)- نيل الاوطار، ج 7، ص 90؛ ر. ك: موارد السجن، ص 269.

(4)- الامّ، ج 7، ص 331.

(5)- موارد السجن، ص 270.

(6)- فقه الرضا عليه السّلام، ص 31؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 87؛ البحار، ج 79، ص 116.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 68

من نديدم كسي از فقهاي شيعه، فتوا به حبس در اين مورد داده باشند.

هم چنين نديدم هيچ يك از علماي اهل سنت اين مسأله را در كتاب هاي خود آورده باشد، جز برخي ناصبيان منتسب به اسلام كه قائل به حبس شده اند. «1»

9. لواط

آيا مجازات لواط، حبس است.

ابو حنيفه «2» و حنفي ها «3» معتقدند مجازات لواط، حبس ابد است. اين رأي از نظر اماميه، باطل است و حدّ لواط، از نظر نصّ و فتوا قتل است. «4»

10. آميزش با جاريۀ مشترك توسط شريك

اگر شريكي با جاريۀ مشترك آميزش كند، زنداني مي شود.

از نظر اماميه، چنان كه شيخ مفيد «5» تصريح كرده، مجازات آن تعزير است؛ ولي برخي خوارج گفته اند مجازات آن، حبس است. «6»

______________________________

(1)- الفتاوي الكبري، ج 4، ص 299.

(2)- معالم القربة، ص 281؛ المحلّي، ج 11، ص 385.

(3)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 141.

(4)- المقنع، ص 144؛ المقنعة، ص 785؛ النهاية، ج 4، ص 708؛ المبسوط للطوسي، ج 8، ص 7؛ المهذب، ج 2، ص 530؛ جواهر الكلام، ج 41، ص 381؛ الجامع للشرائع، ص 555.

(5)- المقنعة، ص 785.

(6)- المصنّف، ص 229.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 69

گفتار نهم: شرب خمر و مسكرات

اشاره

در اين گفتار چهار مورد وجود دارد كه به آن مي پردازيم.

1. شرب خمر در ماه رمضان

كسي كه در روز ماه رمضان، شرب خمر كند علاوه بر تازيانه زنداني مي شود. ابو مريم روايت كرده است: نجاشي شاعر را كه در ماه رمضان شرب خمر كرده بود، نزد علي عليه السّلام آوردند. آن حضرت هشتاد تازيانه به او زد و او را يك شب زنداني كرد … «1»

اين مورد را ما در جايي كه زندان براي فاصلۀ ميان دو حدّ، در نظر گرفته شده است آورديم.

2. دادن شراب

ساقي شراب، زنداني مي شود.

شافعي به اين مورد اشاره كرده است. «2» اين مورد داخل در آن جايي است كه حبس به سبب ارتكاب محرمات، است، كه قبلا گذشت.

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 216.

(2)- الامّ، ج 7، ص 331.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 70

3. بيهوشي در اثر مستي

مست، زنداني مي شود تا به هوش آيد.

در اين زمينه، نصّ و فتوايي نديديم و هيچ وجهي براي تأخير حدّ وجود ندارد، مگر بنابر قول فقهاي اهل مدينه كه مي گويند: مست، تازيانه نمي خورد تا به هوش آيد. «1»

گفته اند فتواي عبد الله بن مسعود در مورد مست اين است كه او را به زندان مي برند و روز بعد براي اجراي حدّ مي آورند. «2» اين حديث از نظر اهل سنت، ضعيف است. «3»

4. افراط در مشروب خواري

كسي كه زياد مرتكب شرب خمر مي شود، زنداني مي شود.

ابو محجن صحابي!! بارها بر اثر شرب خمر تازيانه خورد. وقتي اين كار تكرار شد او را زندان كردند و بستند. «4» از نظر شيعه، پس از اين كه دو مرتبه بر او اقامۀ حدّ شد، در مرتبه سوم يا چهارم كشته مي شود و نوبت به حبس نمي رسد. «5»

______________________________

(1)- السنن الكبري، ج 8، ص 318.

(2)- مصنّف عبد الرزاق، ج 7، ص 370؛ كنز العمال، ج 5، ص 401.

(3)- السنن الكبري، ج 8، ص 318.

(4)- مصنّف عبد الرزاق، ج 9، ص 243؛ اسد الغابة، ج 9، ص 240؛ رجال مقارن، طبسي، ص 72.

(5)- الروضة البهيّة، ج 9، ص 205.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 71

گفتار دهم: مسايل زناشويي

1. ايلاء زوجه و خودداري از رجوع يا طلاق او

كسي كه زوجۀ خود را ايلاء مي كند (يعني سوگند مي خورد با او آميزش نكند) و سپس از رجوع يا طلاق سرباز مي زند، زنداني مي شود.

روايات در اين زمينه به حدّ استفاضه مي رسد. كليني به سند خود نقل كرده است: امام صادق عليه السّلام فرمود: هرگاه مولي از طلاق، امتناع مي ورزيد، علي عليه السّلام اتاقكي از ني درست مي كرد و او را در آن جا زنداني مي كرد و به او غذا و آب نمي داد تا زنش را طلاق دهد. «1»

از نظر اماميه، اگر مولي از رجوع و يا طلاق امتناع ورزد، زنداني مي شود و بر او سخت مي گيرند تا رجوع كند و يا طلاق دهد. «2»

اين حكم در ميان علماي ما مخالفي ندارد. «3» برخي از علماي اهل سنت مانند شافعي، «4» مالك، احمد، اسحاق، ابو ثور و ابو عبيد، «5» ظاهريه «6» و زيديه «7» قائل به حبس هستند.

______________________________

(1)- الكافي، ج 6، ص 133؛ وسائل الشيعة،

ج 15، ص 545؛ التهذيب، ج 8، ص 6.

(2)- شرائع الاسلام، ج 3، ص 86؛ وسيلة النجاة، ص 390.

(3)- جواهر الكلام، ج 33، ص 315؛ المقنع، ص 351؛ المبسوط، ج 4، ص 133؛ الخلاف، ج 4، ص 515؛ النهاية، ص 529؛ الكافي في الفقه، ص 302؛ المراسم، ص 159؛ المهذب، ج 2، ص 302؛ فقه القرآن، ج 2، ص 302؛ غنية النزوع، ص 365؛ المختصر النافع، ص 207.

(4)- الامّ، ج 8، ص 200.

(5)- سنن الترمذي، ج 3، ص 505؛ اختلاف العلماء للمروزي، ص 183.

(6)- بداية المجتهد، ج 2، ص 102.

(7)- عيون الازهار، ص 34.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 72

2. ظهار و خودداري از رجوع يا طلاق

كسي كه ظهار كند (به زن خود بگويد: ظهرك كظهر امّي، يعني پشت تو مانند پشت مادر من است و در نتيجه، به خيال خود، آميزش با او را بر خود حرام كند) و حاضر به رجوع يا طلاق نشود، زنداني مي گردد تا به يكي از رجوع يا طلاق تن دهد.

شيخ طوسي به سند خود نقل كرده است: ابو بصير مي گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع به مردي كه نسبت به زن خود ظهار كرده بود پرسيدم، فرمود: اگر با او هم بستر شد بايد [به عنوان كفاره] يك بنده آزاد كند يا دو ماه پي درپي روزه بگيرد و يا به شصت مسكين غذا بدهد و اگر در ظرف سه ماه با او هم بستر نشد و به او رجوع نكرد توقيف و زنداني مي گردد و از او سؤال مي شود به همسرت نياز داري يا او را طلاق مي دهي. «1» گروهي از فقهاي شيعه فتوا به حبس داده اند و گفته اند: اگر سه ماه گذشت و يكي

از اين دو را انتخاب نكرد، حاكم شرع او را زنداني مي كند و در خوردن و آشاميدن بر او تنگ مي گيرد تا يكي را انتخاب كند. «2»

______________________________

(1)- التهذيب، ج 8، ص 24؛ مصنف عبد الرزاق، ج 6، ص 439.

(2)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 186؛ كنز العرفان، ج 2، ص 290؛ رياض المسائل، ج 12، ص 401؛ كشف اللثام، ج 1، ص 159؛ الفقه للمجلسي الاول، ص 160؛ جواهر الكلام، ج 33، ص 164؛ وسيلة النجاة، ص 389؛ تحرير الوسيلة، ج 2، ص 318؛ منهاج الصالحين، ج 2، ص 346.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 73

از علماي اهل سنت، حنفي ها نيز معتقدند واجب است بر قاضي كه شخص مظاهر را در مرحلۀ اول، زنداني و وادار به پرداخت كفّاره كند؛ اگر انجام نداد او را مي زند تا كفّاره بپردازد و يا طلاق دهد. «1» رأي زيديّه نيز حبس است. «2»

3. خودداري از محدود ساختن زنان به چهار تن

تازه مسلماني كه بيش از چهار همسر دائمي دارد و از تعيين همسر يا همسران خود تا چهار تا امتناع مي ورزد، زنداني مي شود. اگر مشركي كه بيش از چهار زن دارد، مسلمان شود [پس از مسلمان شدن مي تواند يك يا بيش از آن، تا چهار زن داشته باشد كه بايد از ميان زنان خود انتخاب كند] از ميان آنان انتخاب نكند و باقي [بيش از چهار تن] را ترك نكند زنداني مي شود، چون ازدواج دائم با بيش از چهار زن جايز نيست، حاكم شرع او را مجبور مي كند كه چهار تن را انتخاب و بقيه را ترك گويد و اگر امتناع ورزيد او را زنداني مي كند تا انتخاب كند.

اين، فتواي شيخ طوسي، «3» علامه حلّي

«4» و شهيد اول است «5» و از

______________________________

(1)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 4، ص 505.

(2)- عيون الازهار، ص 231.

(3)- المبسوط، ج 4، ص 231 و 220.

(4)- تذكرة الفقهاء، ج 2، ص 656، چاپ سنگي؛ قواعد الاحكام، ج 2، ص 21؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 19.

(5)- القواعد و الفوائد، ج 2، ص 193؛ نضد القواعد الفقهية، ص 499.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 74

علماي اهل سنت، قرافي مالكي معتقد به حبس است. «1»

منشأ اين حكم، داستان غيلان بن سلمه است؛ وي كه ده زن در جاهليت داشت، پس از فتح طائف اسلام آورد، پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله به او دستور داد از ميان آنان، تا چهار زن را انتخاب كند. «2»

4. خودداري زوج از طلاق زوجه

هرگاه يكي از دو زوج از طلاق زوجه، امتناع ورزند زنداني مي گردند.

اين حكم از اقوال انفرادي علامه حلّي است. چون وي احتمال حبس داده است در موردي كه هريك از دو وليّ، زني را براي شخصي جداگانه عقد كنند و معلوم نباشد كدام زودتر عقد كرده است و هيچ يك از دو زوج حاضر به طلاق نيستند. علامه گفته است: احتمال دارد آن دو حبس شوند و حاكم شرع يا زن، عقد را فسخ كنند. «3»

فخر المحققين، فرزند علامه، متعرض اين مسأله شده و براي احتمالات «4» مختلف، وجوهي ذكر كرده است؛ از جمله اين كه شايد علت حبس اين باشد كه در اين جا طلاق، حق يك انسان است و چون اين دو تن از اداي اين حق امتناع مي كنند، پس آنان را زنداني مي كنند تا طلاق دهند.

______________________________

(1)- الفروق، ج 4، ص 80.

(2)- اسد الغابة، ج 4، ص 172؛ أقضية رسول اللّه

صلّي اللّه عليه و آله، ص 191.

(3)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 8.

(4)- ايضاح الفوائد، ج 3، ص 38.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 75

5. ندادن نفقه

اگر زوج يا وليّ نفقه ندهد، زنداني مي شود.

از فريقين رواياتي در اين زمينه هست. در «جعفريات» آمده است:

زني از دست شوهرش نزد علي عليه السّلام دادخواهي كرد. آن حضرت دستور داد او را زنداني كنند؛ زيرا وي مخارج زنش را نمي داد و باعث اضرار به او بود. مرد گفت: زنم را با من زنداني كن! آن حضرت فرمود: حق با تو است؛ اي زن همراه او برو. «1»

جمعي از فقهاي شيعه، فتوا به حبس داده اند؛ مانند شيخ طوسي، در صورتي كه مرد، موسر باشد و توان دادن نفقه را داشته باشد، «2» محقق حلي، «3» علّامه حلّي، «4» محدّث بحراني «5» و صاحب جواهر، چون مي گويد اگر نفقه نداد، حاكم شرع او را زنداني مي كند؛ در صورتي كه با زندان كردن، نفقه به دست آيد، مثل اين كه مالش را مخفي كرده باشد «6» [و بر اثر زنداني شدن، اظهار كند].

از علماي اهل سنت، حنفي ها مي گويند او را زندان مي كنند تا نفقه

______________________________

(1)- الجعفريات، ص 108؛ مستدرك الوسائل، ج 13، ص 432.

(2)- المبسوط، ج 6، ص 22؛ النهاية، ص 360؛ الخلاف، ج 5، ص 129.

(3)- شرائع الاسلام، ج 2، ص 353.

(4)- تحرير الاحكام، ج 3، ص 49؛ قواعد الاحكام، ج 2، ص 256.

(5)- الحدائق الناضرة، ج 25، ص 138.

(6)- جواهر الكلام، ج 31، ص 388.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 76

بدهد. «1» سرخسي، «2» موصلي «3» و بهوتي «4» از علماي زيديه، احمد بن يحيي نيز همين نظر را دارد، لكن مي گويد

او را زندان مي كنند تا كار كند «5» [و خرجي بدهد].

6. قذف و خودداري از ملاعنه

اگر زوج، زوجۀ خود را قذف كند (نسبت زنا بدهد) و حاضر به ملاعنه نشود زنداني مي شود.

ابو حنيفه و پيروان او مي گويند: اگر زوج يا زوجه از لعان امتناع ورزد، زنداني مي شود. آنان اين حكم را از آيۀ وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذٰابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهٰادٰاتٍ بِاللّٰهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكٰاذِبِينَ گرفته اند؛ زيرا عذاب را به حبس تفسير كرده اند. «6»

از نظر اماميه، در اين جا حكم به حبس نمي شود؛ زيرا زوج اگر زوجۀ خود را قذف كند و حاضر به ملاعنه نشود حدّ بر او جاري مي شود و اگر لعان كند و زوجه حاضر به لعان نشود حدّ قذف بر او، جاري مي گردد. «7»

______________________________

(1)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 4، ص 586.

(2)- المبسوط، ج 20، ص 90.

(3)- الاختيار، ج 2، ص 90.

(4)- شرح منتهي الارادات، ج 3، ص 253.

(5)- عيون الازهار، ص 499.

(6)- الأمّ، ج 7، ص 157؛ المحلّي، ج 9، ص 375؛ الاختيار، ج 3، ص 253؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 109؛ والاية في سورة النور، آيه 7.

(7)- شرائع الاسلام، ج 3، ص 100؛ جواهر الكلام، ج 34، ص 67؛ النهاية، ص 521.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 77

7. موارد خاص طلاق

در برخي موارد طلاق، زوج زنداني مي شود. در موردي كه زوجه ادّعا كند زوجش او را طلاق داده، يا دو شاهد يا يك شاهد شهادت به طلاق دادند، شهيد ثاني مي گويد: اگر حاكم شرع صلاح بداند، «1» در برخي صورت ها، زوج حبس مي شود [تا اقرار كند يا سوگند بخورد كه طلاق نداده است] و از كلمات شيخ طوسي «2» نيز چنين برمي آيد و برخي از اهل سنت به آن تصريح كرده اند. «3»

اين حكم به

موارد حبس در حق الناس برمي گردد؛ همان طور كه از كلام شهيد ثاني در «مسالك» فهميده مي شود.

8. آزار زوجه

زوجي كه زوجۀ خود را آزار مي دهد، زنداني مي شود. اين حكم، موجّه است؛ زيرا از موارد حق الناس است و اگر حاكم شرع، ولايت مطلقه داشته باشد آن را اعمال مي كند. «4»

من نديدم كسي از علماي شيعه و سني، صريحا فتوا به حبس داده باشند؛ جز برخي از منتسبين به اسلام. «5»

______________________________

(1)- مسالك الافهام، ج 14، ص 320.

(2)- المبسوط، ج 8، ص 254.

(3)- المدونه الكبري، ج 5، ص 136؛ ر. ك: ج 3، ص 47؛ المحلي، ج 9، ص 374؛ التفريع، ج 2، ص 106.

(4)- موارد السجن، ص 317.

(5)- المصنف للكندي، ص 15.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 78

گفتار يازدهم: جرايم ضد امنيت

1. جاسوسي

حكم جاسوس مسلمان، حبس است.

رأي ابو حنيفه، اوزاعي و ابو يوسف «1» - از علماي اهل سنت- اين است كه جاسوس مسلمان زنداني مي شوند.

از نظر اماميه، حكم جاسوس با اختلاف موارد فرق مي كند؛ اگر مسلمان باشد تعزير و از غنيمت محروم مي گردد. اين، قول شيخ طوسي «2» و علامه حلّي «3» و ابن برّاج «4» است و از محقق قمي «5» نقل شده كه غير امام هم مي تواند او را تعزير كند. و امام مجتبي عليه السّلام دستور داد تا جاسوساني كه معاويه به كوفه و بصره اعزام كرده بود را اعدام كردند. «6»

اگر جاسوس، ذمّي يا حربي باشد حكم آن فرق مي كند «7» [حربي كشته مي شود و ذمّي بنابر عهدي كه دارد عمل مي شود].

______________________________

(1)- الخراج، ص 190؛ معالم السنن، ج 2، ص 274؛ عمدة القاري، ج 14، ص 256.

(2)- المبسوط، ج 2، ص 15.

(3)- قواعد الاحكام، ج 1، ص 111.

(4)- جواهر الفقه، ص 151.

(5)- جامع الشتات، ج 1، ص 90.

(6)- ارشاد، شيخ مفيد، ص 188؛

دعائم الاسلام، ص 398؛ مستدرك الوسائل، ج 11، ص 98؛ الاغاني، ج 21، ص 28.

(7)- ر. ك: موارد السجن، ص 324.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 79

2. شورش

حكم شورشي، حبس است.

در اين باره روايتي است كه نوري [در مستدرك] از «شرح الاخبار» نقل كرده است: «موسي بن طلحه بن عبيد الله كه در ميان اسيران جنگ جمل بود و با ديگر اسيران در بصره زنداني شده بود، نقل مي كند: من در زندان علي عليه السّلام در بصره بودم … «1»

بغات كساني هستند كه عليه امام عادل، شورش مي كنند. «2»

شيخ طوسي گويد: حكم باغي، زندان است و تا پايان جنگ در زندان مي ماند. «3»

علامه حلّي «4» و شهيد اول «5» نيز قائل به حبس هستند، ولي صاحب جواهر در آن تأمّل كرده است. «6»

رأي اهل سنت، چنان كه از ابو يوسف «7» و فيروزآبادي «8» و فرّاء «9» نقل شده، و رأي برخي از زيديه حبس است. «10»

______________________________

(1)- مستدرك الوسائل، ج 11، ص 57؛ جامع أحاديث الشيعة، ج 13، ص 105؛ شرح الاخبار، ج 1، ص 398.

(2)- النهاية، ص 296.

(3)- المبسوط، ج 7، ص 271؛ الخلاف، ج 5، ص 340.

(4)- تحرير الأحكام، ج 1، ص 156.

(5)- الدروس، ج 1، ص 42.

(6)- جواهر الكلام، ج 21، ص 342.

(7)- الخراج، ص 214.

(8)- التنبيه، ص 229.

(9)- الاحكام السلطانيّة، ص 62 و 55؛ المغني، ج 8، ص 111.

(10)- عيون الازهار، ص 521؛ ر. ك: الانصاف، ج 10، ص 315؛ شرح منتهي الارادات، ج 3، ص 383؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 421.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 80

3. اسارت

اسير، زنداني مي شود.

بنابر روايات فريقين، پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و امير المؤمنين عليه السّلام اسيران را زنداني مي كردند. شيخ مفيد نقل كرده است: «وقتي اسيران بني قريظه را به مدينه آوردند، در يكي از خانه هاي بني

نجار، زنداني كردند». «1»

ابن هشام نقل مي كند: «دختر حاتم را در محوطه چهارديواري كه در كنار درب ورودي مسجد و زندان اسيران زن بود، زنداني كردند». «2»

روايات در اين زمينه از فريقين زياد است، ولي من نديدم در كتاب هاي فقهي بدان اشاره اي شده باشد.

4. گروگان گرفتن

گروگان گرفتن و زندان كردن كافر و شورشي در مقابل اسارت مسلمان [در دست كفار و شورشيان].

برخي از روايات دلالت دارد پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله بعضي از كفار را [گرفته و] به سبب آن كه آن ها برخي از مسلمانان را به گروگان گرفته بودند زندان انداخته و نزد خود نگه داشته بودند، حبس مي كرد.

عمران بن حصين نقل مي كند: بنو عامر دو تن از ياران پيامبر صلّي اللّه عليه و آله را به

______________________________

(1)- الارشاد، ص 58؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 200.

(2)- السيرة النبوية، ج 4، ص 225؛ نكا، مجمع البحرين، ج 3، ص 273، ماده حظر، فرهنگ عميد، ج 1، ص 405.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 81

اسارت گرفتند و آن حضرت فردي از ثقيف را به اسارت گرفت. روزي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله از كنار وي در حالي كه به بند كشيده شده بود، گذشت. او به آن حضرت گفت: اي محمد، به چه جرمي من زنداني هستم؟ فرمود: به جرم هم پيمانان تو، يعني بنو عامر «1» [كه دو تن از مسلمانان را به اسارت گرفته اند].

فقهاي ما به مضمون اين روايت فتوا داده اند. علامه حلّي مي گويد:

حاكمان عادل مي توانند كساني [از كفار و شورشيان] را كه در دسترسشان است براي آزادي اسيران خود به گروگان بگيرند. «2»

ابن قدامه «3»، از علماي اهل سنت، نيز همين نظر

را دارد. ديگران هم به آن اشاره كرده اند. «4»

5. ادعاي عدم بلوغ از سوي مشرك نوجوان

مشرك نوجوان اگر ادّعا كند هنوز بالغ نشده- تا از قتل رهايي يابد- زنداني مي شود.

اين حكم را علامه حلّي احتمال داده و گفته است: اگر نوجوان مشرك

______________________________

(1)- مصنف عبد الرزاق، ج 5، ص 206؛ تاريخ المدينة، ج 1، ص 440؛ المعجم الكبير، ج 18، ص 290.

(2)- تذكرة الفقهاء، ج 9، ص 434؛ تحرير الاحكام، ج 1، ص 156.

(3)- المغني، ج 8، ص 115.

(4)- الانصاف، ج 10، ص 315؛ شرح ابن عابدين، ج 3، ص 311.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 82

ادّعا كند با معالجۀ خود، باعث رويش مويش شده [و هنوز بالغ نيست] سوگند مي خورد و اگر سوگند نخورد كشته مي شود و احتمال دارد زنداني مي شود تا بالغ شود و سپس سوگند داده مي شود و اگر حاضر به سوگند نشد كشته مي شود. «1»

سيد عاملي «2» اين رأي را پسنديده، ولي برخي ديگر از فقهاي ما با آن مخالفت كرده و راه حل هاي ديگري را ارائه داده اند. «3»

6. خودداري اهل كتاب از جزيه

اگر اهل كتاب از دادن جزيه خودداري كنند، زنداني مي شوند.

اين، نظر ابو يوسف از علماء اهل سنت است فقط او «4» به آن قائل است. از نظر اماميه، اگر اهل كتاب جزيه نپردازند از جرگۀ ذمّي خارج مي شوند و به محارب مي پيوندند؛ به ويژه در صورتي كه شرط جزيه در ضمن عقد آمده باشد. پس حكم حبس در اين جا درست نيست. «5»

______________________________

(1)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 211؛ ايضاح الفوائد، ج 4، ص 39.

(2)- مفتاح الكرامة، ج 10، ص 106.

(3)- المبسوط، ج 8، ص 213؛ شرائع الاسلام، ج 4، ص 91؛ الدروس الشرعية، ج 2، ص 33؛ القضاء، ص 93.

(4)- الخراج، ص 123؛ المجموع، ج 19، ص 402.

(5)- جواهر الكلام،

ج 21، ص 267.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 83

7. پناهندگي مستأمن به دارالحرب

ابن براج طرابلسي اين فتوا را داده و گفته است: او حق ندارد به دارالحرب باز گردد و اگر خواست باز گردد يا مقدمات آن را فراهم ديد، جايز است دستگير و زنداني شود. «1»

8. تصميم به شورش عليه امام

كسي كه تصميم دارد بر ضد امام شورش كند، زنداني مي گردد.

منشأ اين حكم، دو روايت است: 1. طبري نقل كرده است: امام علي عليه السّلام دربارۀ كسي كه تصميم دارد بر ضد امام شورش كند، فرمود:

«براي ما خون او حلال نيست، ولي او را به زندان مي اندازيم». «2»

2. سرخسي نقل كرده است: امام علي عليه السّلام فرمود: «تا زماني كه تصميم نهايي براي خروج و شورش نگرفته اند، امام متعرض آنان نمي گردد؛ ولي وقتي فهميد كه تصميم بر شورش و نافرماني گرفته اند بايد آنان را دستگير و زنداني كند تا مسأله به صورت معضل در نيايد؛ زيرا آنان تصميم جدي بر نافرماني و ايجاد فتنه گرفته اند. «3»

اين حكم شايد از باب موردي است كه زندان به سبب جلوگيري از معصيت و نافرماني، تجويز مي شود. «4»

______________________________

(1)- المهذب، ج 1، ص 308.

(2)- تاريخ الامم و الملوك، ج 6، ص 384.

(3)- المبسوط، ج 10، ص 125.

(4)- موارد السجن، ص 353.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 84

9. محاربۀ بدون قتل و غارت

اگر محارب، كسي را نكشته و مالي را نربوده باشد، زنداني مي شود.

اين حكم از كلام شيخ طوسي، «1» حلبي، «2» سيد ابن زهره، «3» يحيي بن سعيد «4» و علاء الدين حلبي «5» فهميده مي شود.

صاحب جواهر «6» مي گويد: حبس، نظر علماي اهل سنت، «7» از جمله عمر بن عبد العزيز، «8» ابو حنيفه، «9» ابو علي موصلي «10» و قرافي است. «11»

10. شورش پيرمردان، زنان و كودكان

شيخ طوسي در اين زمينه دو قول دارد، در يكجا مي گويد اين افراد زنداني مي شوند تا اراده شان تباه و جمعشان درهم بشكند «12» و در كتاب

______________________________

(1)- المبسوط، ج 8، ص 147.

(2)- الكافي في الفقه، ج 8، ص 252.

(3)- غنية النزوع، ص 201.

(4)- الجامع للشرائع، ص 242.

(5)- اشارة السبق، ص 142.

(6)- جواهر الكلام، ج 41، ص 593.

(7)- المدونة الكبري، ج 6، ص 237.

(8)- مصنف عبد الرزاق، ج 10، ص 118.

(9)- تحفة الفقهاء، ج 3، ص 15.

(10)- الاحكام السلطانية، ص 58.

(11)- الفروق، ج 4، ص 171.

(12)- المبسوط، ج 7، ص 271.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 85

ديگر با اين حكم به مخالفت برخاسته است. «1» و از اماميه نديدم كسي با او موافقت كرده باشد. «2» و امّا از اهل سنت اين قول را به ابو حنيفه و مالك نسبت مي دهند همانطوري كه فيروزآبادي «3» و ابن قدامه «4» و جزيري «5» اظهار داشتند.

11. ديده باني و پشتيباني [از گروه هاي شورشي]

علامه حلّي مي گويد: اين افراد تعزير و زنداني مي شوند و محارب به حساب نمي آيند «6» [كه حكمشان تبعيد باشد].

12. امتناع از پذيرفتن حكم حاكم

طبراني از كلبي و محمد بن اسحاق نقل كرده است: «رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله، بني قريظه را زنداني كرد تا به حكم سعد تن دهند». «7»

______________________________

(1)- الخلاف، ج 5، ص 341.

(2)- ر. ك: تذكرة الفقهاء، ج 9، ص 423؛ المختلف، ج 4، ص 454؛ الدروس الشرعية، ج 2، ص 42.

(3)- التنبيه، ص 229.

(4)- المغني، ج 8، ص 115.

(5)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 422.

(6)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 233؛ موارد السجن، ص 357.

(7)- المعجم الكبير، ج 6، ص 7؛ بحار الانوار، ج 20، ص 262؛ المبسوط للسرخسي، ج 20، ص 896.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 86

13. استراق سمع و افشاي اسرار

روزي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله با علي عليه السّلام در نهان سخن مي گفت و حكم بن ابي العاص گوشش را به در چسبانده و استراق سمع مي كرد، پيامبر صلّي اللّه عليه و آله فرمود: اين خبيث گوشش را به در چسبانده. يا ابا الحسن! برو گوشش را بگير و مانند گوسفندي كه براي دوشيدن مي برند، او را بياور.

علي عليه السّلام در حالي كه گوش حكم را محكم گرفته بود، نزد رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله آورد. آن حضرت سه بار او را لعنت كرد، سپس به علي عليه السّلام فرمود: او را زنداني كن. «1»

گفتار دوازدهم: تخلفات كارگري و اداري

1. خيانت در بيت المال

روايات و شواهد تاريخي زيادي وجود دارد كه علي عليه السّلام كارگزار خائن و دزد بيت المال را زنداني و تنبيه مي كرد.

علي عليه السّلام هنگامي كه خيانت ابن هرمه، والي «سوق الاهواز»، را كشف كرد در نامه اي به رفاعه، قاضي اهواز، نوشت: وقتي نامۀ من به دستت رسيد، ابن هرمه را از «سوق» كنار بگذار و به زندان بينداز و او را به مردم معرفي كن و به همۀ كاركنان خود نامه بنويس و حكم مرا به آنان اعلام كن. دربارۀ او غفلت و كوتاهي مكن كه اگر كوتاهي و غفلت كني، هم نزد

______________________________

(1)- مجمع الزوائد، ج 5، ص 243.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 87

خدا نابود خواهي شد و هم من ترا به بدترين نوع، عزل خواهم كرد و از اين سقوط، تو را به خدا پناه مي دهم. (پس روز جمعه او را از زندان بيرون بياور و سي و پنج تازيانه بزن و در بازار او را بگردان. هركس عليه او ادّعايي كرد، او و

شاهد را سوگند بده [اگر سوگند خوردند]، حق وي را بگير و به او بازگردان. سپس با خفّت و خواري او را به زندان بينداز. «1»

مؤيد اين روايات، رواياتي است كه دلالت مي كند غاصب و مديوني كه اعسارش ثابت نشده و كسي كه اداي دين خود را پشت گوش مي اندازد، زنداني مي شوند ازاين رو شايد حبس به اين جهات يا جهات ديگري باشد كه ما نمي دانيم. «2»

2. اطلاعات و خبردادن به خائن

كسي كه اطلاعات و خبر به كارگزار خائن مي دهد، زنداني مي شود.

شايد منشأ اين حكم جمله اي باشد كه در ذيل نامۀ علي عليه السّلام به رفاعه، قاضي اهواز، در مورد خيانت ابن هرمه آمده است: «نگذار هيچ كس در زندان با او ملاقات كند و به او راهكار ياد بدهد و به آزاديش اميدوار سازد. اگر فهميدي كسي به او چيزي ياد داده كه به زيان مسلماني است، با تازيانه او را تأديب كن و به زندان بينداز تا توبه كند». در سند اين روايت بحث است. «3»

______________________________

(1)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 532؛ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 402؛ نهج السعادة، ج 4، ص 34.

(2)- موارد السجن، ص 367.

(3)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 532.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 88

3. مسامحۀ حاكم

حاكم مسامحه كار، زنداني مي شود.

منشأ اين حكم روايتي است كه بلاذري نقل كرده است. وي مي گويد:

«علي عليه السّلام، مسيّب را سرزنش كرد و به او گفت: تو از قوم خود دوري كردي، سستي به خرج دادي و آنان را تباه كردي با اين كه سران كوفه دربارۀ مسيّب واسطه شدند و عذرخواهي كردند، آن حضرت نپذيرفت و او را به يكي از ستون هاي مسجد بست و گويند او را زنداني كرد». «1»

گفتار سيزدهم: تخلّفات مالي

1. خودداري از اداي دين

كسي كه از اداي دين، خودداري مي كند.

بنابر رواياتي كه از فريقين نقل شده، او زنداني مي شود. كليني به سند خود نقل كرده است: امام صادق عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام فردي را كه بدهي طلبكاران خود را نمي داد زنداني مي كرد و سپس دستور مي داد اموال او را ميانشان تقسيم كنند و اگر امتناع مي ورزيد، اموال او را مي فروخت و پولش را ميان آنان تقسيم مي كرد. «2»

قول به حبس، رأي فقهاي قديم و متأخر اماميه است. شيخ مفيد

______________________________

(1)- انساب الاشراف، ج 3، ص 1136؛ نهج السعادة، ج 2، ص 577.

(2)- الكافي، ج 5، ص 102؛ التهذيب، ج 6، ص 191؛ النهاية، ص 352.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 89

مي گويد: بايد حق او را بپردازد، اگر نپرداخت حاكم شرع مي تواند او را زنداني كند. «1» شيخ طوسي «2» و ابو صلاح حلبي «3» همين نظر را دارند.

حبس، مشروط به درخواست صاحب حق براي زنداني شدن بدهكار است؛ چنان كه علي بن حمزه و ديگران گفته اند «4» و امام خميني، «5» خوئي، «6» طبسي «7» و سبزواري «8» - از معاصران- بدان اشاره كرده اند. رأي مالك «9» و ابو حنيفه «10» - از علماي اهل سنت- نيز همين است.

در

اين مورد، چند مسأله مورد بحث است:

1. مدت زمان حبس چقدر است؟ چند نظر وجود دارد: يك ماه، چهل روز، دو ماه، سه ماه، چهار ماه و تا يك سال، بعضي گفته اند: مدت حبس به نظر قاضي «11» واگذار مي شود. نيز گفته اند: تا زماني كه مال خود را بفروشد. «12» نيز گفته اند: چهل روز حبس شود. «13» و بعضي ديگر

______________________________

(1)- المقنعة، ص 733.

(2)- المبسوط، ج 4، ص 232؛ النهاية، ص 348.

(3)- الكافي في الفقه، ص 448.

(4)- الوسيلة، ص 213.

(5)- تحرير الوسيلة، ج 2، ص 375.

(6)- مباني تكملة المنهاج، ج 1، ص 24.

(7)- ذخيرة الصالحين، ج 5، ص 131.

(8)- مهذب الاحكام، ج 27، ص 86.

(9)- المدوّنة الكبري، ج 5، ص 205.

(10)- المجموع، ج 13، ص 279؛ ر. ك: المبسوط، ج 24، ص 164؛ المغني، ج 4، ص 529؛ فتح العزيز، ج 10، ص 196.

(11)- الاختيار،- پاورقي- ج 2، ص 90.

(12)- المصنف، ص 187.

(13)- ميزان الاعتدال، ج 4، ص 482.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 90

گفته اند: «1» اصلا حدّي و زمان خاصي براي آن مطرح نشده است.

2. بدهكاري كه توانايي دارد ولي دين خود را نمي پردازد آيا حتما بايد زنداني شود يا حاكم شرع مخيّر است كه او را حبس كند و يا مالش را بفروشد [و به طلبكار بدهد]؟ محقق قول دوم را اختيار كرده و قول اول، رأي همه فقهاي اماميه است، از جمله ابن ادريس «2» محمد حسن نجفي صاحب جواهر و ملا احمد نراقي. «3»

3. آيا پدر به سبب دين فرزند، زنداني مي شود؟ علامه حلّي در يك جا مي گويد زنداني نمي شود «4» و در جاي ديگر مي گويد زنداني مي شود «5» مرحوم يزدي صاحب

عروه در اين جا بحثي دارد. «6» مالك از علماي اهل سنت، معتقد است پدر به سبب دين فرزند، زنداني نمي شود. «7»

4. آيا عاقله به سبب عدم پرداخت ديه، زنداني مي شوند؟

برخي از اهل سنت گفته اند زنداني مي شوند «8» و اين شايد به علت شمول اطلاقات باشد و شايد به اين علت باشد كه واجبي را ترك

______________________________

(1)- التفريع، ج 2، ص 247.

(2)- السرائر، ج 2، ص 184.

(3)- مستند الشيعة، ج 17، ص 181.

(4)- تذكرة الفقهاء، ج 2، ص 59.

(5)- قواعد الاحكام، ج 1، ص 176.

(6)- العروة الوثقي، ج 3، ص 56؛ موارد السجن، ص 391.

(7)- المدونة الكبري، ج 5، ص 205.

(8)- المبسوط للسرخسي، ج 20، ص 91.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 91

كرده اند. «1»

5. آيا كسي كه به دولت بدهكار است زنداني مي شود؟

دو احتمال وجود دارد: 1. به دليل شمول اطلاقات، زنداني مي شود؛ 2. اينكه زنداني نمي شود.

________________________________________

طبسي، نجم الدين - مترجم: حسيني، سيد محمد رضا و شفيعي، مصطفي، زندان و تبعيد در اسلام، در يك جلد، انتشارات صفحه نگار، قم - ايران، اول، 1427 ه ق زندان و تبعيد در اسلام؛ ص: 91

برخي از اهل سنت متعرض اين فرع شده و گفته اند: اگر كوتاهي در دادن خراج بكند، زنداني مي شود. «2»

6. آيا اين حبس، مختص مسلمان است يا شامل ذمّي، حربي، پناهنده، برده، زن و كودك مي شود؟ «3»

برخي از اهل سنت به اين مسأله اشاره كرده اند. «4»

7. برخي از فقهاي اهل سنت- چنان كه از ابو حنيفه و ابو يوسف «5» نقل شده- معتقدند صاحب حق شفعه اگر ثمن را نقدا نپردازد، زنداني مي شود.

از نظر اماميه، با عجز شفيع و صاحب شفعه از ثمن و با كوتاهي در پرداخت

ثمن، حق الشفعه باطل مي شود. هم چنين اگر شفيع فرار كند، «6» جايي براي حبس باقي نمي ماند.

______________________________

(1)- موارد السجن، ص 394.

(2)- الاحكام السلطانية، ص 172.

(3)- المبسوط، ج 20، ص 91.

(4)- المدونة الكبري، ج 5، ص 205.

(5)- تحفة الفقهاء، ج 3، ص 54.

(6)- شرائع الاسلام، ج 3، ص 255؛ جواهر الكلام، ج 37، ص 281.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 92

2. ادّعاي اعسار مديون

رواياتي در اين مورد وجود دارد، از جمله روايتي كه صدوق به سند خود نقل كرده است: «امير المؤمنين عليه السّلام چنين قضاوت كرد كه صاحب دين (مديون) زنداني مي شود، وقتي معلوم شد مفلس و محتاج است آزاد مي شود تا دنبال كسب برود و مالي به دست آورد». «1»

بسياري از فقهاي متقدم و معاصر به اين حكم فتوا داده اند، مانند شيخ مفيد. «2» ابو صلاح حلبي نيز در چندجا از كتابش، گفته است: اگر مديون ادّعاي اعسار كرد و طلبكار منكر اعسار شد و بيّنه در ميان نبود … اگر پس از حبس ثابت شد كه مديون، معسر است آزاد مي گردد. «3» سلار بن عبد العزيز، «4» طباطبايي، «5» خوانساري «6» و محقق عراقي «7» نيز قائل به اين حكم شده اند.

از علماي اهل سنت، ابن جلاب «8» و موصلي «9» همين رأي را دادند.

______________________________

(1)- الفقيه، ج 3، ص 19؛ التهذيب، ج 6، ص 232.

(2)- المقنعة، ص 723.

(3)- الكافي في الفقه، ص 341.

(4)- المراسم العلوية، ص 230.

(5)- رياض المسائل، ج 15، ص 66.

(6)- جامع المدارك، ج 6، ص 25.

(7)- شرح التبصرة، ص 78.

(8)- التفريع، ج 2، ص 247.

(9)- الاختيار، ج 2، ص 89؛ موارد السجن، ص 407.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 93

در اين جا دو مسأله قابل

توجه است:

1. آيا مدّعي اعسار بدون سوگند مدّعي يسار، زنداني مي شود؟

علّامه حلّي مي گويد: بايد مدّعي يسار سوگند بخورد. ديگران گفته اند نيازي به سوگند نيست، مديون زنداني مي شود تا يسار او ثابت شود. «1»

2. آيا مديوني كه مدّعي اعسار است، قبل از حبس مي تواند اعسار خود را با بيّنه ثابت كند يا بايد مدتي زنداني شود و سپس بيّنه معرفي كند؟

از نظر اماميه، اگر بيّنه معرفي شود لازم است فورا آن را پذيرفت. «2» از نظر ابو حنيفه، مديون مفلس دو ماه و از نظر طحاوي، يك ماه و- بنابر نقلي، چهار ماه- زنداني مي شود و سپس بيّنۀ او پذيرفته مي شود. «3»

3. مديون معسر

اگر مال خود را در حرام صرف كرده باشد و هم چنين اگر مخالف حق (مسلمان غير دوازده امامي) باشد، زنداني مي شود.

اين، نظر ابو صلاح حلبي است. وي مي گويد: اگر معسر، مخالف حق باشد يا آنچه وام گرفته در راه حرام خرج كرده باشد، حاكم شرع مي تواند او را زنداني كند. «4»

______________________________

(1)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 209؛ مستند الشيعة، ج 17، ص 181.

(2)- الخلاف، ج 3، ص 276.

(3)- الخلاف، ج 3، ص 27؛ ر. ك: مفتاح الكرامة، ج 10، ص 72؛ القضاء للشيخ الكني، ص 212.

(4)- الكافي في الفقه، ص 331.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 94

4. افلاس

مفلس، زنداني مي شود تا اموالش (اموال باقي مانده) را به فروش برساند.

فقهاي ما به اين حكم فتوا داده اند؛ از جمله شيخ طوسي در «مبسوط» «1» و در «خلاف»، علامه حلي، «2» محقق كركي «3» و شيخ بهايي «4».

شهيد اول و شهيد ثاني گفته اند: حاكم مخيّر است او را زنداني كند تا خودش بدهي اش را بپردازد و يا حاكم از مال او بپردازد؛ گرچه اين مال از فروش ديگر اموال او حاصل شده باشد. «5»

ابو حنيفه در اين مورد مي گويد: حاكم نمي تواند اموال مفلس را بفروشد، ولي مي تواند او را مجبور به فروش كند. اگر حاضر نشد بفروشد، او را زنداني مي كند تا بفروشد. «6» ابن قدامه «7» هم به همين حكم قائل شده است. ابن حزم در برخي از صورت هاي مسأله، تأمل كرده است. «8»

______________________________

(1)- المبسوط، ج 2، ص 272؛ الخلاف، ج 3، ص 268.

(2)- تذكرة الفقهاء، ج 2، ص 58؛ قواعد الاحكام، ج 1، ص 172.

(3)- جامع المقاصد، ج 5، ص 215.

(4)- جامع عباسي، ص 354.

(5)- الروضة البهية،

ج 4، ص 41.

(6)- الخلاف، ج 3، ص 268.

(7)- المغني، ج 4، ص 529.

(8)- المحلّي، ج 8، ص 169.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 95

5. غصب، خوردن مال يتيم و خيانت در امانت

غاصب، كسي كه مال يتيم را خورده و كسي كه در امانت خيانت كرده است، زنداني مي شود.

در روايت مرفوعه آمده است: امير المؤمنين عليه السّلام فقط در سه مورد شخص را زنداني مي كرد: كسي كه مال يتيم را خورده، كسي كه مالي را غصب كرده و كسي كه در امانتي كه به او سپرده بودند، خيانت كرده بود. «1»

شيخ طوسي نيز اين روايت را از طريق خود كه به امام باقر عليه السّلام مي رسد، نقل كرده است. «2» شيخ طوسي در توجيه اين روايت، دو احتمال داده است:

1. آن حضرت جز اين سه دسته، كسي را از روي مجازات و عقوبت زنداني نمي كرد.

2. جز اين سه دسته، كسي را زنداني طولاني مدت نمي كرد؛ زيرا حبس به سبب بدهكاري فقط تا زماني است كه وضعيت او معلوم شود؛ پس اگر فقير باشد و فقر او به اثبات برسد، آزاد مي شود. «3»

محقق قمي، سيد عاملي، شيخ كني و سيد احمد خوانساري، هر كدام در اين جا نظر خاصي دارند. «4»

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 263.

(2)- التهذيب، ج 6، ص 299؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 181.

(3)- التهذيب، ج 6، ص 300؛ الاستبصار، ج 3، ص 48.

(4)- غنائم الايام، ص 679؛ مفتاح الكرامة، ج 10، ص 72؛ القضاء، ص 311؛ جامع المدارك، ج 6، ص 25؛ ولاية الفقيه، ج 2، ص 484.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 96

موصلي حنفي «1» و علاء الدين كاشاني «2» - از علماي اهل سنت- مي گويند: غاصب، مدتي زنداني

مي شود.

6. خودداري گروگذار از اداي دين

گروگذار، زنداني مي شود.

فقها تصريح كرده اند اگر زمان اداي دين رسيده باشد و گروگذار از اداي دين، خودداري كند زنداني مي شود و مجبور مي شود يا گرويي خود را خود بفروشد يا حاكم شرع برايش بفروشد، و يا حاكم شرع او را زنداني مي كند.

روايت خاصي در اين مورد نداريم؛ جز اين كه چون اين مورد از موارد دين است كه راهن اداي آن را با وجود تمكّن، به تأخير انداخته است؛ در نتيجه، ادلّۀ حبس شامل آن مي شود.

شيخ طوسي مسأله را چنين مطرح كرده است: حاكم شرع مي تواند او را زنداني و تعزير كند تا گرويي خود را بفروشد، يا خودش آن را به فروش مي رساند «3» محقق حلي «4» و علامه حلي «5» نيز چنين گفته اند. برخي به اين مسأله اشكال وارد كرده اند. «6»

______________________________

(1)- الاختيار، ج 3، ص 59.

(2)- بدائع الصنائع، ج 7، ص 163.

(3)- النهاية، ج 433؛ المبسوط، ج 2، ص 224.

(4)- شرائع الاسلام، ج 2، ص 82.

(5)- تحرير الاحكام، ج 1، ص 208.

(6)- جواهر الكلام، ج 25، ص 217؛ منهاج الصالحين، ج 2، ص 211.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 97

از علماي اهل سنت، شافعي با نظر شيخ طوسي موافق است، «1» ولي ابو حنيفه معتقد است گروگذار بايد زنداني شود تا گرويي خود را بفروشد. «2»

7. حبس كفيل تا تحويل مكفول

كفيل زنداني مي شود تا فردي را كه كفالت كرده، تحويل دهد.

رواياتي در اين زمينه هست كه برخي از آن ها صحيح است؛ از جمله روايتي كه شيخ طوسي نقل كرده است: «امام صادق عليه السّلام فرمود: شخصي را نزد علي عليه السّلام آوردند كه كفالت ديگري را كرده بود. آن حضرت، كفيل را گرفت و گفت: او را زنداني

كنيد تا رفيقش را بياورد». «3»

فقهاي ما به اين حكم فتوا داده اند؛ از جمله آن ها صدوق، «4» شيخ طوسي در همه كتاب هايش، «5» سلّار، «6» محقق حلي، «7» يحيي بن سعيد، «8» شهيد اول، شهيد ثاني، «9» علامه حلي در همه

______________________________

(1)- المغني، ج 4، ص 447.

(2)- تحفة الفقهاء، ج 3، ص 43.

(3)- التهذيب، ج 6، ص 209؛ وسائل الشيعة، ج 13، ص 156؛ الوافي، ج 18، ص 835.

(4)- المقنع، ص 127.

(5)- النهاية، ص 315؛ المبسوط، ج 2، ص 337؛ الخلاف، ج 3، ص 323.

(6)- المراسم، ص 200.

(7)- شرائع الاسلام، ج 2، ص 115؛ مختصر النافع، ص 143.

(8)- الجامع للشرائع، ص 303.

(9)- الروضة البهية، ج 4، ص 152.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 98

كتاب هايش، «1» سيد ابو الحسن اصفهاني «2» و مرحوم محمد رضا طبسي را مي توان نام برد. «3»

همۀ كساني كه متعرض اين مسأله شده اند، همين نظر را داشته اند؛ مانند بسياري از علماي اهل سنت. «4»

اگر مكفول در زندان باشد [حكم آن چيست؟]، فقهاي شيعه فرق گذاشته اند ميان آن جا كه در زندان حاكم شرع باشد و ميان آن جا كه در زندان ظالم باشد؛ در صورت اول، تسليم او واجب است و در صورت دوم، لازم نيست. «5»

8. سكوت مدعي عليه

شخصي كه عليه او اقامۀ دعوا شده، اگر از سخن گفتن خودداري كند زنداني مي شود.

بسياري از فقهاي اماميه فتوا داده اند كه اگر مدّعي عليه در جواب سؤال قاضي سكوت كند، زنداني مي شود تا اقرار يا انكار كند و يا اين كه

______________________________

(1)- تحرير الاحكام، ج 1، ص 224؛ قواعد الاحكام، ج 1، ص 182؛ تذكرة الفقهاء، ج 2، ص 102.

(2)- وسيلة النجاة، ج 2، ص 146؛ تحرير الوسيلة، ج 2،

ص 31.

(3)- ذخيرة الصالحين، ج 5، ص 185.

(4)- المبسوط للسرخسي، ج 20، ص 89، تحفة الفقهاء، ج 2، ص 243؛ بداية المجتهد، ج 2، ص 29؛ المجموع، ج 14، ص 53.

(5)- تحرير الاحكام، ج 1، ص 225؛ الحدائق الناضرة، ج 21، ص 76.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 99

مدّعي از حق خود بگذرد؛ از جمله اين فقها اين افراد هستند:

شيخ مفيد، «1» شيخ طوسي، «2» ديلمي، «3» ابن حمزه، «4» محقق حلي، «5» سيد عاملي «6» و مرحوم كني. «7»

نظر ابو حنيفه «8» و احمد بن يحيي «9» - از علماي اهل سنت و زيديه- نيز همين است.

نظر سيد خوانساري، «10» شهيد اول و شهيد ثاني، «11» تخيير بين حبس و ردّ يمين به مدّعي است (يعني سكوت او به منزله نكول انگاشته مي شود و مدّعي بايد قسم بخورد تا حقش اثبات شود).

گروهي ديگر از فقهاي شيعه، از جمله امام خميني، قول سومي دارند كه حبس در آن نيست «12» (در صورت سكوت، فقط ردّ يمين مي شود).

______________________________

(1)- المقنعة، ص 725.

(2)- الخلاف، ج 6، ص 238؛ النهاية، ص 342.

(3)- المراسم العلوية، ص 231.

(4)- الوسيلة، ص 211.

(5)- شرائع الاسلام، ج 4، ص 85؛ المختصر النافع، ص 282.

(6)- مفتاح الكرامة، ج 10، ص 86.

(7)- القضاء، ص 193.

(8)- موارد السجن، ص 440؛ ابن قدامة، ج 9، ص 90.

(9)- عيون الازهار، ص 424.

(10)- جامع المدارك، ج 6، ص 39.

(11)- الروضة البهية، ج 3، ص 93.

(12)- تحرير الوسيلة، ج 2، ص 382.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 100

9. حركات ايذايي و درشتي در دادگاه

كسي كه در دادگاه حركات ايذايي انجام مي دهد و در سخنان خود به قاضي درشتي مي كند، زنداني مي شود.

گروهي از فقهاي شيعه، از جمله

شيخ طوسي «1» و قاضي ابن برّاج، «2» اين نظر را دارند. از علماي اهل سنت، ماوردي «3» و ابن قدامه «4» اين نظر را دارند، ولي اكثريت مي گويند چنين فردي تأديب و تعزير مي گردد، به اندازه اي كه حاكم شرع لازم بداند. «5»

10. خودداري مدعي عليه از حضور در دادگاه

اگر مدّعي عليه (خوانده) از حضور در دادگاه خودداري كند، زنداني مي شود.

در تعزير و تأديب وي به اندازه اي كه قاضي صلاح بداند، جاي بحث نيست. قول به حبس فقط از برخي علماي اهل سنت نقل شده است. «6»

______________________________

(1)- المبسوط، ج 8، ص 97.

(2)- المهذب، ج 2، ص 596.

(3)- أدب القاضي، ج 1، ص 352.

(4)- المغني، ج 9، ص 42.

(5)- موارد السجن، ص 422.

(6)- الاختيار، پاورقي، ج 2، ص 92.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 101

11. حبس مدعي عليه براي تعديل شاهد يا حضور او در دادگاه

مدّعي عليه (خوانده) زنداني مي شود تا شهود در دادگاه حضور يابند.

شيخ طوسي در دو مورد به اين حكم قائل است: 1. در مورد تعديل شهود، يعني اثبات عدالت شهود، 2. در صورتي كه يك شاهد عادل حاضر باشد و براي حضور يك شاهد ديگر اقدام شود.

در اين دو مورد، شيخ طوسي معتقد است كه اقوي، حبس مدّعي عليه است. «1» رأي مالك «2» و ابو حنيفه «3» نيز همين است.

12. نكول از سوگند

اگر شخص نكول كند، زنداني مي شود.

مواردي كه نكول باعث زنداني شدن ناكل مي شود، از اين قرار است:

1. كسي كه حاضر نيست سوگند بخورد كه به ميّت، مديون نيست.

2. وارثي كه حاضر نيست در مورد وصيّت سوگند ياد كند. و شيخ طوسي فتوا بر حبس اين موردها داده است. «4»

______________________________

(1)- المبسوط، ج 8، ص 255.

(2)- المدونة الكبري، ج 5، ص 182.

(3)- المبسوط، ج 9، ص 106؛ ر. ك: المغني، ج 9، ص 255؛ و الانصاف، ج 11، ص 293؛ تحفة الفقهاء، ج 3، ص 146؛ بدائع الصنائع، ج 7، ص 52؛ موارد السجن، ص 453.

(4)- المبسوط، ج 8، ص 214 و 219.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 102

3. مدّعي (خواهان) بيّنه ندارد و مدّعي عليه (خوانده) حاضر نيست قسم بخورد. قول به حبس در اين مورد، نظر برخي از اهل سنت مانند ابو حنيفه و ابن ابي ليلي «1» است.

4. اگر مدعي عليه (خوانده) از جواب و توضيح خودداري كند، قول به حبس در ميان اماميه مشهور است. «2» اضافه بر حبس، در زندان به او سخت گيري مي شود. «3» برخي از اهل سنت مانند قرافي «4» به اين قول معتقدند.

5. اگر مدّعي عليه (خوانده) منكر وجود

محكوم به (آنچه مورد ادعاي مدّعي است) شود. علامه حلي به تفصيل، به اين مسأله پرداخته است. «5»

موارد ديگري نيز به عنوان موجبات حكم زندان وجود دارد، مانند حبس شهود پس از نماز عصر- البته بنابر اختلافي كه در معناي آيه (تَحْبِسُونَهُمٰا مِنْ بَعْدِ الصَّلٰاةِ فَيُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ) وجود دارد، «6» - حبس برده اي كه احتمال فرار او وجود دارد، «7» حبس بردۀ فراري «8» و حبس صاحب

______________________________

(1)- المحلي، ج 9، ص 373؛ الخلاف، ج 6، ص 290.

(2)- مفتاح الكرامة، ج 10، ص 86.

(3)- رياض المسائل، ج 15، ص 85.

(4)- الفروق، ج 4، ص 80.

(5)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 216؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 187؛ موارد السجن، ص 470.

(6)- المائدة، ص 106؛ كنزل العرفان، ج 2، ص 99؛ احكام القرآن، ج 2، ص 216؛ التفسير الكبير، ج 12، ص 117.

(7)- الكافي، ج 6، ص 199؛ وسائل الشيعة، ج 16، ص 52.

(8)- الخراج، ص 184؛ الفروق، ج 4، ص 79؛ المدونة الكبري، ج 6، ص 176.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 103

عبدي كه [سهم خود را از عبد آزاد كرده و] از پرداخت سهم ديگر شريك خود، امتناع ورزد- گرچه در اين حكم اختلاف است؛ «1» كه براي اختصار، به اين موارد نپرداختيم. «2»

گفتار چهاردهم: حبس بعضي از طرفداران مسلك منحرف

1. شهادت باطل

كسي كه شهادت باطل مي دهد، زنداني مي شود.

روايات شيعه و سني اين حكم را تأييد مي كند. امام صادق عليه السّلام فرمود:

علي عليه السّلام هرگاه شاهد زوري را دستگير مي كرد، اگر غريب بود او را به محلّ خود و اگر بازاري بود به محل كارش مي فرستاد تا او را دور بگردانند؛ سپس او را زنداني و پس از چند روز آزاد مي كرد. «3»

بنابر

فتواي فقهاي اماميه، شاهد زور تعزير مي شود. «4» هيچ يك از

______________________________

(1)- السنن الكبري، ج 6، ص 68؛ مصنف ابن ابي شبية، ج 6، ص 484؛ شرائع الاسلام، ج 3، ص 111، نيل الاوطار، ج 7، ص 151.

(2)- ر. ك: موارد السجن، ص 483.

(3)- التهذيب، ج 6، ص 280؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 244؛ ر. ك: كنز العمّال، ج 7، ص 29؛ السنن الكبري، ج 10، ص 140؛ مصنّف ابن أبي شيبة، ج 10، ص 41.

(4)- النهاية، ص 33؛ المهذّب، ج 2، ص 552؛ تحرير الوسيلة، ج 2، ص 409؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 36.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 104

فقهاي شيعه فتوا به حبس نداده اند، جز شيخ حرّ عاملي كه مي گويد:

شاهد زور به مقداري كه امام مصلحت مي داند تازيانه مي خورد و پس از دورگرداندن، زنداني مي گردد. «1»

ابو يوسف و محمد، از فقهاي اهل سنت، گفته اند: شاهد زور با تعزير و حبس تنبيه مي شود. «2»

2. بي مبالاتي دانشمند، جهل پزشك و پيمانكار كلاهبردار

دانشمند بي مبالات، پزشك جاهل و پيمانكار كلاهبردار زنداني مي شود.

در روايت مرسله اي كه صدوق نقل كرده، آمده است: علي عليه السّلام فرمود:

«لازم است امام، دانشمندان فاسق، پزشكان جاهل و پيمانكاران تهي دست و كلاهبردار را زنداني كند». «3»

منظور از پيمانكاران كلاهبردار؛ كساني هستند كه از پرداخت حقوقي كه به عهده آنان مي باشند امتناع مي ورزند و يا كلاهبرداراني كه دلال و واسطه هاي معاملات هستند و يا كساني هستند كه با عوام فريبي و خدعه از مردم پول مي گيرند تا مشكل آنان را حل كنند، امّا به وعده خود عمل نمي كنند. «4»

______________________________

(1)- بداية الهداية، ج 2، ص 441.

(2)- المبسوط للسرخسي، ج 16، ص 145.

(3)- الفقيه، ج 3، ص 2؛ التهذيب، ج 6، ص 319؛ وسائل

الشيعة، ج 18، ص 221؛ الوافي، ج 16، ص 1076.

(4)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 432 و 483.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 105

من نديدم كسي به مضمون اين روايت فتوا داده باشد، جز يحيي بن سعيد حلّي «1» و گلپايگاني. «2»

از علماي اهل سنت، فقط ابن رشد فتوا به حبس داده؛ آن هم در خصوص پزشكي كه آشنا به حرفه پزشكي نباشد؛ و گفته است تنبيه و زنداني مي شود و ديه مي پردازد. «3»

3. مستي و قداره كشي

افراد مست قدّاره كش، زنداني مي شوند.

صدوق به سند خود نقل كرده است: امام صادق عليه السّلام فرمود: جمعي مشروب مي خوردند و مست مي كردند و سپس قداره هايي كه با خود داشتند به حركت در مي آوردند. آنان را نزد حضرت علي عليه السّلام آوردند؛ آن حضرت آنان را زنداني كرد. «4»

فقهاي گذشتۀ ما به اين روايت عمل كرده اند، ولي فقهاي متأخر به آن عمل نكرده اند؛ زيرا اين حديث با اصول و قواعد فقهي سازگار نيست. «5»

______________________________

(1)- الجامع للشرائع، ص 568.

(2)- مجمع المسائل، ج 3، ص 209.

(3)- بداية المجتهد، ج 2، ص 232.

(4)- الفقيه، ج 4، ص 87؛ وسائل الشيعة، ج 19، ص 173؛ الارشاد، ص 106؛ المقنعة، ص 750؛ الجعفريات، ص 125؛ التهذيب، ج 10، ص 240.

(5)- روضة المتّقين، ج 10، ص 351؛ المهذّب البارع، ج 5، ص 283؛ جواهر الكلام، ج 42، ص 92؛ شرائع الاسلام، ج 4، ص 253؛ مسالك الأفهام، ج 15، ص 358.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 106

4. شرارت

افراد شرور و بدكار، زنداني مي شوند.

در اين زمينه رواياتي از شيعه و سني وارد شده است. علي عليه السّلام افراد بدكار و فاسد را زنداني مي كرد. در كتاب «جعفريات» آمده است: امام صادق عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام افراد فاسق را [از زندان] به نماز جمعه مي آورد و دستور مي داد شديدا مورد مراقبت قرار گيرند. «1»

در «مسند» زيد آمده است: علي عليه السّلام افراد تبهكار را با قيدوبندهايي كه قفل داشت، در بند مي كرد و افرادي را مأمور مي كرد در اوقات نماز، قفل ها را بگشايند «2» [تا بتوانند نماز بخوانند].

در كلمات فقهاي اماميه، كسي را نيافتيم كه در اين مورد فتوا به حبس داده

باشد؛ جز شيخ مفيد كه در مورد تبهكاران گفته است: حكمش مانند حكم مفسدان و محاربان است. «3»

از علماي اهل سنت، سرخسي گفته است: تبهكاران، حبس ابد مي شوند تا بميرند، «4» و ماوردي و بعضي از معاصران وي معتقدند كه اشرار بايد با تازيانه يا زندان يا تبعيد تنبيه شوند. «5»

______________________________

(1)- الجعفريات، ص 44؛ مستدرك الوسائل، ج 6، ص 27.

(2)- مسند زيد، ص 265؛ موارد السجن، ص 217.

(3)- المقنعة، ص 804.

(4)- المبسوط، ج 9، ص 91.

(5)- الاحكام السلطانية، ص 220، غاية المأمول، ج 3، ص 33.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 107

در اين مورد، عنوان هاي ديگري هم وجود دارد؛ مانند حبس كسي كه حدّ بر او جاري شده كه بايد زنداني شود تا محل زخم بهبودي يابد و حبس گناهكار تا وقتي كه توبه كند. «1» اين مورد جاي بحث دارد.

______________________________

(1)- موارد السجن، ص 220.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 109

فصل دوم حقوق زنداني

اشاره

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 111

فصل دوم: حقوق زنداني

گفتار اول: اصل برائت

اگر زنداني تبرئه شود چه كسي ضامن خسارت او است؟

اين مسأله چند صورت دارد: زنداني گاهي با درخواست خواهان به زندان مي افتد و گاه با درخواست قاضي، به اتهام گناه شخصي يا اجتماعي يا سياسي. هم چنين بحث گاهي دربارۀ جبران خسارت مالي است و گاه جبران خسارت و زيان معنوي و از بين رفتن آبرو و شخصيت. حكم زندان نيز گاهي از طرف ظالم اجرا مي شود و گاه از طرف حاكم شرع عادل. حكم نابجاي زندان گاه بر اثر اشتباه شهود است و گاه بر اثر دروغ عمدي و گاه بر اثر اشتباه قاضي در قضاوت.

مسأله ضمانت خسارت مالي متوقف بر اين بحث است كه آيا عمل حرّ (فرد آزاد) مال است و ماليّت دارد يا نه؟ [در صورت ماليت داشتن، اين بحث نتيجه مي دهد].

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 112

از كلام محقق سبزواري فهميده مي شود كه عمل حرّ، ماليت ندارد.

محقق سبزواري مي گويد: عدم ماليت عمل حرّ، قطعي است. ازاين رو، وي معتقد است حبس صنعتگر، «1» ضمانتي ندارد. امام خميني «2» [نيز به اين رأي قائل است].

مرحوم طبسي مي گويد: «اگر عدم ماليت عمل حرّ، اجماعي باشد، ما حرفي نداريم؛ ولي اگر اتفاقي و اجماعي نباشد، مسأله مشكل است؛ زيرا كسي كه يك شخص صنعتگر را مي گيرد و زنداني مي كند چون او را از شغلش باز داشته، باعث از دست رفتن منافع او مي شود و اگر اين زندان نبود، زنداني آن منافع را كسب مي كرد. پس آن كه او را به زندان انداخته، در حقيقت منافع او را از بين برده و اينك اگر شارع بگويد ضمانتي

در كار نيست، براي اين شخص زيان است و لا ضرر و لا ضرار في الاسلام؛ به ويژه اگر شخص زنداني از كساني باشد كه درآمدي جز همان صنعتگري نداشته باشد و مخارج خود و خانواده اش منحصر به آن كار صنعتي و دستي باشد. «3»

______________________________

(1)- المختصر النافع، ج 2، ص 256؛ المكاسب المحرمة، ج 6، ص 14؛ حاشية المكاسب للسيد اليزدي، ص 55؛ تقريرات النائيني، ص 40؛ حاشية الايرواني، ص 72.

(2)- كتاب البيع، ج 1، ص 20؛ مصباح الفقاهة، ج 2، ص 36؛ جامع المدارك، ج 5، ص 799.

(3)- ذخيرة الصالحين، ج 5، ص 80.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 113

فقهاي اماميه گفته اند: اگر قاضي حكم اشتباهي بدهد، خسارت آن بر عهدۀ بيت المال است، نه قاضي. «1» هم چنين است در مورد اشتباه شهود. «2»

گفتار دوم: حق شركت در مراسم ديني

منشأ اين حق، روايتي است كه صدوق به سند خود نقل كرده است:

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: امام بايد زندانياني را كه به سبب دين و بدهي زنداني هستند، در جمعه به نماز جمعه و در روز عيد براي مراسم عيد بياورد و همراهشان مأمور بفرستد تا وقتي نماز و مراسم عيد را انجام دادند، آنان را به زندان باز گرداند. «3»

در روايت آمده است: «علي عليه السّلام زندانياني را كه به جهت بدهي زنداني بودند و هم چنين افراد متهمي را كه زنداني بودند، براي مراسم مذهبي از زندان بيرون مي آورد».

در روايت آمده است كه آن حضرت، فسّاق و بدكاران را براي نماز جمعه، از زندان بيرون مي آورد. «4»

______________________________

(1)- السرائر، ج 2، ص 149؛ الجامع للشرائع، ص 456؛ قواعد الاحكام، ج 2، ص 247؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 227.

(2)- الوسيلة،

ص 234؛ شرائع الاسلام، ج 4، ص 142؛ قواعد الاحكام، ج 2، ص 247؛ الانصاف للمرداوي، ج 10، ص 121؛ المدونة الكبري، ج 6، ص 283؛ عيون الازهار، ص 433.

(3)- الفقية، ج 3، ص 20؛ وسائل الشيعة، ج 5، ص 36، 18 و 221.

(4)- الجعفريات، ص 44؛ مستدرك الوسائل، ج 6، ص 27؛ جامع احاديث الشيعة، ج 6، ص 68.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 114

ابو صلاح حلبي «1» به اين حكم فتوا داده و علامه حلي «2» آن را پسنديده و آن را موافق با مذاق مذهب اماميه دانسته است. «3»

برخي معتقدند خصوصيتي براي زنداني بدهكار يا متهم نيست و اين حق براي هر زنداني مسلمان است؛ «4» ولي ابن ادريس با اين حق مخالفت ورزيده و يا در آن توقف كرده است. «5» برخي از اهل سنت نيز وجود اين حق را براي زنداني منكر شده اند. «6»

هيچ مانعي ندارد كه در زندان، نماز جمعه و مراسم مذهبي برپا كنند، بلكه بعضي در اين زمينه مي نويسند: اخبار و آثاري كه در كتاب هاي تاريخي، فرهنگي و سيره و در كتب فقهي آمده است، دلالت مي كند مراسم عبادي- مذهبي آداب و رسوم اخلاقي و آموزش هاي قرآني و خواندن و نوشتن، از امور لازم و اجباري در زندان هاي اسلامي است و علي عليه السّلام زندانياني كه شعائر ديني را ترك مي كرده اند، تأديب و افراد ولنگار و بي تفاوت نسبت به امور ديني را تعزير مي كرد؛ همان طور كه نسبت به امور معيشتي و بهداشتي و ديگر نيازهاي آنان كمال دقت و رسيدگي را داشت. «7»

______________________________

(1)- الكافي في الفقة، ج 8، ص 448.

(2)- المختلف، ج 8، ص 410.

(3)- منتهي المطلب،

ج 1، ص 345.

(4)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 473.

(5)- السرائر، ج 2، ص 200.

(6)- المبسوط، ج 20، ص 90؛ بدائع الصنائع، ج 7، ص 174؛ المحلي، ج 5، ص 49.

(7)- أحكام السجون، ص 134؛ تاريخ السجن الاصلاحي للفكيكي، مجلة الاعتدال، السنة السادسة، العدد 1، موارد السجن، ص 466.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 115

گفتار سوم: حق ملاقات با نزديكان

از آنچه قاضي نعمان مصري از روايت علي عليه السّلام آورد، برمي آيد كه نمي شود مانع رابطه و ملاقات با زنداني شد؛ در اين روايت آمده است:

«علي عليه السّلام فرمود: مانع كساني نشو كه براي زنداني غذا يا آب يا لباس و يا فرش مي آورند، ولي مگذار افرادي كه راه هاي شيطاني را به او مي آموزند با وي ملاقات كنند». «1»

از كلمات برخي از فقهاي معاصر فهميده مي شود ملاقات با زنداني جايز است، جز زندانياني كه قاضي مي خواهد نسبت به آنان سخت گيري كند و نداشتن ملاقات، باعث تنبيه و اصلاح آنان مي شود. «2» بعضي از فقهاي اهل سنت نيز تصريح كرده اند مانعي براي ملاقات دوستان و خويشان زنداني نيست. «3»

ممكن است گفته شود: اگر ملاقات با شدّت عمل- كه در برخي از موارد لازم است- منافات داشته باشد، زنداني حق ملاقات ندارد؛ مانند ملاقات كسي كه از اداي دين سرپيچي مي كند و ملاقات زن مرتدّ. «4»

______________________________

(1)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 532.

(2)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 446.

(3)- المبسوط للسرخسي، ج 20، ص 90؛ بدائع الصنائع، ج 7، ص 14؛ ردّ المختار، ج 4، ص 314.

(4)- موارد السجن، ص 498.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 116

گفتار چهارم: حق رفاه

منشأ اين حق، حكمي است كه در ضمن نامۀ علي عليه السّلام به قاضي اهواز آمده است: «دستور بده زندانيان را شب ها به فضاي باز زندان بياورند تا گردش كنند و قدم بزنند.» «1»

بعضي از فقها گفته اند: امام به دقت و با كمال انصاف، امور معيشتي و ديگر نيازهاي زندانيان را در نظر مي گيرد و به خوبي آنان را اداره مي كند. «2»

برخي از معاصران گفته اند: لازم است امام، نيازهاي كلّي زندانيان

از قبيل امور معيشتي، دارو، تهويۀ خوب زندان و لباس هاي تابستاني، را برآورده كند. يكي از متفكران مي گويد: ساختمان زندان بايد مناسب و داراي وسائل گرمازا و خنك كننده باشد، تا زنداني كاملا در آسايش باشد. «3»

اين مطلب از آن جا فهميده مي شود كه رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله زندانيان را در خانه هاي معمولي كه مردم در آن زندگي مي كردند و همه امكانات داشت، جا مي داد. آن حضرت، اسيران جنگي را- كه حكمشان قتل بود- در خانه هاي معمولي زنداني كرد، در ميان صحابه تقسيم كرد تا در خانه هاي خود نگه دارند و در برخي موارد آنان را در يك خانه زنداني مي كرد؛ چنان كه چند تن از آنان را در خانۀ زني از بني نجار زنداني كرد. «4»

______________________________

(1)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 532.

(2)- احكام السجون، ج 134، ص 117؛ موارد السجن، ص 498.

(3)- احكام السجون، ج 134، ص 117؛ موارد السجن، ص 117.

(4)- احكام السجون، ص 117؛ موارد السجن، ص 499.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 117

از علماي اهل سنت، ابو يوسف «1» و برخي از معاصران اهل سنت به اين موضوع اشاره كرده اند. «2»

گفتار پنجم: حق مرخصي

در اين زمينه، نصي وجود ندارد؛ ولي برخي اين حق را از روايتي كه در «من لا يحضره الفقيه» آمده است، استظهار كرده اند؛ در روايت آمده است: امام صادق عليه السّلام فرمود: لازم است امام، زندانيان بدهكار را جمعه ها و عيدها همراه مأمور از زندان بيرون بياورد تا نماز جمعه و مراسم عيد به جا آورند و سپس آنان را به زندان باز گرداند. «3»

گفته اند: شايد ازاين روايت برآيد كه روز عيد به زنداني اجازه مي دهند تا به ديدار خويشان و

نزديكان خود برود. «4» اين مطلب از كلام شهيد ثاني هم فهميده مي شود؛ آن جا كه گفته است: اگر از داخل زندان و يا خارج زندان- اگر اتفاقا براي كاري بيرون رفته بود- دزدي كرد. «5»

ما در كتاب «النفي و التغريب»، مفصلا دربارۀ حق مرخصي براي تبعيدي بحث كرده ايم. «6»

______________________________

(1)- الخراج، ص 150.

(2)- فقه السنة، ج 14، ص 84.

(3)- الفقيه، ج 3، ص 20.

(4)- القضاء و الشهادة للمحسني، ص 165.

(5)- مسالك الافهام، ج 10، ص 285.

(6)- النفي و التغريب، ص 277.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 118

گفتار ششم: حق تسريع در محاكمه

منشأ اين حق، روايتي است كه مي گويد: علي عليه السّلام جمعه ها به زندان ها سركشي مي كرد و هركس مي بايستي حدّ بخورد، حدّ را بر او جاري مي كرد و هركس محكوم به حدّ نبود، آزادش مي كرد. «1»

فقهاي ما در كتاب قضاء، به اين حق توجه كرده اند و آن را در قسمت آداب مستحبي آورده اند و گفته اند: اولين عملي كه مستحب است قاضي در ابتداي قضاوت روزانۀ خود، آن را جزء كارهاي خود قرار دهد اين است كه به امور زندانيان بلاتكليف و بازداشتي بپردازد؛ چنان كه شيخ طوسي، «2» قاضي ابن برّاج، «3» ابن حمزه، «4» محقق حلي، «5» علامه حلي، «6» شيخ بهايي، «7» فيض كاشاني، «8» سبزواري «9» و سيد عاملي «10» گفته اند.

______________________________

(1)- دعائم الاسلام ج 2، ص 42؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 36.

(2)- المبسوط، ج 8، ص 91.

(3)- المهذب، ج 2، ص 595.

(4)- الوسيلة، ص 209.

(5)- المختصر النافع، ص 279؛ و شرائع الاسلام، ج 4، ص 73.

(6)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 204؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 182؛ تذكرة الفقهاء، ج 2، ص 59؛ تبصرة المتعلمين، ص

179.

(7)- جامع عباسي، ص 355.

(8)- مفاتيح الشرائع، ج 3، ص 249.

(9)- كفاية الاحكام، ص 262.

(10)- مفتاح الكرامة، ج 10، ص 70.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 119

سيد خوانساري- با نگاهي فراتر- به مستحبي بودن اين امر، اشكال كرده، گفته است: چگونه مي شود پرس وجو از زنداني و علت زنداني شدن او، مستحب باشد؟ شخص مديون و بدهكار وقتي اظهار عسر مي كند، تا معلوم شدن وضعيت، در زندان مي ماند؛ ولي وقتي معلوم شد معسر است، هيچ مجوّزي براي نگهداري او نيست. «1» آشتياني به اين نوع اشكال جواب داده است. «2»

اكثريت اهل سنت نيز معتقد به استحباب توجه به امر زنداني و رسيدگي به حال آنان هستند؛ «3» چنان كه از ابن جلاب، «4» فيروزآبادي، «5» ابن قدامه، «6» مرداوي، «7» نووي، «8» ابو اسحاق شيرازي «9» و ابن نجار «10» نقل شده است. ابن قدامه مي گويد: وقتي قاضي بر كرسي قضاوت مي نشيند، اولين كاري كه مي كند رسيدگي به زندانيان است.

______________________________

(1)- جامع المدارك، ج 6، ص 12.

(2)- القضاء، ص 59.

(3)- النفقات، ص 47.

(4)- التفريع، ج 19، ص 253.

(5)- التنبيه، ص 583.

(6)- المغني، ج 9، ص 46.

(7)- الانصاف، ج 11، ص 218.

(8)- المجموع، ج 2، ص 140.

(9)- المهذب، ج 2، ص 298.

(10)- شرح مختصر الخليل، ج 7، ص 173؛ و منتهي الأرادات، ج 2، ص 583؛ و شرح منتهي الادارات، ج 3، ص 473؛ أدب القاضي، ج 1، ص 221؛ فقه السنة، ج 14، ص 83.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 120

گفتار هفتم: حق حضور در كنار همسر

روايتي از امام صادق عليه السّلام وارد شده كه ظاهر آن دلالت مي كند زنداني حق دارد در كنار همسرش باشد. در كتاب «جعفريّات» آمده است: امام صادق

عليه السّلام مي فرمايد: زني نزد علي عليه السّلام از شوهرش دادخواهي كرد و علي عليه السّلام دستور داد او را زنداني كنند؛ زيرا مخارج زن را به قصد ايذا و آزار، نمي داد. مرد پس از محكوميت به آن حضرت گفت: زنم را با من زنداني كن، علي عليه السّلام فرمود: اين حق تو است و به زن گفت با او برو و به هيچ كس كار نداشته باش. «1»

نديدم جز برخي از معاصران كسي متعرض اين مسأله شده باشد. وي مي گويد: از امور مهمي كه لازم است رعايت شود ايجاد زمينه اي است كه زنداني بتواند با همسرش ملاقات كند. بايد آنان بتوانند با هم خلوت كنند، زيرا نياز جنسي از ضروري ترين نيازهاست و فاصلۀ طولاني ميان زوجين، غالبا مسائلي به دنبال دارد كه عقل و شرع به آن راضي نيستند و گاهي باعث جدايي و طلاق و فروپاشي خانواده مي گردد. «2»

فقهاي ما در باب «قسم» از كتاب نكاح، مسأله اي را مطرح كرده اند كه از آن، وجود اين حق براي زوج فهميده مي شود؛ چنان كه شيخ طوسي گفته است. «3»

______________________________

(1)- الجعفريات، ص 108؛ مستدرك الوسائل، ج 13، ص 432.

(2)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 470.

(3)- المبسوط، ج 4، ص 332.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 121

علّامه حلّي مي گويد: اگر زوج قبل از قسمت (نوبت بندي زنان متعدد)، زنداني شود و يكي از زن ها را نزد خود بخواهد لازم مي آيد بقيه را هم بخواهد و اگر يكي از آن ها خودداري كرد حقش ساقط مي شود. «1»

عبد الرزاق، از علماي اهل سنت، در «مصنّف» خود، نقل كرده است:

عمر بن عبد العزيز در مورد محارب گفت: «خانوادۀ او را در دسترس او قرار

دهيد». «2» ابن قدامه- از علماي اهل سنت- در باب قسم «3» و ابن عابدين- به نقل از كتاب «نهر» - مي گويد: «وقتي زنداني نياز به آميزش پيدا كرد، همسر يا كنيز او را در اختيارش قرار دهند». «4» و خطيب هم از ابو حنيفه اين قول را نقل كرد. «5»

گفتار هشتم: حق درمان

برخي از معاصران فتوا داده اند: اگر بدهكار، بيمار باشد- در صورتي كه حبس براي او ضرر داشته باشد- جايز نيست زنداني شود. هم چنين است مديون، اگر اجير ديگري باشد. «6» اهل سنت در مورد اجير، فرق

______________________________

(1)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 47.

(2)- المصنف، ج 10، ص 118.

(3)- المغني، ج 7، ص 34.

(4)- ردّ المختار، ج 4، ص 314.

(5)- فتاوي غياثيّة، ص 167.

(6)- تحرير الوسيلة، ج 2، ص 375؛ العروة الوثقي، ج 3، ص 56؛ مهذب الاحكام، ج 27، ص 90؛ القضاء و الشهادة، ص 257.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 122

گذاشته اند ميان آن جا كه زنداني نمي تواند در زندان براي موجر كار كند و آن جا كه مي تواند كار كند. «1» برخي نيز فرق گذاشته اند ميان آن جا كه كسي در زندان باشد كه از او پرستاري كند يا نباشد. «2»

ظاهر اين است كه فتاواي فقهاي شيعه در مورد عدم جواز زنداني كردن بيمار، اختصاص به بدهكار بيمار يا بدهكار اجيري دارد كه زندان براي آنان زيان داشته باشد، نه بقيۀ موارد؛ مانند كسي كه ديگري را نگه داشته تا او را بكشند، مرتدّ ملّي، زن مرتدّ يا كسي كه دستور قتل داده است.

دليل آن ها براي عدم جواز حبس بدهكار بيمار يا اجير، قاعدۀ لا ضرر و لا حرج است كه در استدلال به آن بحث است،

زيرا در صورت عدم حبس براي طلبكار نيز ضرر و زيان است. «3»

گفتار نهم: حق خوراك، پوشاك و …

مفهوم بسياري از روايات اين است كه خوراك، پوشاك و … زنداني از بيت المال تأمين مي گردد؛ ولي مورد اين روايات سارقي است كه در مرحلۀ سوم دست به دزدي زده است. امام صادق عليه السّلام فرمود: مرتبۀ اول، دست قطع مي شود و مرتبۀ دوم، پا قطع مي شود و مرتبۀ سوم، چيزي قطع

______________________________

(1)- شرح الجمل علي حاشية المنج، ج 5، ص 346.

(2)- الاختيار، ج 2، ص 91.

(3)- موارد السجن، ص 512.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 123

نمي شود. اگر دزدي كرد زنداني مي شود و از بيت المال به او خرجي مي دهند. «1»

نيز در روايات آمده است: خرجي زندانيان ابد برعهدۀ بيت المال است، ولي اين حكم اختصاص به سه دسته دارد:

الف: كسي كه مقتول را نگه داشته تا بميرد؛

ب: زن مرتدّ؛

ج: سارق.

امام صادق عليه السّلام فرمود: «كسي كه محكوم به زندان ابد شده، از بيت المال به او خرجي مي دهند و فقط سه دسته اند كه زندان ابد مي شوند؛ نگه دارندۀ مقتول؛ زن مرتدّ، قبل از توبه؛ سارق در مرتبۀ سوم، پس از قطع دست و پايش «2» (در مرتبۀ اول و دوم).

نيز در روايات آمده است: بيت المال، متحمل خرجي تمامي زندانيان ابد، مي شود، ولي فقط نسبت به تغذيۀ آنان؛ زيرا علي عليه السّلام به همۀ زندانيان ابد، از بيت المال، غذا مي داد. «3»

برخي از فقهاي ما فرق گذاشته اند ميان فقير و غني و مورد را اختصاص داده اند به سارق؛ چنان كه از فاضل هندي، «4» طباطبايي، «5»

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 224؛ التهذيب، ج 10، ص 107؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 494.

(2)- دعائم الاسلام،

ج 2؛ ص 539؛ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 403.

(3)- التهذيب، ج 13، ص 178.

(4)- كشف اللثام، ج 2، ص 249.

(5)- رياض المسائل، ج 16، ص 13.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 124

سيد يزدي، «1» مامقاني، «2» امام خميني «3» و طبسي «4» نقل شده است.

برخي ديگر مانند آقاي خويي، «5» مسأله را به صورت مطلق ذكر كرده اند. برخي ميان آن جا كه زنداني تمكن مالي داشته يا نداشته باشد و هم چنين در انواع جريمه، فرق قائل شده اند. «6»

از علماي اهل سنت، «7» شيباني و ابو يوسف «8» مسأله را اختصاص به افراد شرور و فاسق داده اند؛ سمرقندي آن را اختصاص به زن زنداني داده كه مخارجش برعهده شوهرش گذاشته مي شود، «9» و احمد بن يحيي گفته است: خرجي برعهدۀ خود زنداني است و اگر نداشت برعهده بيت المال است؛ «10» مالكي ها آن را اختصاص به مرتدّ دانسته اند؟ و بنابراين كه خرجي را از مال خودش بردارند؛ «11» و نزوي- از اباضيه- گفته است: خرجي مديون زنداني را بايد طلبكار يعني همان كه درخواست زندان كرده، بدهد. «12»

______________________________

(1)- العروة الوثقي، ج 3، ص 52.

(2)- مناهج المتقين، ص 503.

(3)- تحرير الوسيلة، ج 2، ص 440.

(4)- ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 55.

(5)- منهاج الصالحين، ج 1، ص 304.

(6)- مستند الشيعة، ج 9، ص 188؛ للنراقي و القضاء للكني، ص 212.

(7)- النفقات، ص 67.

(8)- الخراج، ج 149، ص 184؛ التراتيب الاداريّة، ج 1، ص 300.

(9)- تحفة الفقهاء، ج 1، ص 158؛ الانصاف للمرادوي، ج 10، ص 249.

(10)- عيون الازهار، ص 469.

(11)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 424.

(12)- المصنف، ص 424.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 125

گفتار دهم: حق آزادي از زندان

آزادي از زندان

در چهار مورد متصور است:

الف) موردي كه شرعا حبس، محدود به زمان معيني باشد؛ مانند متهم به قتل و سرقت- بنابر قول مالك-، آن جا كه اعسار بدهكار ثابت شود و محاربي كه قتل و جرح انجام نداده است- بنابر فرض تفسير «نفي» در آيه به «حبس»؛ و مدت زنداني تمام شده باشد. «1»

ب) مواردي كه حبس از باب تعزير باشد. امام مي تواند اين زندانيان را مورد عفو قرار دهد. «2»

ج) اگر زنداني توبه كند و كار خود را اصلاح كند يا امام مصلحتي در وي ببيند او را آزاد مي كند؛ گرچه محكوم به زندان ابد باشد؛ چنان كه شيخ مفيد، «3» سيد مرتضي، «4» ديلمي، «5» ابن زهره، «6» فاضل هندي «7» و صاحب جواهر «8» تصريح كرده اند.

د) اگر زندان، حدّ باشد، در صورتي كه جرم به اقرار ثابت شده باشد

______________________________

(1)- موارد السجن، ص 547.

(2)- شرائع الاسلام، ج 4، ص 147؛ مسالك الأفهام، ج 14، ص 326؛ المبسوط، ج 8، ص 66.

(3)- الانتصار، ص 63.

(4)- المقنعة، ص 802.

(5)- الغنية، ص 433.

(6)- المراسم، ص 259.

(7)- جواهر الكلام، ج 41، ص 533؛ مناهج المتّقين، ص 502.

(8)- كشف اللثام، ج 2، ص 249.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 126

نه به بيّنه- چنان كه شيخ طوسي «1» گفته است- امام مي تواند او را عفو كند، ولي در نوع جرم، اختلاف وجود دارد. [گفته اند شامل شرب آبجو و خمر نمي شود]. هم چنين برخي گفته اند: شامل حقوق الله مي شود.

دسته اي ديگر گفته اند: فقط امام معصوم مي تواند عفو كند. «2»

______________________________

(1)- النهاية، ص 718.

(2)- الغيبة، ص 425؛ جواهر الكلام، ص 41، ج 540؛ شرائع الاسلام، ج 4، ص 170؛ مباني تكملة المنهاج، ج 1، ص 176؛ ذخيرة الصالحين

للطبسي، ج 8، ص 38.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 127

فصل سوم احكام زندان

اشاره

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 129

فصل سوم: احكام زندان

گفتار اول: جداكردن زنان از مردان

پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله زنان اسير را در اطاق كوچكي كه بيرون مسجد بود، «1» زنداني مي كرد. كتّاني در بحث زندان زنان گفته است: دختر حاتم در اطاقكي كه بيرون مسجد بود و زنان در آن زنداني مي شدند، زنداني شد. «2»

از رواياتي كه دلالت بر حرمت خلوت با اجنبيّه دارد، مي شود براي لزوم جدايي زندان زنان از مردان، استدلال و استيناس كرد. «3» هم چنين از رواياتي كه دلالت مي كند بر حرمت يا بطلان نماز در مكان خلوتي كه شخص ثالث نمي تواند داخل شود، مي توان براي اين امر استفاده كرد. «4»

______________________________

(1)- السيرة النبوية، ج 4، ص 255.

(2)- التراتيب الإداريّة، ج 1، ص 300.

(3)- وسائل الشيعة، ج 13، ص 280.

(4)- توضيح المسائل للخميني، ص 144؛ الخوئي، ص 152؛ الگلپايگاني، ص 172.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 130

بعضي از علماي ما تصريح كرده اند كه واجب است جدايي ميان زن و مرد در زندان مراعات شود و اختلاط زن و مرد در مكان خلوت از مواردي است كه قطعا موجب فساد است. «1»

از علماي اهل سنت، سرخسي «2» و ابن عابدين به اين موضوع تصريح كرده اند. ابن عابدين گفته است: براي دفع فتنه، زنداني جداگانه براي زنان قرار مي دهند. «3»

از مذاق شرع و فضاي احكام تشريعي فهميده مي شود كه شارع مقدس به اختلاط زن و مرد راضي نيست. «4»

گفتار دوم: جداسازي جوانان و نوجوانان از بزرگسالان، مسلمانان از غير مسلمانان

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: «در زندان مسلمانان، حبس مي شود». در روايت ديگر آمده است: «در زندان مؤمنان، حبس مي شود». اين روايت در بحث ايذاي جسمي آمده است.

بعضي از علماء ما مي گويند: پس لازم است براي هر صنفي از زنداني و هر صنفي از مجرمين، مكان خاصي در

نظر گرفته شود تا فساد ايجاد

______________________________

(1)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 455.

(2)- المبسوط، ج 20، ص 90.

(3)- ردّ المختار، ج 4، ص 328 و 347.

(4)- موارد السجن، ص 516.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 131

نشود. از همين رو، لزوم جدايي جوان هاي ساده و بي خبر از افراد منحرف و كار كشته و فاسد و تبهكار، آشكار مي شود؛ زيرا معاشرت زياد، قطعا مؤثر است و آن وقت زندان كه براي اصلاح مهيّا گشته است، تبديل به محل [آموزش] فساد و افساد مي شود. «1»

از علماي اهل سنت، ابن عابدين نيز به ضرورت جدايي نوجوانان از بزرگسالان تصريح كرده است. «2»

از موارد حبس كودكان- كه بعدا خواهد آمد- الف) حبس كودكان شورشيان است؛ همانطور كه علامه، «3» عاملي «4» - از فقهاي شيعه- و فيروزآبادي «5» و ابن قدامه «6» - از اهل سنت- بيان كردند.

ب) حبس كودكان كفّار، در صورتي كه ادّعاي رويش مو (بلوغ) شود؛ «7»

ج) حبس تأديبي اطفال.

همانطور كه سرخسي، «8» حموي «9» و ابن عابدين «10» آن را بيان داشتند.

______________________________

(1)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 455.

(2)- الدرّ المختار، ج 4، ص 347.

(3)- قواعد الأحكام، ج 2، ص 211.

(4)- مفتاح الكرامه، ج 10، ص 106.

(5)- التنبيه، ص 229.

(6)- المغني، ج 8، ص 115؛ والامّ، ج 4، ص 219؛ المجموع، ج 19، ص 206؛ حلية العلماء، ج 7، ص 617؛ الوجيز، ج 2، ص 165.

(7)- مختلف الشيعة، ج 9، ص 331؛ روضة المتقين، ج 10، ص 353.

(8)- المبسوط، ج 20، ص 91.

(9)- غمر عيون البصائر، ج 220.

(10)- مختلف الشيعة، ج 9، ص 331؛ روضة المتقين، ج 10، ص 353.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 132

گفتار سوم: ايجاد اشتغال براي زنداني

برخي از متفكران شيعه

متعرّض اين بحث شده اند. «1»

نصّي به خصوص در اين زمينه وارد نشده است، ولي در اين كه ايجاد اشتغال براي زنداني كار خوبي است بحثي نيست و كليات و اطلاقاتي كه در شرع دربارۀ تشويق به كار و نهي از كسالت و بي كاري وارد شده است، «2» براي استدلال بر لزوم ايجاد اشتغال براي زنداني كافي است.

از دلايلي كه براي اين موضوع آورده اند، رواياتي است كه مي گويد:

جايز است زنداني بدهكار به استخدام طلبكاران درآيد و براي آنان كار كند. «3»

گفتار چهارم: تحريم شكنجه براي گرفتن اقرار

اگر اقرار با شكنجه گرفته شد، هيچ اعتباري ندارد. روايات زيادي در اثبات اين موضوع آمده است؛ از جمله كليني از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است: امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هركس به واسطۀ تهديد به تازيانه يا زندان يا ترساندن، اقرار كند، حدّ بر او جاري نمي شود. «4» از طريق اهل سنت، روايات زيادي در اين مورد وارد شده است «5» كه فتاواي فقهاي «6»

______________________________

(1)- احكام السجون، ص 114.

(2)- وسائل الشيعة، ج 12، ص 51.

(3)- التهذيب، ج 6، ص 330.

(4)- الكافي، ج 7، ص 261؛ التهذيب، ج 10، ص 148؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 498.

(5)- مصنف عبد الرزاق، ج 10، ص 192؛ سنن ابي داود، ج 4، ص 135؛ المعجم الكبير، ج 22، ص 170.

(6)- النهاية، ص 718؛ شرائع الاسلام، ج 4، ص 176؛ الجامع للشرائع، ص 522؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 230؛ جواهر الكلام، ج 41، ص 280؛ تحرير الوسيلة، ج 2، ص 44.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 133

شيعه و اهل سنت، مفاد همين روايات است. «7»

رواياتي وجود دارد كه ايهام به جواز شكنجه در چند مورد دارد:

الف) متهم

به قتل؛ «8» ب) كسي كه حقيقت را كتمان مي كند- اسراري را پنهان مي كند كه براي حكومت اسلامي مهم است- چنان كه در مورد كنانة ابن ابي الحقيق، رئيس يهوديان در صدر اسلام اتفاق افتاد.

پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله از او دربارۀ گنج خانوادۀ ابو الحقيق پرسيد، ولي وي منكر وجود گنج شد «9» و زبير او را شكنجه داد تا اقرار كند. گرچه اين روايت اشكالاتي از جمله ضعف سند دارد. «10»

هم چنين بعضي از فقها مي گويند: كسي كه اجمالا حقيقتي را مي داند و يا احتمال آن را مي دهد اگر آن را كتمان كند و اين كتمان براي مسلمانان زيان داشته باشد، جايز است شكنجه شود. توسل به تعزير و شكنجه اي كه به كشف حقيقت منجر شود، لازم است. «11»

برخي ديگر گفته اند: مي شود گفت حفظ نظام مسلمانان و حفظ اموال

______________________________

(7)- الخراج، ص 175؛ المحلّي، ج 11، ص 141؛ تحفة الفقهاء، ج 3، ص 277؛ ردّ المحتار، ج 4، ص 312؛ فقه السنة ج 14، ص 83.

(8)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 407.

(9)- مغازي الواقدي، ج 2، ص 671.

(10)- موارد السجن، ص 538.

(11)- تعليق و تحقيق علي إمهات القضاء بهامش القضاء للعراقي، ص 368.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 134

و حقوق آنان در نزد شارع، دو امر مهم است و حفظ اين دو خيلي از اوقات، نياز دارد به دستگيري متهمان و زنداني كردن آنان تا حقيقت كشف شود. «1»

وي در جاي ديگر گفته است: وقتي قاضي بداند شخصي، اطلاعاتي دارد كه براي حفظ نظام سودمند است و با آن فتنه اي دفع مي گردد يا اسلام تقويت مي شود يا در راه احقاق حق مسلمانان مفيد است،

به گونه اي كه عقل و شرع حكم كند بر او واجب است اين اطلاعات را در اختيار نظام بگذارد و اين وجوب براي او نيز واضح و روشن باشد، ولي از روي عناد و ستيزه جويي از اظهار آن خودداري كند، در اين صورت جايز است متهم تعزير شود- تا فقط كشف حقيقت شود، بدون اين كه اين اعترافات موجب مجازاتي براي شخص او شود- زيرا تعزير به سبب ترك واجب، هر واجبي كه باشد، جايز است و فرض اين است كه افشاي اسرار، لازم و واجب باشد. «2»

چنان كه برخي از علماي اهل سنت اجازه داده اند، متهم به قتل و متهم به سرقت، كتك مي خورد تا اعتراف كند. «3»

______________________________

(1)- ولاية الفقيه، ج 2، ص 585.

(2)- همان.

(3)- الاحكام السلطانيّه، ص 220؛ فقه السنّه، ج 14، ص 83؛ الفتاوي الكبري، ج 4، ص 228.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 135

گفتار پنجم: معناي تأديب در زندان و حدود آن

تأديب و تنبيه زنداني، مراتب و مصاديقي دارد:

الف) سخت گيري در خوراكي و نوشيدني، كه چند دسته با آن مجازات مي شوند.

1. مردي كه زنش را ظهار كرده و رجوع نكرده است؛ «1»

2. بدهكاري كه از پرداخت بدهي خودداري كند. «2»

ب) سخت گيري در لباس، كه مجازات زن مرتدّ است. علي عليه السّلام مي فرمايد: لباس خشن به مقداري كه عورت او را بپوشاند و از سرما و گرماي طاقت فرسا نگه دارد، به او پوشانده مي شود. «3»

ج) به بند كشيدن و بستن دست ها و پاهاي زنداني، كه عقوبت چند دسته است:

1. مادر زناكار؛ «4»

2. كارگزار خائن، چنان كه در داستان ابن هرمه بود؛ «5»

3. شخص شرور و فاسق «6» - در سند روايت آن اشكال است؛ «7»

______________________________

(1)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 62؛ وسائل

الشيعة، ج 15، ص 545.

(2)- الكافي في الفقه، ص 448؛ نزهة الناظر ليحيي بن سعيد، ص 121.

(3)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 480.

(4)- وسائل الشيعة، ج 18، ص 412.

(5)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 532.

(6)- مسند زيد، ص 265.

(7)- موارد السجن، ص 543.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 136

4. بدهكاري كه از اداي دين خودداري مي كند. «1»

اهل سنت گفته اند: مطلوب به دم، يعني كسي كه اولياي دم مي خواهند او را قصاص كنند، همين عقوبت درباره اش اعمال مي شود. «2»

د) سخت گيري در مكان، كه عقوبت دو طايفه است:

1. بدهكاري كه از اداي دين خودداري مي كند؛

2. كارگزار خائن، مانند داستان ابن هرمه. «3»

ه) زدن با شلاق، كه عقوبت چند دسته است:

1. كسي كه مقتول را نگه داشته تا قاتل او را بكشد. امام صادق عليه السّلام فرمود: اين شخص [علاوه بر حبس] در هر سال پنجاه تازيانه مي خورد. «4»

ابن براج «5» و خوئي «6» اين نظر را دارند.

2. كارگزار خائن [در روايت آمده است]: «او را از زندان بيرون بياور و 35 تازيانه بزن، اگر ديدي طاقت و توان دارد پس از 30 روز، دوباره به او 35 تازيانه بزن». «7»

3. كسي كه در مرتبۀ سوم، مرتكب سرقت شده است [در روايت آمده

______________________________

(1)- القضاء للكني، ص 212.

(2)- الخراج، ص 150.

(3)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 532.

(4)- التهذيب، ج 10، ص 221.

(5)- المهذب، ج 2، ص 468.

(6)- مباني تكلمة المنهاج، ج 2، ص 11.

(7)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 532.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 137

است]: «او را بزن و در زندان ابد نگه دار». «1»

4. بدهكاري كه در اداي دين، كوتاهي مي كند. شيخ طوسي، ابن حمزه، يحيي بن سعيد

و علامه اين نظر را دارند. «2»

5. زن مرتّد. «3»

6. قاتل فراري [در روايت آمده است كه]: «والي او را حبس و تأديب مي كند». «4»

اين بود مقدار و حدود تأديب و شكنجه در زندان؛ با وجود اختلاف ها و بحث هايي كه دربارۀ سند و دلالت اين روايات ممكن است وجود داشته باشد. «5»

كتاب شناسي زندان

كتاب ها، مقالات و پايان نامه هاي زيادي دربارۀ زندان نوشته و منتشر شده است؛ از جمله:

1. حبس المحارب؛ عياشي.

2. احكام السجون؛ وائلي.

______________________________

(1)- الجعفريات، ص 141، سنن الدار قطني، ج 3، ص 108.

(2)- موارد السجن، ص 545.

(3)- شرائع الاسلام، ج 4، ص 183؛ نزهة الناضر، ص 119.

(4)- الكافي، ج 7، ص 286.

(5)- موارد السجن، ص 546.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 138

3. زندان و زنداني؛ محمدي و باقري.

4. زندان؛ اردستاني.

5. حقوق زندانيان؛ تاج زمان دانش.

6. تاريخ السجن الاصلاحي؛ توفيق فكيكي.

7. حقوق الانسان في السجون؛ غنّام محمّد.

8. احكام المحبوسين؛ خالصي.

9. موارد السجن؛ طبسي.

10. احكام السجن و معاملة السجناء في الاسلام؛ ابو غدة.

11. زندان آري يا خير؛ گفتگو با چند تن از محققين، مجله فراسو.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 139

بخش دوم تبعيد

اشاره

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 141

بخش دوم: تبعيد از روايات «1» برمي آيد كه قبل از اسلام، تبعيد امري رايج بوده است؛ به ويژه نسبت به زناكار. اسلام با آيۀ (وَ الَّذٰانِ يَأْتِيٰانِهٰا مِنْكُمْ فَآذُوهُمٰا)؛ «2» آنان را آزار دهيد و اذيت كنيد، آن را تثبيت كرد؛ سپس به وسيلۀ آيۀ «جلد»، اين حكم نسخ شد. «3»

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، ج 8، ص 351.

(2)- نساء، آيۀ 16.

(3)- البيان في تفسير القرآن، ص 329.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 143

فصل اول كليات تبعيد

اشاره

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 145

معناي نفي

نفي يعني طرد كردن، دفع كردن، تبعيد كردن و كنار گذاشتن. نفي بلد يعني راندن شخصي [از شهري] به شهري «1». اصل نفي به معناي نيست كردن شخص به وسيلۀ تبعيد است. «2»

معناي تغريب

تغريب يعني تبعيد [شخص] از وطن به غربت. «اغترب» و «تغرّب» يعني به سرزمين غربت رفت. «3»

تغريب به معناي نفي بلد است، يعني نفي و تبعيد از شهري كه جرم در آن واقع شده. «4»

______________________________

(1)- معجم مقاييس اللغة، ج 5، ص 456؛ مجمع البحرين، ج 1، ص 418؛ النهاية، ج 5، ص 101؛ لسان العرب، ج 15، ص 337؛ القاموس المحيط، ج 4، ص 399؛ صحاح اللغة، ج 6، ص 2513.

(2)- مجمع البيان، ج 3، ص 187.

(3)- مجمع البحرين، ج 1، ص 131 و ج 3، ص 299.

(4)- النهاية، ج 4، ص 349؛ لسان العرب، ج 1، ص 638؛ الوافي، ج 22، ص 828.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 146

مراد از تبعيد، نگهداري و استقرار در يك شهر نيست، بلكه مدام تحت تعقيب قرار مي گيرد و هرجا كه بخواهد برود جلويش گرفته شود؛ چنان كه ابن فهد حلي و ابن ادريس «1» بيان داشته اند و يا اين است كه يك سال از سرزمين اسلامي تبعيد گردد؛ چنان كه يحيي بن سعيد- از فقهاي شيعه- و كاشاني- از فقهاي اهل سنت- گفته اند؟ «2»

ادله تبعيد

تبعيد به ادلۀ چهارگانه، مشروع است:

1. كتاب: خداوند فرمود: (أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ). «3»

2. سنت: بنابر روايات مستفيضه يا متواتر، «4» پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و هم علي بن ابي طالب عليه السّلام حكم تبعيد را اجرا كردند. امام باقر عليه السّلام فرمود: هرگاه امير المؤمنين عليه السّلام مي خواست مسلماني را تبعيد كند، او را به نزديك ترين محل از سرزمين مشركان به سرزمين اسلام تبعيد مي كرد؛ كه در آن زمان، «ديلم» نزديك تر از همه به سرزمين اسلام بود. «5»

______________________________

(1)- المهذب البارع، ج 5،

ص 32؛ السرائر، ج 3، ص 505؛ النفي و التغريب، ص 423.

(2)- الجامع للشرائع، ص 242؛ بدائع الصنائع للكاساني، ج 7، ص 95.

________________________________________

طبسي، نجم الدين - مترجم: حسيني، سيد محمد رضا و شفيعي، مصطفي، زندان و تبعيد در اسلام، در يك جلد، انتشارات صفحه نگار، قم - ايران، اول، 1427 ه ق زندان و تبعيد در اسلام؛ ص: 146

(3)- مائده، آيۀ 33.

(4)- النفي و التغريب، ص 25.

(5)- التهذيب، ج 10، ص 36؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 540؛ الجامع الصحيح، ج 4، ص 44.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 147

3. اجماع: اجماع منعقد شده است كه تبعيد، مجازات برخي مجرمان است، مانند محارب، زناكار غير محصن، پدري كه پسر خود را مي كشد و كسي كه قوّادي و دلالي مي كند. «1»

4. عقل: عقل حكم مي كند از هر طريق ممكن، لازم است امنيت و سلامت جامعه حفظ شود.

حد يا تعزير بودن تبعيد

بنابراين كه ملاك در تعزير بودن، مجازاتي باشد كه در شرع، مقدار مشخصي ندارد «2» - چنان كه مشهور در تعريف تعزير است «3» - تبعيد، حدّ است؛ زيرا تبعيد براي برخي از جرائم، معين و مشخص شده است، مانند آميزش با چهارپايان و قتل فرزند توسط پدر و محاربه. «4»

اگر بگوييم اين تعريف، كلي نيست، بلكه به حسب غالب است؛ زيرا در شرع، تعزيرهايي با مقدار معين و مشخص وارد شده است؛ «5» احتمال دارد تبعيد، تعزير باشد؛ البته در صورتي كه دليل خاصي بر حدّ بودن آن نداشته باشيم.

اگر تبعيد، تعزير باشد، فايده اش اين است كه حاكم شرع مي تواند آن

______________________________

(1)- النفي و التغريب، ص 47، 91، 135، 164 و 367.

(2)- رياض المسائل، ج 15، ص 433؛ مسالك الافهام، ج 14،

ص 457.

(3)- مهذب الأحكام، ج 27، ص 271.

(4)- النفي و التغريب، ص 83.

(5)- مهذب الاحكام، ج 27، ص 271.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 148

را اسقاط كند و مجرم را ببخشد؛ چنان كه حكم كلي تعزير است.

تبعيد از نظر اماميه واجب است و مستحب نيست كه وابسته به نظر و انتخاب امام باشد، «1» ولي از نظر اهل سنت، در اختيار امام است و امام در صورت فايده، آن را اعمال مي كند. «2»

تبعيد از نظر اماميه، بالاتفاق، «3» حد است. نظر جمهور اهل سنت نيز همين است؛ «4» ولي از نظر حنفيان، تعزير است و بستگي به نظر امام دارد. «5»

تبعيد به عنوان تعزير

برخي از فقهاي شيعه تصريح كرده اند: مجازاتي كه براي بعضي از جرايم گذاشته شده، از باب تعزير است و حاكم شرع در صورت مصلحت، آن ها را به كار مي برد، مانند آميزش با حيوان «6» و احتكار كه اثر سوء اجتماعي دارد. «7»

______________________________

(1)- المبسوط، ج 8، ص 3؛ المهذب البارع، ج 5، ص 64.

(2)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 64.

(3)- الخلاف، ج 2، ص 439؛ مسالك الافهام الي آيات الاحكام للكاظمي، ج 4، ص 211.

(4)- روائع البيان، ج 2، ص 29.

(5)- المبسوط للسرخسي، ج 9، ص 45؛ بدائع الصنائع، ج 7، ص 39.

(6)- جواهر الكلام، ج 41، ص 639.

(7)- موازين قضايي از نظر امام خميني، ج 1، ص 171.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 149

برخي ديگر معتقدند تبعيد در همۀ موارد، از باب تعزير است؛ «1» چنان كه برخي از علماي اهل سنت معتقدند تبعيد از مصاديق تعزير است و حاكم شرع مي تواند آن را اعمال كند. «2»

مكان تبعيد

از اموري كه در آن بحث مي شود يا لازم است بحث شود تعيين مكان تبعيدي است. آيا كافي است به كم تر از مسافت شرعي تبعيد شود و يا لازم است به بيشتر از حدّ مسافت شرعي تبعيد شود؟ و يا اين كه همان صدق سفر كفايت مي كند؟

نص خاصي دربارۀ مكان تبعيد وجود ندارد، جز روايتي كه بنابرآن امام باقر عليه السّلام فرمود: امير المؤمنين عليه السّلام هرگاه مي خواست مسلماني را تبعيد كند، او را به نزديك ترين سرزمين مشركان نسبت به سرزمين اسلام، تبعيد مي كرد كه [در آن زمان] ديلم نزديك ترين سرزمين شرك محسوب مي شد. «3» شيخ طوسي مي گويد: مكان تبعيد، بستگي به نظر امام دارد؛ زيرا در

شرع، مكان خاصي براي آن مشخص نشده است. «4»

آيا جايز است مسلمان به سرزمين مشركان تبعيد شود- چنان كه در

______________________________

(1)- دراسات في ولاية الفقيه، ج 2، ص 326.

(2)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 400؛ التاج الجامع للاصول، ج 3، ص 32؛ معالم القربة، ص 285.

(3)- التهذيب، ج 10، ص 37.

(4)- المبسوط، ج 8، ص 1.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 150

روايت بكير از علي عليه السّلام استفاده مي شود كه جايز است تبعيدي به سرزمين مشرك كه در مجاورت سرزمين اسلام قرار دارد، «1» تبعيد گردد يا جايز نيست، به علت اين كه اين كار از مصاديق تعرّب بعد از هجرت است. «2»

آيا انتخاب محل تبعيد به دست تبعيدي است- چنان كه علامه حلي، فاضل هندي و گلپايگاني «3» گفته اند- يا به دست حاكم شرع است- چنان كه نظر امام خميني، سبزواري و فاضل لنكراني «4» و بهوتي- از علماي عامه است- گرچه دليل خاصي در اين زمينه وجود ندارد؟ «5»

آيا تبعيدي مي تواند از محلي به محل ديگر غير از وطن خودش انتقال يابد؟

برخي از علماي شيعه مانند گلپايگاني گفته اند: «6» اختيار فقط به دست حاكم شرع است و تبعيدي نمي تواند به جاي ديگر برود.

ممكن است گفته شود جايز است تبعيدي محل تبعيد خود را عوض كند، زيرا تا زماني كه حاكم شرع اقامت در شهر خاصي را الزامي نكرده است، هيچ خصوصيتي در محل تبعيد نيست.

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، ج 18، ص 394.

(2)- الدرّ المنضود، ج 1، ص 319.

(3)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 255؛ كشف اللثام، ج 2، ص 224؛ الدرّ المنضود، ج 1، ص 222.

(4)- تحرير الوسيلة، ج 2، ص 418؛ مهذب الاحكام، ج 27،

ص 336؛ تفصيل الشريعة، ص 138.

(5)- شرح منتهي الارادات، ج 3، ص 344.

(6)- الدرّ المنضود، ج 1، ص 322.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 151

برخي از علماي اهل سنت مانند رملي «1» گفته اند: تبعيدي به هرجا تبعيد شود بايد در همان جا بماند، تا تبعيدگاه براي او مانند زندان باشد.

برخي ديگر از آن ها مانند شربيني گفته اند: «2» تبعيدي مي تواند به جاي ديگري منتقل شود، زيرا دليلي بر منع آن نداريم.

تبعيدي از چه شهري تبعيدي شود؟

تبعيدي از شهري كه در آن جرم كرده- مثلا زنا كرده- يا از شهري كه تازيانه خورده، يا از شهري كه وطن او است، تبعيد مي گردد؟

روايات در اين زمينه مختلف است. قول اول را فاضل هندي، طباطبايي، خميني و طبسي «3» (والد مؤلف) و قول دوم را شيخ طوسي، ابن برّاج [از خاصه] و ابن ابي ليلي «4» [از عامه] و قول سوم را ابن حمزه و علامه حلي «5» اختيار كرده اند.

بعضي مي گويند: همۀ اين ها بايد رعايت شود؛ از محلي كه تازيانه خورده و از محلي كه زنا كرده و از وطن خودش، بايد به محل چهارمي تبعيد شود. اين، رأي يكي از بزرگان عصر ماست. «6»

______________________________

(1)- نهاية المحتاج، ج 7، ص 427.

(2)- مغني المحتاج، ج 4، ص 148.

(3)- كشف اللثام، ج 2، ص 219؛ رياض المسائل، ج 15، ص 484؛ تحرير الوسيلة، ج 2، ص 218؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 41.

(4)- المبسوط للطوسي، ج 8، ص 3؛ المهذب، ج 2، ص 528؛ المبسوط للسرخسي، ج 9، ص 45.

(5)- الوسيلة، ج 411؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 223.

(6)- الدرّ المنضود، ج 1، ص 317.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 152

مسافت تبعيدگاه

از نظر

شيعه، مسافت تبعيدگاه وابسته به نظر حاكم شرع است؛ چنان كه از شيخ طوسي «1» نقل شده است؛ ولي يحيي بن سعيد «2» گفته است: به نزديك ترين شهر اسلامي به شرك، تبعيد مي شود و علامه حلي «3» گفته است: به مسافتي كه در آن نماز شكسته مي شود، تبعيد مي گردد و سبزواري «4» گفته است: به هر مكاني كه صدق غربت بر آن كند يا به پنجاه فرسخي تبعيد مي گردد؛ همانطور كه در بعضي از روايات ديده مي شود. «5»

نظر اهل سنت در مسافت تبعيد، همان مسافتي است كه نماز در آن شكسته مي شود؛ چنان كه از حصني شافعي نقل شده است. «6» برخي ديگر از علماي اهل سنت مانند مرداوي و ابن قدامه گفته اند: «7» همين كه اسم تبعيد بر آن صدق كند، كافي است.

مخارج تبعيدي

اگر كه تبعيدي تمكّن داشته باشد، مخارجش برعهدۀ خود اوست و اگر چيزي نداشته باشد بايد مخارج او از بيت المال تأمين شود. «8»

______________________________

(1)- المبسوط، ج 8، ص 3.

(2)- الجامع للشرائع، ص 550.

(3)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 23.

(4)- مهذب الاحكام، ج 27، ص 336.

(5)- الفقه الرضوي، ص 275.

(6)- كفاية الاخيار، ج 2، ص 110؛ اسني المطالب، ج 4، ص 130.

(7)- الانصاف، ص 72؛ المغني، ج 9، ص 44.

(8)- المهذب البارع، ج 5، ص 64.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 153

اگر تبعيدي، عائله اي واجب النفقه داشت مانند فرزند، پدر و مادر و …، چگونه بين دو واجب جمع مي شود؟ دو نظر وجود دارد:

الف) بين اين دو واجب، تعارض نيست؛ زيرا نفقۀ آينده واجب نيست و پس از اين كه تبعيد شد نسبت به نفقۀ آن ها تكليفي ندارد و ديگر نفقه بر او واجب

نيست، و اگر توانست در تبعيدگاه كار كند، لازم است به او اجازۀ كار داده شود، چون تبعيد بدون ضرر رساندن به خانواده اش هم تحقق يابد. «1»

ب) اگر تبعيدي نتواند نفقۀ واجب النفقه را بپردازد، حكم تبعيد تأخير مي افتد تا مانع، رفع شود؛ چنان كه گلپايگاني گفته است. «2»

رعايت مسائل رفاهي

بحث ديگر، لزوم رعايت امور رفاهي و بهداشتي تبعيدي است؛ زيرا هرگز مقصود از تبعيد، نابودي او نيست- جز محارب كه آن هم ميان فقها اختلاف است. پس لازم است كه مورد فشار و تنگنا قرار نگيرد و نيازهاي اوليۀ او برآورده شود. در نتيجه، مجرم به جاهايي كه نيازهاي اوليه «3» در آن يافت نمي شود و يا از سكنه خالي است، تبعيد نمي شود؛ هم چنين به مناطق گرمسيري و سردسيري غيرقابل تحمل نيز تبعيد

______________________________

(1)- النفي و التغريب، ص 274؛ ذيل نهاية المحتاج، ج 7، ص 428.

(2)- الدرّ المنضود، ج 1، ص 324.

(3)- النفي و التغريب، ص 275.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 154

نمي شود؛ چنان كه فاضل لنكراني «1» فرموده است؛ هم چنين به مناطقي كه بيماري مسري مانند طاعون در آن شيوع يافته تبعيد نمي گردد، چنان كه از رملي «2» [از اهل سنت] نيز نقل شده است.

مدت تبعيد

مشهور در نظر شيعۀ مدّت تبعيد، يك سال است؛ بدون كم و زياد؛ «3» بلكه خلافي در آن نيست. «4»

مقصود از يك سال كه مدت تبعيد است، سال قمري است نه شمسي؛ «5» چنان كه بيشتر احكام شرع، مترتب بر ماه هاي قمري است «6» و از معاصران، گلپايگاني به اين موضوع تصريح كرده و گفته است: مقصود از سال و ماه، قمري است نه شمسي؛ زيرا احكامي كه از ناحيۀ شرع وارد شده و از ماه و سال سخن گفته، حمل بر قمري مي شود. «7»

از اهل سنت نيز، رملي متعرض اين مسأله شده است. «8»

______________________________

(1)- تفصيل الشريعة، ج 145.

(2)- نهاية المحتاج، ج 7، ص 428؛ كشف القناع، ج 6، ص 93.

(3)- المقنعة، ص 777.

(4)- ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 41.

(5)- الروضة البهية،

ج 9، ص 109.

(6)- بيست و پنج رساله فارسي مجلسي، ص 402.

(7)- الدر المنضود، ج 7، ص 428.

(8)- نهاية المحتاج، ج 4، ص 428.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 155

آيا ابتداي مدت تبعيد از آغاز سفر محسوب مي شود، چنان كه از روايات برمي آيد و يكي از معاصران ما به آن متمايل شده است «1» و رملي هم [از اهل سنت] با آن موافق است، يا اين كه ابتداي مدت تبعيد از زماني محاسبه مي شود كه تبعيدي به تبعيدگاه مي رسد، چنان كه از ديگر روايات برمي آيد و ظاهر كلام شافعي ها است؟ «2»

روايات درباره مدت زمان تبعيد محارب مطلق است، ولي در روايت مدائني آمده است: امام رضا عليه السّلام فرمود: مدت زمان تبعيد محارب، به نسبت جنايتي است كه مرتكب شده است. راوي مي گويد: از آن حضرت راجع به آيۀ (إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ … ) سؤال شد كه چه كاري اگر انجام دهد، مستوجب يكي از اين چهار عقوبت مي شود؟ فرمود: وقتي با خدا و رسولش محاربه كند و در زمين براي فساد تلاش كند، و مرتكب قتل شود، در مقابل كشته مي شود و اگر هم قتل كند و هم مال بگيرد، كشته و بر دار كشيده مي شود و اگر مال گرفت و قتل انجام نداد يك دست و يك پايش (برعكس) بريده مي شود و اگر سلاح كشيد و با خدا و رسولش جنگيد و سعي داشت در زمين فساد كند ولي هنوز نه قتلي انجام داده و نه مالي گرفته، از آن سرزمين تبعيد مي شود. «3»

در روايت ديگر از مدائني آمده است: امام صادق عليه السّلام است كه

______________________________

(1)- حدود الشريعة، ج 4، ص 428.

(2)- اسني المطالب، ج 4،

ص 129؛ مغني المحتاج، ج 4، ص 148.

(3)- الكافي، ج 7، ص 246.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 156

مي فرمايد: ملاك، توبه است. «1» اين كه يك سال وقت براي آزادي او گذاشته اند، به علت اين است كه در خلال آن توبه خواهد كرد. «2»

فتاوا در اين مسأله مختلف است: مفيد گفته است تبعيد محارب، ابدي است تا توبه كند. «3» شهيد اول و ابن فهد حلّي «4» همين نظر را دارند و رأي جمهور اهل سنت نيز همين است. «5»

يحيي بن سعيد گفته است: محارب يك سال از سرزمين اسلامي، تبعيد مي گردد. از كلام شهيد ثاني نيز همين تبادر مي كند. «6»

شرط بلوغ در تبعيد محارب

آيا در تبعيد محارب، شرط است كه بالغ باشد؟ ابن جنيد بلوغ را شرط كرده و شهيد اول «7» آن را پسنديده و بسياري از اصحاب متعرض اين مسأله نشده اند.

______________________________

(1)- التهذيب، ج 10، ص 131.

(2)- النفي و التغريب، ص 396.

(3)- المقنعة، ص 804.

(4)- غاية المراد، ج 4، ص 279؛ المهذب البارع، ج 5، ص 320.

(5)- المغني، ج 8، ص 295؛ الانصاف، ج 10، ص 299؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 411.

(6)- الجامع للشرائع، ص 242؛ مسالك الافهام، ج 15، ص 8؛ موارد السجن، ص 358.

(7)- غاية المراد، ج 4، ص 280.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 157

برخي از احكام تبعيد

1. اگر تبعيدي، خودسرانه و قبل از سپري شدن مدت تبعيدي، به وطنش بازگشت، برخي مي گويند مدت قبلي حساب مي شود [و بايد دنبالۀ آن را سپري كند]- چنان كه علامه حلي، شهيد ثاني و گلپايگاني «1» به آن معتقدند و نظر حنبلي ها و مالكي ها است، «2» و بعضي مي گويند مدت قبلي به حساب نمي آيد و بايد از اول، يك سال در تبعيد بگذارند. «3»

2. اگر تبعيدي بيمار باشد، گرچه ما نصّ خاصّي و كلامي از فقها در اين زمينه نيافتيم، لكن از برخي كلمات برمي آيد كه فرق است ميان مرضي كه اميد بهبودي در آن نيست و مرضي كه اميد بهبودي در آن هست؛ كه در صورت اول، منتظر نمي ماند و در صورت دوم، منتظر مي ماند؛ چنان كه شيخ طوسي گفته است. «4»

3. گاهي تبعيد متوقف و معلق مي شود و آن زماني است كه حاكم شرع ببيند از اين تبعيد ممكن است فتنه اي برخيزد؛ پس حكم اجرا نمي شود تا مانع، رفع شود؛ ولي ساقط نمي شود. «5»

4. آيا تبعيدي

در تبعيدگاه زنداني مي شود- چنان كه اندلسي گفته «6» و

______________________________

(1)- تحرير الاحكام، ج 2، ص 223؛ الروضة البهية، ج 9، ص 111؛ الدرّ المنضود، ج 1، ص 322.

(2)- التشريع الجنائي الاسلامي، ج 2، ص 382؛ الاقناع، ج 4، ص 252.

(3)- كشف اللثام، ج 2، ص 224؛ قواعد الاحكام، ج 2، ص 255.

(4)- المبسوط، ج 5، ص 203؛ الخلاف، ج 2، ص 442.

(5)- الدرّ المنضود، ج 1، ص 323.

(6)- المنتقي، ج 1، ص 319.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 158

نظر شافعي ها و مالكي ها است «1» - يا اين كه در محل تبعيد، آزاد و تحت نظر و مراقبت قرار مي گيرد، چنان كه علامه حلي [از اماميه] و شربيني [از عامه] گفته اند؟ «2»

5. اگر مسير تبعيد، ايمن نباشد و ترس تلف شدن تبعيدي وجود داشته باشد، بايد منتظر ماند تا راه امن شود؛ ولي اگر راه، ترسناك باشد و ترس تلف شدن نباشد، منتظر نمي مانند؛ چنان كه علامه حلي و فاضل هندي گفته اند. «3»

رملي- از علماي اهل سنت- گفته است: تبعيد فقط در صورتي تحقق مي يابد كه راه، امن باشد. «4»

6. اگر تبعيدي جرمي در تبعيدگاه مرتكب شود كه مجازاتش تبعيد است، آيا از آن شهر به شهري ديگر تبعيد مي شود. چنان كه علامه حلي و گلپايگاني «5» گفته اند و رأي ابن قدامه و شربيني از اهل سنت است- «6» يا مدت زمان تبعيدي با زمان قبلي تداخل مي كند؟ يا لازم است سال اول را تكميل كند و سپس براي زناي بعدي، يك سال ديگر در تبعيد بماند. «7»

7. اگر تبعيدي ادّعا كند مدت تبعيدي اش به سر رسيده، ممكن است گفته شود مقتضاي استصحاب، عدم انتهاي مدت است و ممكن است

______________________________

(1)- التشريع الجنائي، ج

2، ص 383؛ المدونة الكبري، ج 6، ص 236.

(2)- المغني المحتاج للشربيني، ج 4، ص 248.

(3)- قواعد الاحكام، ج 2، ص 255؛ كشف اللثام، ج 2، ص 224.

(4)- نهاية المحتاج، ج 7، ص 428.

(5)- الكافي، ج 7، ص 178.

(6)- المغني، ج 8، ص 169؛ مغني المحتاج، ج 4، ص 148.

(7)- النفي و التغريب، ص 67.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 159

گفته شود تبعيد از حقوق الهي است و در حقوق الهي بنابر تسامح است؛ در نتيجه، ادعاي او پذيرفته مي شود؛ چنان كه شربيني و رملي گفته اند.

اين مسأله را ما در كتب اماميه نيافتيم. «1»

علت اين كه فقهاي ما چيزي در اين زمينه نگفته اند، شايد اين باشد كه كه نيازي به اين بحث نبوده است؛ چون حاكم شرع در ديوان و دفتر خود مسأله تبعيد و يا زمان تبعيد را ثبت مي كند. برخي از علماي اهل سنت مانند رملي «2» گفته اند: اگر تبعيدي در ادّعاي خود، مورد سوءظن باشد قسم مي خورد. شربيني «3» گفته است: اگر مورد سوءظن هم نباشد، مستحب است قسم بخورد. ما علت اين استحباب و دليل آن را نفهميديم.

8. اگر زمان تبعيد به پايان برسد، آيا تبعيدي بدون هماهنگي با حاكم شرع و بدون اجازه مي تواند به وطن بازگردد؟ ممكن است گفته شود نيازي به هماهنگي و اجازه ندارد و كسي كه در مدتي طولاني تكليف خود را انجام داده، وجهي ندارد آزادي او به تأخير بيفتد و لازم باشد براي بازگشت اجازه بگيرد.

هيچ يك از فقهاي ما متعرض اين مسأله نشده اند، ولي برخي از علماي شافعي گفته اند: بدون اجازه نمي تواند بازگردد و اگر برگشت تعزير مي شود. «4»

______________________________

(1)- همان، ص 286.

(2)- مغني المحتاج، ج 4،

ص 148.

(3)- نهاية المحتاج، ج 7، ص 428.

(4)- اسني المطالب، ج 4، ص 130.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 160

9. آيا زناكار اضافه بر تبعيد، سرش نيز تراشيده مي شود؟ از نظر فتوا، اقوال علما مختلف است؛ برخي مانند صدوق، ابن ابي عقيل، ابن جنيد، طوسي، حلبي، ابن زهره، طبري، خوئي، خميني و طبسي- والد- قائل به تراشيدن هستند؛ «1»

برخي ديگر از علما مانند مفيد، سلّار و ابن حمزه «2» مي گويند فقط پيشاني- موي جلو- تراشيده مي شود. اهل سنت متعرض اين مسأله نشده اند.

از نظر دليل، رواياتي در باب تراشيدن سر وارد شده است. در روايت آمده است: امام موسي بن جعفر عليه السّلام فرمود: تازيانه مي خورد و سرش تراشيده مي شود. «3» نيز آمده است: امام صادق عليه السّلام فرمود: صد تازيانه مي خورد و مويش جدا مي گردد. «4»

تراشيدن سر تبعيدي- در زنا- اختصاص به مرد دارد، نه زن، زيرا دليلي برآن نداريم. «5»

10. آيا به تبعيدي محارب اجازه داده مي شود به كشور كفر پناهنده شود؟ در برخي از روايات اهل بيت عليهم السّلام آمده است كه اگر تبعيدي

______________________________

(1)- النفي و التغريب، ج 289.

(2)- المقنعة، ص 775؛ المراسم، ص 253؛ الوسيلة، ص 411.

(3)- تهذيب الاحكام، ج 10، ص 36.

(4)- همان.

(5)- ذخيرة الصالحين، طبسي، ج 8، ص 41؛ النفي و التغريب، ص 293.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 161

محارب خواست وارد كشور كفر شود گردنش زده مي شود «1» و يا با كشوري كه به او پناهندگي دادند كارزار مي شود. «2» ابو بصير روايت كرده كه وي [محارب تبعيدي] از همۀ سرزمين هاي اسلامي رانده مي شود تا به سرزمين شرك ملحق شود. «3»

اين در حالي است كه فقهاي شيعه فتوا داده اند

كه جلوي ورود او به سرزمين شرك، گرفته مي شود و اگر به او پناهندگي دادند با آنان كارزار و قتال مي شود؛ چنان كه شيخ طوسي گفته است. «4»

برخي ديگر از فقهاي شيعه در اين فتوا اشكال كرده «5» و گفته اند: حكم تبعيدي محارب به نظر امام سپرده مي شود؛ هرچه او صلاح بداند عملي مي گردد. «6»

11. اگر محارب قبل از دستگيري توبه كند، حكم تبعيد از او ساقط مي شود و هيچ خلافي در اين مسأله نيست، زيرا خداوند مي فرمايد:

(إِلَّا الَّذِينَ تٰابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ). «7»

فقهاي شيعه متعرض اين مسأله شده اند و همان طور كه ابن ادريس «8»

______________________________

(1)- تفسير العياشي، ج 1، ص 317.

(2)- نور الثقلين، ج 1، ص 622.

(3)- نوادر، احمد بن محمد، ص 147.

(4)- الخلاف، ج 2، ص 479.

(5)- جواهر الكلام، ج 41، ص 594.

(6)- النفي و التغريب، ص 414.

(7)- مائده، آيۀ 34.

(8)- السرائر، ج 3، ص 509.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 162

گفته است، هيچ خلافي در آن نيست.

12. آيا محارب بيمار تبعيد مي شود؟ نبايد به محارب اجازه داد در يك جا بماند تا بميرد، بلكه بايد تحت تعقيب باشد و اجازۀ سكونت در يك مكان به او داده نشود گرچه بيمار باشد. «1»

برخي از علماي ظاهريه- از شاخه هاي اهل سنت- گفته اند كه در مدت بيماري رها مي شود [تحت تعقيب قرار نمي گيرد]، چنان كه از ابن حزم «2» نقل شده است.

13. آيا حكم تبعيد محارب به انتخاب امام بستگي دارد، يا مقتضاي ترتيب و براساس ترتيب است [كه در آيه آمده است]؟

گروهي از فقهاي شيعه قائل به تخيير و انتخاب از طرف امام هستند؛ بلكه در ميان ما مشهور، تخيير است «3» و متأخرين هم به

تخيير قائل اند. «4»

دسته اي هم قائل به ترتيب هستند، مانند شيخ طوسي، ابو صلاح و ابن زهره، «5» شافعي، ابو حنيفه و گروهي از حنفي ها هم نظرشان ترتيب است. «6»

مالكيه و ظاهريه، قائل به تخييرند. «7»

______________________________

(1)- المحلي، ج 11، ص 182.

(2)- النفي و التغريب، ص 418.

(3)- همان.

(4)- مسالك الافهام، ج 15، 7؛ الروضة البهية، ج 9، ص 299.

(5)- غاية المراد، ج 4، ص 273؛ كشف اللثام، ج 2، ص 251.

(6)- الانصاف، ج 10، ص 292؛ شرح الازهار، ص 37.

(7)- بداية المجتهد، ج 2، ص 456؛ المحلي، ج 11، ص 300.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 163

تبعيد زن

مشهور از نظر اماميه، عدم تبعيد زن است و دليل آن اجماع- چنان كه شيخ طوسي «1» گفته است- و ده دليل ديگر است؛ ولي برخي از آن ها ضعيف است. «2»

ادله اهل سنت و ظاهر كلام بعضي از علماي شيعه، از جمله عماني، شهيد ثاني، محقق اردبيلي، سيد خوانساري و خوئي جواز تبعيد زن است، «3» زيرا رواياتي در اين زمينه وجود دارد. امام باقر عليه السّلام فرمود كه علي عليه السّلام در مورد بكر و بكره اي كه زنا كرده بودند، حكم كرد صد تازيانه بخورند و يك سال به شهر ديگري تبعيد گردند. بكر و بكره كساني هستند كه ازدواج كرده اند، ولي دخول نكرده اند. «4»

اهل سنت در اين مسأله اختلاف دارند؛ مالك، ماوردي، ابو اسحاق شيرازي و اوزاعي مي گويند: زن تبعيد نمي شود. «5»

شافعي، ابن حزم، سرخسي و برخي ديگر مي گويند: زن تبعيد

______________________________

(1)- المبسوط، ج 8، ص 1 و ج 5، ص 203.

(2)- النفي و التغريب، ص 241.

(3)- مختلف الشيعة، ج 9، ص 152؛ مسالك الافهام، ج 14، ص 370؛ مجمع

الفائدة، ج 13، ص 76؛ جامع المدارك، ج 7، ص 90؛ مباني تكملة المنهاج، ج 1، ص 201.

(4)- الكافي، ج 7، ص 177؛ الاستبصار، ج 4، ص 202.

(5)- المدونة الكبري، ج 6، ص 236؛ الاحكام السلطانية، ص 223؛ المهذب، ج 2، ص 271؛ الانصاف، ج 1، ص 174؛ سبل السلام، ج 4، ص 5.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 164

مي شود. «1» برخي از علماي اهل سنت نيز مي گويند: فقط اگر محرم دارد تبعيد مي شود. «2»

تبعيد محارب زن مورد بحث است؛ ظاهر كلام شيخ طوسي، علامه حلي و فاضل هندي اين است كه زن محارب هم تبعيد مي شود. «3» ظاهر كلام بعضي ديگر مانند ابن ادريس و ابن جنيد «4» اين است كه تبعيد اختصاص به مرد دارد. اين، رأي مالك و بعضي از حنفي ها است. «5»

فعاليت اقتصادي در تبعيد

آيا به تبعيدي اجازه داده مي شود در تبعيدگاه به كسب و تجارت بپردازد- چنان كه مقتضاي اطلاق است و دليل خاصي بر منع آن نيست؟

ماوردي، روياني و شربيني- از علماي عامه- اين نظر را دارند، ولي ما فتوايي از فقهاي اماميه در اين مورد نيافتيم- «6» يا به او اجازه نمي دهند بيش از نفقه، با خود بردارد و به تجارت بپردازد؛ چنان كه رملي گفته است. «7»

______________________________

(1)- ارشاد الساري، ج 10، ص 26؛ المحلي، ج 11، ص 186؛ المبسوط، ج 9، ص 44.

(2)- الفروع للمقدسي، ج 6، ص 69.

(3)- الخلاف، ج 2، ص 483؛ مختلف الشيعة، ج 9، ص 258؛ كشف اللثام، ج 2، ص 251؛ النفي و التغريب، ص 423.

(4)- السرائر، ج 3، ص 510؛ مختلف الشيعة، ج 9، ص 259.

(5)- المدونة الكبري، ج 6، ص 302؛ حاشية ابن عابدين،

ج 4، ص 117.

(6)- النفي و التغريب، ص 275.

(7)- مغني المحتاج، ج 4، ص 148.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 165

تبعيدي محارب، محاصرۀ اقتصادي مي شود و همۀ روابط اجتماعي با او قطع مي گردد؛ چنان كه در روايت مدائني از امام رضا عليه السّلام نقل شده است؛ سپس هرجا كه وارد مي شود اعلان مي شود كه اين شخص، تبعيدي است، به او خوردني و آشاميدني ندهيد و با او ازدواج نكنيد. «1»

در روايت ديگر آمده است: با او هم نشيني نكنيد و با او خريد و فروش نكنيد. «2»

مفهوم اين روايت، رأي بسياري از فقهاي شيعه است، چنان كه از ابن فهد، محقق حلي، علامه حلي، خوئي و طبسي (ره) نقل شده است. «3»

مرخصي رفتن تبعيدي

آيا به تبعيدي مرخصي داده مي شود تا به وطن خود بازگردد و با خويشان و نزديكان خود ديدار كند؟ در اين مسأله نص خاصي نيامده، جز آنچه هندي از ماوردي نقل كرده كه پيامبر صلّي اللّه عليه و آله به «انّه» فرمود: اي انّه، از مدينه خارج شو و به حمراء الاسد برو و فقط در آنجا بمان؛ هرگز به مدينه نيا، مگر مردم عيدي داشته باشند كه مي تواني در آن حضور يابي. «4»

______________________________

(1)- تفسير العياشي، ج 1، ص 317.

(2)- الكافي، ج 7، ص 246.

(3)- المهذب، ج 2، ص 553؛ شرائع الاسلام، ج 4، ص 182؛ قواعد الاحكام، ج 2، ص 272؛ مباني تكملة المنهاج، ج 1، ص 324؛ ذخيرة الصالحين، طبسي، ج 8، ص 60.

(4)- كنز العمال، ج 5، ص 324؛ النفي و التغريب، ج 279.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 166

اين روايت، سندش ضعيف است و از نظر دلالت هم مشكل دارد.

ممكن است گفته

شود: اگر تبعيد، حدّ باشد- يعني عنوان حدّ داشته باشد- و مدت آن مشخص باشد، مقتضاي اطلاق اين است كه در تمام مدت سال، تبعيد باشد و مرخصي با آن منافات دارد.

اگر مدت تبعيد محدود نباشد يا حدّ آن تا زماني باشد كه توبه كند، اطلاق اقتضا كند تا مدت خاصي [كه لازم نيست يك سال باشد] تبعيد شود؛ در نتيجه، مرخصي پس از آن مدت جايز است.

اگر تبعيد از باب تعزير باشد، مانند تبعيد به علت آميزش با حيوان و قتل فرزند و قتل عبد و قتل ذمّي، حاكم شرع بنابر مصلحت مي تواند به او مرخصي بدهد؛ بنابر قول به گستردگي ولايت.

در مورد مخنّث، روايت مرسلي وارد شده كه در اعياد و براي حضور در نماز عيد به او اجازه داده مي شود به مرخصي برود.

از كلمات برخي شيعه برمي آيد كه تبعيدي نمي تواند به شهر خود بازگردد، مگر پس از اين كه مدتي در تبعيدگاه بماند، يعني مدتي در شهر خود بماند و مدتي در تبعيدگاه؛ چنان كه رأي مرحوم گلپايگاني است. «1»

______________________________

(1)- الدّر المنضود، ج 1، ص 322.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 167

فصل دوم موارد تبعيد

اشاره

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 169

فصل دوم: موارد تبعيد پس از بررسي روايات و فتاوا، معلوم مي شود مجازات برخي از جرائم،- تبعيد است كه در چهار عنوان كلي خلاصه مي شود:

گفتار اول: قتل

اشاره

اين گفتار شامل قتل فرزند، قتل بردۀ خود، قتل برده، قتل ذمّي و مثله كردن ميّت مي شود. «1»

1. قتل فرزند توسط پدر

اين نظريه يحيي بن سعيد «2» و طبسي «3» است. علّامه مجلسي، «4» خوئي و خوانساري «5» با وي موافق اند؛ ولي از باب تعزير و در صورت صلاحديد

______________________________

(1)- النفي و التغريب، ص 12.

(2)- الجامع للشرائع، ص 576.

(3)- ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 172.

(4)- ملاذ الاخيار، ج 16، ص 500.

(5)- جامع المدارك، ج 7، ص 233؛ مباني تكملة المنهاج، ج 2، ص 72.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 170

حكم شرعي. دليل اين فتوا، روايت جابر از امام باقر عليه السّلام است راجع به شخصي كه پسر خود يا بردۀ خود را مي كشد. آن حضرت فرمود: قصاص نمي شود، بلكه مورد ضرب شديد قرار مي گيرد و از مسقط الرأس خود، تبعيد مي گردد «1» و مراد از مسقط الرأس در اين جا، وطن فعلي او است. «2»

در اين روايت، مدت تبعيد ذكر نگرديده است؛ كه اگر تبعيد از باب تعزير باشد، مدت تبعيد به نظر حاكم شرع وابسته است. «3»

2. قتل بردۀ خود

شيخ طوسي روايت كرده است: امام باقر عليه السّلام فرمود: قاتل بردۀ خود، از مسقط الرأسش تبعيد مي گردد. «4»

بنابر رواياتي كه در كتاب هاي اهل سنت آمده است، پيامبر صلّي اللّه عليه و آله او را يك سال تبعيد كرد؛ «5» گرچه اين روايات بر مبناي اهل سنت، از نظر سند ضعيف است.

از فقهاي شيعه، يحيي بن سعيد و علامه مجلسي در اين جا حكم به تبعيد داده اند. «6»

3. قتل برده

______________________________

(1)- تهذيب الاحكام، ج 10، ص 236.

(2)- النفي و التغريب، ص 52.

(3)- جواهر الكلام، ج 41، ص 639.

(4)- تهذيب الأحكام، ج 10، ص 236.

(5)- مصنّف، ابن ابي شيبة، ج 9، ص 304؛ السنن الكبري، ج 8، ص 36.

(6)- الجامع للشرائع، ص 576؛ ملاذ الاخيار، ج 16، ص 50.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 171

گرچه بردۀ خودش نباشد. اهل سنت در اين مورد رواياتي را نقل كرده اند. «1» يكي از خلفا، قاتل برده را به مدت يك سال تبعيد كرد. «2» من نديدم هيچ يك از فريقين، فتوا به تبعيد در اين مورد داده باشند؛ گرچه گفته اند قاتل برده، تعزير مي شود. برخي از علماي عامّه فتوا داده اند كه قاتل برده، زنداني مي شود. «3»

4. قتل ذمّي

اين روايت از طريق عامّه وارد شده است: پيامبر صلّي اللّه عليه و آله فرمود: قاتل از سرزمين خود به جاي ديگري تبعيد مي گردد. «4» عمر بن عبد العزيز، كشندۀ شخصي ذمّي را به سرزمين خثعم تبعيد كرد. «5» علماي اهل سنت فتوا به تبعيد نداده اند، بلكه گفته اند تعزير مي شود. شايد علت عدم فتوا، ضعف روايت باشد؛ «6» به جهت مرسل بودن و حذف واسطه ميان عمرو بن شعيب و پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و يا به جهت اختلاف دربارۀ خود عمرو بن شعيب، زيرا وي از نظر برخي از علماي اهل سنت حجت نيست. «7»

______________________________

(1)- مصنّف، ابن ابي شيبة، ج 9، ص 407.

(2)- كنز العمال، ج 15، ص 119.

(3)- المدونة الكبري، ج 6، ص 403؛ المحلّي، ج 1، ص 347.

(4)- مصنّف، عبد الرزاق، ج 10، ص 92.

(5)- السنن الكبري، ج 8، ص 101.

(6)- النفي و التغريب، ص 76.

(7)- تهذيب التهذيب، ج

8، ص 43؛ سير أعلام النبلاء، ج 5، ص 165.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 172

5. مثله كردن

امام جواد عليه السّلام دربارۀ كسي كه قبر زني را نبش كرده و با او آميزش كرده و كفن او را دزديده بود، دستور داد به جهت دزدي، دستش قطع شود و به خاطر مثله كردن ميّت، تبعيد شود. «1»

ولي ما كسي را نيافتيم كه براي چنين مجرمي چنين فتوايي داده باشد، بلكه كسي جز مجلسي، فيض كاشاني و منتظري متعرّض اين مسأله نشده است. «2»

گفتار دوم: فحشاء

1. آميزش با حيوان

روايت موثقي در اين باب وارد شده كه كليني و طوسي «3» آن را نقل كرده اند. در روايت آمده است: «سماعه مي گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: مردي كه با حيوان، گوسفند يا شتر يا گاو، آميزش كند، حكمش چيست؟ فرمود: بايد كمتر از حدّ، تازيانه بخورد و سپس از سرزمينش به جاي ديگري تبعيد گردد.

______________________________

(1)- إثبات الوصية، ص 187؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 190.

(2)- مرآة العقول، ج 23، ص 420؛ الوافي، ج 15، ص 493؛ دراسات في ولاية الفقيه، ج 2، ص 532.

(3)- الكافي، ج 7، ص 204؛ التهذيب، ج 10، ص 60.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 173

جمعي از فقهاي شيعه، مانند محقق نجفي (صاحب جواهر) سيد خوئي و شيخ طوسي «1» به مضمون اين روايت، فتوا داده اند. بنابر نظر مجلسي، فقهاي شيعه تبعيد را به عنوان مجازات اين جرم، ذكر نكرده اند. «2»

بنابر نقل نووي، برخي از اهل سنت گفته اند: اين مجرم، تازيانه مي خورد و تبعيد مي گردد. «3»

2. قوّادي

قوّاد كسي است كه مرد و زن نامحرم را به هم مي رساند. «4» اين روايت در زمينۀ مجازات او وارد شده است: عبد الله بن سنان مي گويد: به امام صادق عليه السّلام گفتم: حدّ قوّاد چيست؟ فرمود: حدّي بر قوّاد نيست، مگر پول نمي گيرد كه به هم برساند؟ گفتم: فدايت شوم، منظور كسي است كه ميان مرد و زن نامحرم جمع كند؟ فرمود: منظور كسي است كه زن و مرد نامحرم را به هم مي رساند؟ گفتم: بله، فدايت شوم. فرمود: 4/ 3 حدّ زاني به او مي زنند، يعني 75 تازيانه و از شهري كه در آن است تبعيد مي گردد. «5»

______________________________

(1)- جواهر الكلام، ج

41، ص 639؛ مباني تكملة المنهاج، ج 1، ص 345؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 62.

(2)- مرآة العقول، ج 23، ص 312؛ ملاذ الأخيار، ج 16، ص 120.

(3)- المجموع، ج 20، ص 29؛ النفي و التغريب، ص 89- 81.

(4)- مجمع البحرين، ج 3، ص 132.

(5)- الكافي، ج 7، ص 266؛ التهذيب، ج 10، ص 64.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 174

بسياري از علماي شيعه به مضمون اين روايت فتوا داده اند، بلكه اين حكم در ميان علماي شيعه مشهور است. از جملۀ فقها كه اين فتوا را داده اند، شيخ مفيد، شيخ طوسي و ابو صلاح حلبي [از قدما] مي باشند. «1»

از معاصران، خوانساري، خميني، طبسي، «2» سبزواري و فاضل لنكراني مطابق مشهور فتوا داده اند. «3»

در اين زمينه از اهل سنت رأي صريحي نيافتيم، جز آنچه از مقدسي، بهوتي و حرّاني نقل شده است. «4»

بنابر نظر طوسي، ابن برّاج، ابن حمزه و فاضل آبي «5» تبعيد اختصاص به مرد قوّاد دارد و زن قوّاد تبعيد نمي شود؛ ادّعاي اتّفاق و يا عدم خلاف هم در اين باره شده است. «6»

______________________________

(1)- المقنعة، ص 791؛ النهاية، ص 710؛ الكافي في الفقه، ص 410.

(2)- جامع المدارك، ج 7، ص 91؛ تحرير الوسيلة، ج 4، ص 425؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 247.

(3)- مهذب الاحكام، ج 27، ص 391؛ تفصيل الشريعة (كتاب الحدود)، ص 277؛ ر. ك: المراسم العلوية، ص 257؛ المهذب، ج 2، ص 534؛ الوسيلة، ص 414؛ غنية النزوع، ص 427؛ اصباح الشيعة، ص 519؛ كشف الرموز، ج 2، ص 563؛ شرائع الاسلام، ج 4، ص 162؛ الجامع للشرائع، ص 557؛ قواعد الاحكام، ج 2، ص 258؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص

224.

(4)- الفروع، ج 6، ص 115؛ كشاف القناع، ج 6، ص 127؛ الفتاوي الكبري، ج 4، ص 299.

(5)- النهاية، ص 710؛ المهذب، ج 2، ص 534؛ الوسيلة، ص 414؛ كشف الرموز، ج 2، ص 563.

(6)- رياض المسائل، ج 16، ص 6؛ جواهر الكلام، ج 41، ص 401؛ ذخيرة الصالحين، ج 8، ص 47.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 175

سلّار معتقد است تبعيد شامل زن هم مي شود. از سخن اردبيلي و خوانساري برمي آيد كه آنان نيز موافق نظر سلّار هستند. «1»

از طرف شرع، مدت خاصي براي تبعيد وارد نشده است. «2» مدت تبعيد كمتر از يك سال كامل است. «3» بنابراين فتوا امام خميني، مدت تبعيد وابسته به نظر امام است، «4» چون امام نصب شده است تا اعمال مصلحت كند. «5»

فاضل لنكراني نظر امام خميني را پسنديده است. «6» اين بحث وجود دارد كه آيا قوّاد در همان بار اول تبعيد مي شود، چنان كه بسياري از فقهاي گذشته و معاصر نظر داده اند و يا براي بار دوم اگر مرتكب شد، تبعيد مي گردد، چنان كه نظر جمعي ديگر است.

بنابر نظر شيخ طوسي، ابن برّاج، ابن ادريس، فاضل آبي، فخر المحققين، يحيي بن سعيد، علامه حلي در بعضي از كتاب هايش، ابن فهد حلي، طبسي و سيد خوانساري، قواد در بار نخست قوادي، تبعيد مي شود. «7»

______________________________

(1)- المراسم، ص 257؛ مجمع الفائدة، ج 13، ص 126؛ جامع المدارك، ج 7، ص 91.

(2)- النفي و التغريب، ص 114.

(3)- السرائر، ج 3، ص 471.

(4)- تحرير الوسيلة، ج 2، ص 425.

(5)- النهاية و نكتها، ج 3، ص 314.

(6)- تفصيل الشريعة، ص 278.

(7)- ر. ك: النفي و التغريب، ص 122.

زندان و تبعيد در اسلام، ص:

176

بنابر نظر شيخ مفيد، ابو صلاح حلبي، سلّار، ابن حمزه، صهرشتي، طباطبايي، محقق نجفي، امام خميني و فاضل لنكراني، قواد دربار دوم قوادي، تبعيد مي شود. «1»

3. لواط

برخي از علماي اهل سنت مانند سعيد بن مسيّب، عطاء، حسن، قتاده، نخعي، ثوري، اوزاعي، ابوطالب و شافعي معتقدند كه لواطكننده بايد تبعيد شود، «2» در حالي كه چنين مجازاتي براي لواطكننده از نظر اماميه مردود است و علماي اماميه، به اتفاق مي گويند: واجب است لواطكننده كشته شود. «3»

4. زناي غير محصنه

در اين حكم ميان اماميه، خلافي نيست و بيش از ده روايت در اين زمينه وارد شده است؛ از جمله امام باقر عليه السّلام مي فرمايد: حكم مرد و زن مجردي كه زنا مي كنند، صد تازيانه به اضافۀ يك سال تبعيد به محلي غير از وطنشان مي باشد. «4»

______________________________

(1)- النفي و التغريب، ص 122.

(2)- نيل الاوطار، ج 7، ص 116؛ الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 141.

(3)- جواهر الكلام، ج 41، ص 381.

(4)- الكافي، ج 7، ص 177.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 177

بيش از ده روايت از اهل سنت، به همين مضمون وارد شده است كه صد تازيانه و يك سال تبعيد است. «1»

از آراي اماميه به كلام ابن ابي عقيل اكتفا مي كنيم كه گفته است: اگر هر دو مجرد باشند صد تازيانه مي خورند و يك سال تبعيد مي گردند. «2»

اين، نظر جمهور اهل سنت است، بلكه شايد به اجماع برسد. «3» رأي مالكي ها، شافعي ها و حنبلي ها [سه مذهب از چهار مذهب] همين است. «4»

5. مخنّث بودن

مخنّث، آن طور كه عسقلاني و قسطلاني «5» گفته اند، مردي است كه به زنان تشبّه پيدا مي كند. [بعضي گفته اند] مخنّث مردي است كه در گفتار، نرمي [حالتي زنانه] و در رفتار، كرشمه دارد. «6» [برخي گفته اند] مخنّث مردي است كه مفعول واقع مي شود. «7»

از نظر اماميّه، مخنّث رجم مي شود «8» و تبعيد او ثابت نشده است؛

______________________________

(1)- البخاري، ج 8، ص 30.

(2)- مختلف الشيعة، ج 9، ص 150.

(3)- الدرر البهية، ص 321.

(4)- الفقه الاسلامي و أدلته، ج 6، ص 39.

(5)- ارشاد الساري، ج 10، ص 26؛ فتح الباري، ج 9، ص 336.

(6)- مرآة العقول، ج 20، ص 348؛ لسان العرب، ج 2، ص

145.

(7)- مجمع البحرين، ج 2، ص 252.

(8)- الكافي، ج 7، ص 267.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 178

چنان كه ابو صلاح حلبي «1» به آن تصريح كرده است؛ گرچه علامه در آن ترديد كرده است. بنابر رواياتي كه از طريق شيعه رسيده، پيامبر صلّي اللّه عليه و آله «هيت» و «مانع» را به «عرايا» «2» كه نام قلعه اي است در مدينه، تبعيد كرد. «3»

بنابر روايات مخنّث از مسجد «4» يا از محلّه طرد مي شود. «5» رواياتي در لعن وي وارد شده است. «6»

اهل سنت مي گويند: مخنّث تبعيد مي شود؛ چنان كه از علماي شافعي نقل شده؛ «7» بلكه اين مسأله ميان آنان اتفاقي است «8» و بابي مستقل براي آن باز كرده و رواياتي منسوب به رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله در اين زمينه نقل كرده اند. «9»

6. مورد ستايش عاشقانه قرار گرفتن در اشعار

بنابر رواياتي كه از طريق اهل سنت وارد شده، كسي كه «تشبيب» واقع مي شود، يعني در اشعار مورد ستايش عاشقانه قرار مي گيرد، تبعيد مي شود. «10»

______________________________

(1)- الكافي في الفقه، ص 409.

(2)- الكافي، ج 7، ص 268.

(3)- مرآة العقول، ج 20، ص 351.

(4)- علل الشرائع، ص 602.

(5)- الجعفريات، ص 127.

(6)- مستدرك الوسائل، ج 14، ص 349.

(7)- الام، ج 6، ص 146.

(8)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 135؛ الاحكام السلطانية، ص 279.

(9)- فتح الباري، ج 12، ص 134، ج 10، ص 274؛ كنز العمال، ج 5، ص 324.

(10)- الاختبارات العلمية، ج 4، ص 604.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 179

7. نوشيدن مسكر در ماه رمضان

در روايت آمده است: هركه در ماه رمضان خمر بنوشد، تبعيد مي شود. «1» كسي كه با دف زدن و غناء ارتزاق مي كند، تبعيد مي گردد. در برخي از كتاب ها نيز چنين آمد و بعضي نيز آن را بيان داشتند. «2»

از طريق شيعه، رواياتي كه مؤيّد اين معنا باشد، وارد نشده است و فقهاي شيعه در اين موارد فتوا به تبعيد نداده اند.

گفتار سوم: تخلفات سياسي- امنيتي

1. جاسوسي

برخي قائل به تبعيد جاسوس مسلمان شده اند؛ چنان كه به اوزاعي و سحنون «3» [از علماي اهل سنت] نسبت داده اند؛ ولي از نظر شيعه، حكم تبعيد ندارد. «4»

______________________________

(1)- مصنّف، عبد الرزاق، ج 7، ص 382.

(2)- سنن ابن ماجة، ج 2، ص 871؛ كنز العمال، ج 15، ص 222؛ النفي و التغريب، ص 332؛ قرشي نيز در معالم القربة: ص 107 بدان اشاره كرده است.

(3)- معالم السنن، ج 2، ص 274؛ أقضية رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله، ص 80.

(4)- النفي و التغريب، ص 338.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 180

2. استهزاي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و افشاي اسرار حكومت

رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله، حكم بن ابي العاص «1» را به طائف تبعيد كرد. هم چنين يهوديان بني قينقاع «2» و يهوديان بني نضير را از مدينه تبعيد كرد. «3»

3. دشنام به اهل بيت عليهم السّلام «4»

رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله، حكم بن ابي العاص را از مدينه تبعيد كرد «5» و علي عليه السّلام، قبيلۀ «باهله» را از كوفه به ديلم تبعيد كرد، «6» زيرا آنان حاضر نشدند با آن حضرت در جنگ صفين شركت كنند.

حضرت مهدي عليه السّلام نيز ناصبيان را از كوفه به اطراف، تبعيد مي كند. «7»

عمر بن عبد العزيز- از خلفاي اموي- شخصي را كه معتقد بود معاويه از حضرت علي عليه السّلام، برتر است تبعيد كرد. «8»

______________________________

(1)- بحار الانوار، ج 18، ص 59؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 24، ص 192.

(2)- مسند احمد، ج 1، ص 149.

(3)- مجمع البيان، ج 9، ص 256.

(4)- النفي و التغريب، ص 334.

(5)- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 149.

(6)- وقعة صفين، ص 116؛ الغارات، ج 1، ص 19.

(7)- الكافي، ج 8، ص 227؛ معجم احاديث الامام المهدي عليه السّلام، ج 3، ص 308 (نجم الدين الطبسي بالاشتراك).

(8)- مجموعة ورّام، ص 301.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 181

4. جعل اسناد دولتي

محتال كسي است كه اسناد دولتي و غيردولتي را جعل مي كند. برخي از خلفا چنين كسي را تبعيد كردند. «1» و ابن قدامه «2» تلاش كرده است عمل خليفه را توجيه كند؛ ولي از نظر شيعه، فقط تعزير و مجازات بدني دارد. «3»

5. سرقت

رواياتي در اين زمينه وارد شده است. علي عليه السّلام سارق را از كوفه به شهري ديگر تبعيد كرد. «4»

ما فتوايي از فقهاي شيعه در اين جهت نيافتيم. علماي عامه در اين زمينه فتوا دارند. «5»

6. احتكار

بعضي از علماي عامه مانند عيني و عسقلاني گفته اند: محتكر، تبعيد مي شود. «6»

______________________________

(1)- الفروع للمقدسي، ج 6، ص 112.

(2)- المغني، ج 8، ص 325.

(3)- النفي و التغريب، ص 355.

(4)- دعائم الاسلام، ج 2، ص 471؛ الكافي، ج 7، ص 230.

(5)- الانصاف للمرداوي، ج 10، ص 286.

(6)- عمدة القاري، ج 24، ص 14؛ فتح الباري، ج 12، ص 134.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 182

7. شرارت

تبعيد اشرار. تبعيد اشرار براي تأديب و دفع و جلوگيري از شرارت هاي اوست؛ همان طور كه بعضي از علماي عامه گفته اند؛ ولي از فقهاي شيعه كسي چنين فتوايي نداده است، اما حاكم شرع مي تواند در چنين موارد حكم كند. «1»

8. محاربه

محارب كسي است كه سلاح حمل مي كند و مشكوك و متهم است. «2»

قرآن كريم مي فرمايد: (إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً … أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ)؛ «3» مجازات كساني كه با خدا و رسولش محاربه مي كنند و در زمين به فساد مي كوشند … يا از آن سرزمين تبعيد شوند.

روايات زيادي دربارۀ تعريف محارب و حكم آن وارد شده است؛ از جمله جميل بن درّاج مي گويد: از امام صادق عليه السّلام دربارۀ آيۀ (إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ … ) پرسيدم: كدام يك از اين حدودي كه خداوند عز و جل نام برده، بر آنان جاري مي شود؟ فرمود: به نظر امام بستگي دارد؛ هر كدام خواست؛ يا قطع مي كند يا بر دار مي كشد يا تبعيد مي كند يا مي كشد.

______________________________

(1)- غاية المأمول شرح التاج الجامع للأصول، ج 3، ص 32.

(2)- النهاية للطوسي، ص 720؛ موارد السجن، ص 354.

(3)- مائده، آيۀ 33.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 183

گفتم: به كجا تبعيد مي كند؟ گفت: از شهري به شهر ديگر. علي عليه السّلام دو نفر از اهالي كوفه را به بصره تبعيد كرد. «1»

اين جا در چند محور بحث وجود دارد:

حكم طليع، تبعيد نيست. طليع كسي است كه اخبار رفت و آمدهاي راه را به محاربان گزارش مي كند. «2»

حكم ردء، تبعيد نيست. ردء كسي است كه غيرمستقيم به محاربان كمك مي كند.

حكم طليع و ردء، زندان است؛ ولي از اهل

سنت قائل به تبعيد هستند. «3»

موارد ديگري از جرم هست، كه برخي از علماي اهل سنت معتقدند حكمشان تبعيد است؛ مانند كسي كه ايجاد شبهه مي كند، امّا ما به همين مقدار بسنده مي كنيم. «4» و بحث زندان و تبعيد را در اينجا به پايان مي رسانم به اميد آنكه بتوانم احكام قتل و اعدام را نيز در آينده نزديك به اين مجموعه ملحق كنم. انشاءا …

و الحمد لله رب العالمين

______________________________

(1)- الكافي، ج 7، ص 245.

(2)- معجم مقاييس اللغة، ج 2، ص 507.

(3)- الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 5، ص 412؛ النفي و التغريب، ص 435.

(4)- أقضية رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله، ص 10؛ النفي و التغريب، ص 438؛ كنز العمال، ج 2، ص 336.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 185

منابع

10- القرآن الكريم.

11- نهج البلاغة، جمع الشريف الرضي، ت: 406 ه، مؤسسة الاعلمي، بيروت.

12- آئين نامۀ جمهوري اسلامي، ذكر الله احمدي، دارالباقر، قم المقدسة.

13- إثبات الهداة، محمد بن الحسن الحر العاملي، ت: 1104 ه، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

14- إثبات الوصيّة، علي بن الحسين المسعودي، المؤرخ، ت: 346 ه، المطبعة الحيدرية، النجف الاشرف، نشر الرضي، قم المقدسة.

15- الإحتجاج، احمد بن علي بن ابي طالب الطبرسي- من علماء القرن السادس، مكتبة المصطفوي، قم المقدسة.

16- أحسن التقاسيم، محمد بن احمد البناء البشاري المقدسي، ت 380 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

17- احكام بانوان، محمد وحيدي، مكتب الاعلم الاسلامي، قم المقدسة.

18- احكام السجون، للوائلي، الشيخ احمد، مؤسسة اهل البيت، بيروت.

19- الاحكام السلطانية، ابو الحسن الماوردي، ت 450 ه، مكتب الاعلام الاسلامي، قم المقدسة.

20- الاحكام السلطانية، ابو يعلي الفرّاء، ت 458 ه، مكتب الاعلام الاسلامي، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام،

ص: 186

21- أحكام القران، لابن العربي، ت 542 ه، ط: مصر، دار إحياء الكتب العربية، بيروت.

22- الاختيار، عبد الله الموصلي، ت 590 ه، عالم المعرفة، بيروت.

23- الاختبارات العلمية (الفتاوي الكبري)، ابن تيمية، ت 728 ه، دار المعرفة، بيروت.

24- إختيار معرفة الرجال (المعروف برجال الكشي)، للشيخ الطوسي، ت 460 ه، مشهد.

25- الاستبصار، محمد بن الحسن الطوسي- شيخ الطائفة- ت 460 ه، المكتبة المرتضوية، طهران.

26- الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ابن عبد البر، ت 463 ه، مكتبة نهضة مصر.

27- الإسلام و مبدأ المقابلة بالمثل، للسيد جعفر مرتضي، نشر الوكالة العالمية للتوزيع.

28- الاشتقاق، ابن دريد، ت 321 ه، مكتبة الخانجي، مصر.

29- أدب القاضي، ابو الحسن الماوردي، ت 450 ه، طبع العاني، بغداد، سنة 1392 ه.

30- الارشاد، محمد بن محمد بن النعمان- المفيد- ت 413 ه، مكتبة بصيرتي، قم المقدسة.

31- ارشاد الاذهان، ابو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر الحلّي، ت 726 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

32- ارشاد الساري، القسطلاني، ت 923 ه، دار التراث العربي، بيروت.

33- إستفتآت جديد، للإمام الخميني، ت 1409 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

34- اسد الغابة، ابن الاثير الشيباني، ت 630 ه، المكتبة الاسلامية، طهران.

35- اسني المطالب، ابو يحيي زكريا الانصاري، ت 926 ه، المكتبة الاسلامية، عن طبع الميمنية، مصر، سنة 1313 ه.

36- إشارة السبق، علاء الدين الحلبي، ت 708 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 187

37- الاشباه و النظائر، جلال الدين السيوطي، ت 911 ه، مصطفي الحلبي، مصر، سنة 1378 ه.

38- الاشباه و النظائر، زين العابدين ابن نجيم، ت 970 ه، مصطفي الحلبي، مصر، سنة 1378 ه.

39- الاصابة، ابن حجر العسقلاني، ت 852 ه، دار الكتاب، بيروت.

40- إصباح الشيعة، للصهرشتي، نظام

الدين، بين القرن الرابع و الخامس، مؤسسة الإمام الصادق عليه السّلام، قم.

41- اصول السرخسي، ت 490 ه، دار المعرفة، بيروت.

42- اصول الحديث، محمد عسجاج الخطيب، دار الفكر، بيروت.

43- الأعلام الوري، للزركلي، خير الدين، دار العلم للملايين، بيروت.

44- إعلام، ابو علي الفضل بن الحسن الطبرسي، ت 548 ه، دار المعرفة، بيروت.

45- الأغاني، ابو الفرج الاصفهاني، ت 356 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

46- الامالي، للصدوق، محمد بن علي بن الحسين، ت 381 ه، الاعلمي، بيروت.

47- الأمالي للطوسي، ت 460 ه، مكتبة الداوري، قم.

48- الإمامة و السياسة، لابن قتيبة الدينوري، ت 276 ه، دار الشريف الرضي، قم المقدسة.

49- اقضية رسول اللّه صلي اللّه عليه و آله، محمد بن فرج القرطبي المالكي، ت 497 ه، دار البخاري، القصيم.

50- الاقناع، ابو بكر النيسابوري، ت 318 ه، الطبعة الاولي، تحقيق: جبرين.

51- الأم، محمد بن ادريس الشافعي، ت 204 ه، دار المعرفة، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 188

52- الانتصار، علي بن الحسين الموسوي (الشريف الرضي)، ت 436 ه، نشر الرضي، قم المقدسة.

53- الأنساب، احمد بن يحيي البلاذري، ت القرن الثالث، الاعلمي، بيروت.

54- الأنساب، عبد الكريم بن محمد التميمي السمعاني، ت 562 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

55- الانصاف، علاء الدين المرداوي، ت 885 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

56- الاوائل، للطبراني، ت 360 ه، (ضمن الوسائل للسيوطي) دار الكتب العلمية، بيروت.

57- إيضاح الفوائد، الشيخ ابو طالب الحلّي (فخر المحققين)، ت 771 ه، بنياد فرهنگ اسلامي، طهران.

58- ايضاح المكنون في الذيل علي كشف الظنون، اسماعيل باشا، ت 1339 ه، دار احياء التراث العربي، بيروت.

59- بحار الانوار، محمد باقر المجلسي، ت 1111 ه، مؤسسة الوفاء، بيروت.

60- البحر الرائق، زين العابدين ابن نجيم، ت

970 ه، دار المعرفة، بيروت.

61- بدء الإسلام و شرايع الدين، لابن سلام الإباضي، ت 273، فرانز شتانيز.

62- بدائع الصنائع، علاء الدين الكاساني، ت 587 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

63- بداية المجتهد، ابن رشد القرطبي، ت 595 ه، دار المعرفة، بيروت.

64- البداية و النهاية، إسماعيل بن عمر بن كثير، ت 774 ه، دار الفكر، بيروت.

65- بداية الهداية، محمد بن الحسن، الحر العاملي، ت 1104 ه، آل البيت، قم المقدسة.

66- بدائع الصنايع، للكاساني، علاء الدين، ت 587 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

67- البرهان في تفسير القرآن، السيد هاشم البحراني، ت 1107 ه، اسماعيليان، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 189

68- برهان قاطع، محمد حسين برهان، ت 1083 ه، نشر خرد، نيما، طهران.

69- بستان السياحة، للشيرواني، زين العابدين، كان حيا: 1248 ه، مكتبة النسائي.

70- بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلّي اللّه عليه و آله، محمد بن الحسن بن فروخ الصفّار القمّي، ت 290 ه، مكتبة المرعشي، قم المقدسة.

71- البلدان، احمد بن يعقوب، الشهير باليعقوبي، ت 284 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

72- بلوغ المرام، ابن حجر العسقلاني، ت 852 ه، القاهرة سنة 1352 ه.

73- البيان في تفسير القرآن، السيد ابو القاسم الخوئي، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

74- البيان و التحصيل، ابن رشد القرطبي، ت 520 ه، دار الغرب الاسلامي.

75- بيست و پنج مقاله، محمد باقر المجلسي، ت 1111 ه، مكتبة المرعشي، قم المقدسة.

76- البيع، للأمام الخميني، ت 1409 ه، إسماعيليان، قم المقدسة.

77- التاج الجامع للاصول، منصور علي ناصف، ت 1371 ه، دار إحياء التراث العربي.

78- تأريخ إبن معين، يحيي بن معين الغطفاني البغدادي، ت 233 ه، دار القلم، بيروت.

79- تأريخ الإسلام، شمس الدين الذهبي، ت 748 ه،

دار الكتاب العربي، بيروت.

80- تأريخ الامم و الملوك، ابو جعفر محمد بن جرير الطبري، ت 310 ه، دار المعارف، القاهرة.

81- تأريخ بغداد، ابو بكر، احمد بن علي الخطيب البغدادي، ت 463 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

82- تأريخ الخلفاء، للسيوطي، ت 911 ه، مطبعة السعادة، مصر.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 190

83- تأريخ خليفة، خليفة بن خيّاط، ت 240 ه، دار طيبة، الرياض.

84- التأريخ الكبير، إسماعيل بن ابراهيم البخاري، ت 256 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

85- تأريخ المدينة، لإبن شبّة البصري، ت 262 ه، دار الفكر، قم المقدسة.

86- تأريخ مدينة دمشق (ابن عساكر)، علي بن حسن الشافعي، ت 571 ه، مجمع اللغة العربية، دار الفكر، دمشق.

87- تأريخ اليعقوبي، ابن واضح الاخباري، ت 284 ه، دار صادر، بيروت.

88- تبصرة الحكّام، برهان الدين ابن فرحون، ت 799 ه، مطبوع بهامش فتح العليّ المالك، مطبعة مصطفي الحلبي، مصر، سنة 1378 ه.

89- تبصرة المتعلمين، العلّامة الحلّي، ت 726 ه، مجمع الذخائر الاسلامي، قم المقدسة.

90- تبيين الحقائق، فخر الدين الزيلعي، ت 743 ه، دار المعرفة، بيروت.

91- تتمة المنتهي، شيخ عباس، ت 1359 ه.

92- تحرير الأحكام، العلّامة الحلّي، ت 726 ه، مؤسسة آل البيت، قم المقدسة.

93- تحرير الوسيلة، الامام الخميني، ت 1409 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

94- تحفة الفقهاء، علاء الدين السمرقندي، ت 539 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

95- تحفة المحتاج، ابن حجر الهيثمي، ت 974 ه، دار صادر، بيروت.

96- تدريب الراوي، جلال الدين السيوطي، ت 911 ه، دار الفكر، بيروت.

97- تذكرة الحفاظ، شمس الدين الذهبي، ت 748 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

98- تذكرة الخواص، لسبط بن الجوزي، ت 654 ه، مؤسسة أهل البيت، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 191

99-

تذكرة الفقهاء، العلّامة الحلّي، ت 726 ه، مؤسسة آل البيت، قم المقدسة.

100- التراتيب الادارية، عبد الحيّ الكتاني، ت 1383 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

101- التشريع الجنائي الاسلامي، عبد القادر عودة، ت 1373 ه، مؤسسة الرسالة، بيروت.

102- تعليق و تحقيق (القضاء للعراقي)، للشيخ هادي المعرفة، مهر، قم المقدسة.

103- التفريع، إبن جلّاب، ت 378 ه، دار الغرب الاسلامي، بيروت.

104- تفسير آيات الأحكام، الصابوني، مكتبة الغزالي، دمشق.

105- تفسير التبيان، محمد بن الحسن الطوسي- شيخ الطائفة-، ت 460 ه، الأعلمي، بيروت.

106- تفسير الخازن (لباب التأويل)، علاء الدين البغدادي الخازن، ت 725 ه، دار الفكر، بيروت.

107- تفسير الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ت 911 ه، نشر محمد امين دمج، بيروت.

108- تفسير روح المعاني، الآلوسي، ت 1270 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

109- تفسير الصافي، المولي محسن (الفيض الكاشاني)، ت 1091 ه، مؤسسة الاعلمي، بيروت.

110- تفسير العياشي، ابو النضر محمد بن مسعود بن عياش، المكتبة العلمية، طهران.

111- تفسير فرات، فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي، ت القرن الثالث ه، مكتبة الداوري، قم المقدسة.

112- تفسير القمي، علي بن ابراهيم بن هاشم القمي، ت القرن الثالث ه، مكتبة العلّامة، قم المقدسة.

113- التفسير الكبير، الفخر الرازي، ت 606 ه، مطبعة البهية المصرية.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 192

114- تفسير مجمع البيان، ابو علي الفضل بن الحسن الطبرسي، الشهير ب (أمين الاسلام)، ت 548 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

115- تفسير المنار، محمد رشيد رضا، دار المعرفة، بيروت.

116- تفسير الميزان، السيد محمد حسين الطباطبائي، ت 1402 ه، دار الكتب الاسلامية، طهران.

117- تفسير نور الثقلين، عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي، ت 1112 ه، مؤسسة اسماعيليان، قم المقدسة.

118- تفصيل الشريعة، الشيخ محمد الفاضل اللنكراني، جماعة

المدرسين، قم المقدسة.

119- تقريرات ابحاث الگلپايگاني (مخطوط)، بقلم السيد علي الميلاني.

120- تلخيص الخلاف، الشيخ مفلح الصيمري، ت 873 ه، مكتبة المرعشي، قم المقدسة.

121- تلخيص مستدرك الحاكم، للذهبي، ت 848 ه، مطبوع بهامش المستدرك.

122- التمهيد لما في الموطأ، ابو عمر القرطبي، ت 463 ه، مكتبة السوادي، جدة.

________________________________________

طبسي، نجم الدين - مترجم: حسيني، سيد محمد رضا و شفيعي، مصطفي، زندان و تبعيد در اسلام، در يك جلد، انتشارات صفحه نگار، قم - ايران، اول، 1427 ه ق زندان و تبعيد در اسلام؛ ص: 192

123- التنبيه، للفيروزآبادي، ت 476 ه، عالم الكتب، بيروت.

124- التنبيه و الاشراف، علي بن الحسين المسعودي، ت 345 ه، دار الصاوي، القاهرة.

125- التنقيح الرائع لمختصر الشرائع، الفاضل المقداد السيوري، ت 826 ه، مكتبة المرعشي، قم المقدسة.

126- تنقيح المقال، الشيخ عبد الله المامقاني، ت 1351 ه، المطبعة المرتضوية، النجف الاشرف.

127- تهذيب الاحكام، محمد بن الحسن الطوسي- شيخ الطائفة- ت 460 ه، دار الكتب الاسلامية، طهران.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 193

128- تهذيب الاسماء و اللغات، ابو زكريا، محي الدين بن شرف النووي، ت 676 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

129- تهذيب تأريخ دمشق، عبد القادر بدران، ت 1346 ه، دار المسيرة، بيروت.

130- تهذيب التهذيب، احمد بن علي بن حجر العسقلاني، ت 852 ه، دار صادر، بيروت.

131- توضيح المسائل للإمام الخميني، نشر روح، قم المقدسة.

132- توضيح المسائل، للسيد الخوئي، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

133- توضيح المسائل، للسيد الگلپايگاني، نشر صدر، قم المقدسة.

134- جامع الاحاديث، جلال الدين السيوطي، ت 911 ه، مطبعة محمد هاشم الكتبي، دمشق.

135- جامع أحاديث الشيعة، تحت اشراف الأمام البروجردي، ت 1380 ه، نشر مدينة العلم، قم المقدسة.

136- جامع الرواة، محمد بن علي الاردبيلي، كان حيا 1100

ه، مكتبة المصطفوي، قم المقدسة.

137- جامع الشتات، للمحقق القمي، ت 1231 ه، الرضوان، طهران.

138- جامع عباسي، بهاء الدين العاملي، ت 1031 ه، مؤسسة فراهاني، طهران.

139- جامع المدارك، السيد احمد الخوانساري، ت 1405 ه، نشر مكتبة الصدوق، طهران.

140- جامع المقاصد، المحقق الكركي، ت 940 ه، مؤسسة آل البيت عليهم السّلام، قم المقدسة.

141- الجامع الصحيح، محمد بن عيسي بن سورة الترمذي، ت 297 ه، دار احياء التراث العربي، بيروت.

142- الجامع لاحكام القرآن، ابو عبد الله القرطبي، ت 671 ه، دار الكاتب العربي، القاهرة، سنة الطبع 1387 ه.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 194

143- الجامع للشرايع، يحيي بن سعيد الحلّي، ت 690 ه، مؤسسة سيد الشهداء عليه السّلام، قم المقدسة.

144- الجرح و التعديل، عبد الرحمان بن ابي حاتم التميمي الرازي، ت 327 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

145- الجعفريات، إسماعيل بن موسي بن جعفر عليه السّلام، برواية محمد بن محمد الاشعث الكوفي- من اعلام القرن الرابع- الطبعة الحجرية، الدار الاسلامية، طهران.

146- الجمل (النصرة في حرب البصرة)، للشيخ المفيد، ت 413 ه، مكتبة الداوري، قم المقدسة.

147- الجنايات المتحدة بين القانون و الشريعة، رضوان الشافعي، المطبعة السلفية، مصر.

148- جواهر الفقه، ابن البرّاج الطرابلسي، ت 481 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

149- جواهر الكلام، محمد حسن النجفي، ت 1266 ه، دار الكتب الاسلامية، طهران.

150- الجوهر النقي- بهامش السنن الكبري- علاء الدين التركماني، ت 745 ه، دار المعرفة، بيروت.

151- الحاشية، محمد تقي الشيرازي، ت 1338 ه، نشر الشريف الرضي، قم.

152- حاشية الجمل علي شرح المنهج، الشيخ سليمان الجمل، دار الفكر، بيروت.

153- حاشية رد المحتار علي الدرّ المختار، محمد امين الشهير بابن عابدين، ت 1252 ه، مصطفي الحلبي، مصر، سنة 1386 ه.

154- حاشية الشبراملسي،

ابو ضياء الشبراملسي، ت 1087 ه، طبع مصطفي الحلبي، مصر، سنة 1386 ه.

155- حاشية الشرواني علي تحفة المحتاج، عبد الحميد الشيرواني، دار صادر، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 195

156- حاشية المكاسب، للسيد محمد كاظم اليزدي، ت 1337 ه، دار العلم، قم المقدسة.

157- حاشية المكاسب، للميرزا علي الايرواني، ت 1354 ه، نشر مصطفوي، طهران.

158- الحاوي للفتاوي، جلال الدين السيوطي، ت 911 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

159- الحجة، للشيباني، محمد بن الحسن، ت 189.

160- الحدائق الناضرة، للشيخ يوسف البحراني، ت 1107 ه، جامعة المدرسين، قم المقدسة.

161- حدود الشريعة، محمد آصف محسني، مطبعة امير المؤمنين عليه السّلام، قم المقدسة.

162- حدود، قصاص، ديات، محمد باقر المجلسي، ت 1111 ه، نشر آثار إسلامي، قم المقدسة.

163- حياة ابن ابي عقيل و فقهه، مركز المعجم الفقهي في الحوزة العلمية بقم المقدسة.

164- حياة الإمام الحسن العسكري عليه السّلام، للطبسي، محمد جواد، مكتب الإعلام الاسلامي، قم المقدسة.

165- الخراج ابو يوسف، ت 182 ه، دار المعرفة، بيروت.

166- الخرائج و الجرائح، قطب الدين الراوندي- سعيد بن هبة الله- ت 573 ه، مدرسة الامام المهدي عليه السّلام، قم المقدسة.

167- الخصال، للشيخ الصدوق، ت 1381 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

168- الخصائص الكبري، للسيوطي، ت 911 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

169- الخلاف، محمد بن الحسن الطوسي- شيخ الطائفة- ت 460 ه، نشر جماعة المدرسين، قم.

170- دائرة المعارف الإسلامية، دار المعرفة، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 196

171- دائرة المعارف، للبستاني، ت 1301 ه، دار المعرفة، بيروت.

172- دائرة المعارف القرن العشرين، محمد فريد وجدي، دار المعرفة، بيروت.

173- الدراري المضيئة، محمد بن علي الشوكاني، ت 1220 ه، دار المعرفة، بيروت.

174- درر الاخبار فيما يتعلق بحال الاحتضار، الشيخ محمد رضا الطبسي،

الوالد- رضوان الله عليه- ت 1405 ه، مطبعة النعمان، النجف الاشرف.

175- الدرر الكامنة، ابن حجر العسقلاني، ت 852 ه، دار الجيل، بيروت.

176- الدروس الشرعية في فقه الامامية، للشهيد الاول، محمد بن جمال الدين مكي العاملي، ت 786، نشر جماعة المدرسين، قم المقدسة.

177- دعائم الاسلام، نعمان بن محمد بن منصور التميمي المغربي، ت 363 ه، آل البيت، قم المقدسة.

178- ذخيرة الصالحين في شرح تبصرة المتعلمين، محمد رضا الطبسي، الوالد- رضوان الله عليه- ت 1405 ه، (مخطوط).

179- ذخيرة المعاد، زين العابدين المازندراني، ت 1308 ه، مطبعة رياض الرضا، الهند.

180- ذرايع البيان في عوارض اللسان، للطبسي، محمد رضا، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

181- الذريعة الي تصانيف الشيعة، آغا بزرك الطهراني، ت 1389 ه، المكتبة الإسلامية، طهران.

182- رجال الحلي، (خلاصة الاقوال) الحسن بن يوسف بن مطّهر الحلي، ت 726 ه، نشر الرضي، قم المقدسة.

183- رجال صحيح البخاري، ابو نصر الكلاباذي، ت 398 ه، دار المعرفة، بيروت.

184- رجال النجاشي، احمد بن علي بن عباس النجاشي، ت 450 ه، مكتبة الداوري، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 197

185- رد المحتار علي الدرّ المختار، لابن عابدين، ت 1252 ه، ط مصر، بولاق.

186- رسالة المحكم و المتشابه، للسيد المرتضي علم الهدي، ت 433 ه ط، سنة 1312 ه

187- روائع البيان، الصابوني، مكتبة الغزالي، دمشق.

188- الرواشح، مير محمد باقر الحسيني، الداماد، مكتبة المرعشي، قم المقدسة.

189- الروضة البهية، زين الدين الجبعي العاملي (الشهيد الثاني)، ت 966 ه، جامعة النجف الدينية.

190- روضة الطالبين، ابو زكريا يحيي النووي، ت 676 ه، المكتب الاسلامي، دمشق، بيروت.

191- روضة المتقين، محمد تقي بن مقصود الاصفهاني (المجلسي الاول)، ت 1070 ه، نشر بنياد فرهنگ، اسلامي، كوشانپور، طهران.

192- الروض المربع، منصور بن

يونس البهوتي، ت 1051 ه، طبع السلفية، القاهرة.

193- رياض المسائل (الشرح الكبير)، مير سيد علي بن السيد محمد علي الطباطبائي، ت 1231 ه، مؤسسة آل البيت، قم المقدسة.

194- الرياض النضرة، ابو جعفر احمد، المحب الطبري، دار الندوة الجديدة، بيروت.

195- سبل السلام، محمد بن اسماعيل الصنعاني، ت 1182 ه، دار الريان، القاهرة.

196- السرائر، ابن ادريس العجلي الحلّي، ت 598 ه، نشر جماعة المدرسين، قم المقدسة.

197- سفينة البحار، الشيخ عباس القمي، ت 1359 ه، دار الاسوة، قم المقدسة.

198- سنن ابي داود، سليمان بن الاشعث السجستاني، ت 275 ه، دار إحياء السنة النبوية.

199- سنن ابن ماجة، محمد بن يزيد القزويني، ت 275 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 198

200- سنن الدار قطني، علي بن عمر الدار قطني، ت 385 ه، دار المحاسن، القاهرة.

201- سنن الدارمي، عبد الله بن عبد الرحمان الدارمي، ت 255 ه، دار الفكر، بيروت.

202- سنن سعيد بن منصور، ابن شعبة الخراساني المكي، ت 227 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

203- السنن الكبري، ابو بكر، احمد بن الحسين البيهقي، ت 458 ه، دار المعرفة، بيروت.

204- سنن النسائي، احمد بن شعيب بن علي النسائي، ت 303 ه، دار الفكر، بيروت.

205- سير اعلام النبلاء، شمس الدين الذهبي، 748 ه، الرسالة، بيروت.

206- السيرة الحلبية، علي بن برهان الدين الحلبي الشافعي، ت 1044 ه، بيروت.

207- السيرة النبوية، ابن هشام، ت 213 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

208- شذرات الذهب، ابو الفلاح، ابن عماد، ت 1089 ه، المكتب التجاري، بيروت.

209- شرائع الاسلام، ابو القاسم، نجم الدين الحلّي (المحقق الحلّي)، ت 676 ه، مطبعة الآداب، النجف الاشرف.

210- شرح الاخبار، نعمان بن محمد بن منصور التميمي، ت 363 ه،

جماعة المدرسين، قم المقدسة.

211- شرح الازهار، لجمع من الشرّاح، طبع علي نفقة عبد الله بن اسماعيل غمضان.

212- شرح تبصرة المتعلمين، للعراقي، شيخ ضياء الدين، ت 1261 ه، مطبعة مهر، قم المقدسة.

213- شرح الجمل علي المنهج، شيخ سليمان الجمل، ت 1204 ه، ط مصر، مصطفي محمد.

214- شرح الخرشي، ابو عبد الله، محمد الخرشي، ت 1101 ه، دار صادر، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 199

215- شرح الزرقاني، عبد الباقي الزرقاني، ت 1099 ه، طبع عيسي الحلبي، مصر.

216- الشرح الصغير، مير سيد علي الطباطبائي، ت 1231 ه، مكتبة المرعشي، قم المقدسة.

217- شرح فتح القدير، محمد المعروف بابن الهمام، ت 681 ه، طبع مصطفي الحلبي، مصر، سنة 1389 ه.

218- الشرح الكبير، احمد الدردير، ت 1201 ه، طبع عيسي الحلبي، مصر.

219- الشرح الكبير مع حاشية الدسوقي، محمد بن احمد الدسوقي، ت 1230 ه، طبع عيسي الحلبي، مصر.

220- شرح منتهي الارادات، منصور بن يونس البهوتي، ت 1051 ه، المكتبة السلفية، المدينة المنورة.

221- شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد المعتزلي، ت 656 ه، دار الكتب العلمية، قم المقدسة.

222- شعائر الاسلام، ملّا محمد الاشرفي البار فروشي، ت 1315 ه، طبع سنة 1312 ه.

223- صحاح اللغة، اسماعيل بن حماد الجوهري، ت 396 ه، دار العلم للملايين، بيروت.

224- صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري، ت 256 ه، دار المعرفة، بيروت.

225- صحيح مسلم، مسلم بن الحجاج القشيري، ت 261 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

226- صفة الصفوة، لابي الفرج ابن الجوزي، ت 597 ه، دار المعرفة، بيروت.

227- صفحات سوداء، لعبد الحميد العباسي.

228- الضعفاء الكبير، ابو جعفر محمد بن عمر العقيلي المكي، ت 322 ه، الدار العلمية، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 200

229- طبقات الشافعية،

عبد الوهاب السبكي، ت 771 ه، عيسي البابي، مصر.

230- الطبقات الكبري، محمد بن سعيد بن منيع البصري، ت 230 ه، دار صادر، بيروت.

231- الطرق الحكمية، لابن قيم الجوزية، ت 751 ه، ط مصر، المدني: 1381.

232- العبر في خبر من غبر، شمس الدين الذهبي، ت 748 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

233- عبد الله بن سبأ، للسيد مرتضي العسكري، دار الزهراء عليها السّلام، بيروت.

234- عجائب أحكام أمير المؤمنين عليه السّلام، للسيد محسن العاملي، ت 1371 ه.

235- العروة الوثقي، للسيد كاظم اليزدي، ت 1337 ه، دار الكتب الاسلامية، طهران.

236- عقد الدرر ليوسف بن يحيي المقدسي السلمي، ت القرن السابع، عالم الفكر، القاهرة.

237- عقاب الاعمال، ابو جعفر محمد بن علي بن بابويه القمي (الصدوق)، ت 381 ه، الطبعة الحجرية 1299 ه.

238- العقد الثمين، محمد بن احمد الحسيني القاسي المالكي، ت 832 ه، مؤسسة الرسالة، بيروت.

239- العقد الفريد، ابن عبد ربه الاندلسي، ت 327 ه، دار الكتاب العربي، بيروت.

240- علل الشرائع، محمد بن علي بن الحسين، الصدوق، ت 381 ه، المكتبة الحيدرية، النجف الاشرف.

241- علماء معاصرين، للملآ علي الواعظ التبريزي، كان حيا 1336 ه، المكتبة الاسلامية، طهران.

242- عمدة القارئ، بدر الدين العيني، ت 855 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

243- عوائد الايام، للمولي احمد بن محمد مهدي نراقي، ت 1244 ه، مكتب الاسلام الاسلامي، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 201

244- العين، لأبي عبد الرحمن الفراهيدي، ت 175 ه، دار الهجرة، قم المقدسة.

245- عيون الأخبار، عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، ت 276 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

246- عيون اخبار الرضا، محمد بن علي الحسين الصدوق، ت 381 ه، مكتبة طوس، قم المقدسة.

247- عيون الازهار، احمد بن يحيي

المرتضي، ت 885 ه، دار الكتاب اللبناني.

248- الغارات، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد الثقفي، ت 283 ه، انجمن آثار ملي، طهران.

249- غاية المأمول، لمنصور علي ناصف (بهامش التاج)، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

250- غاية المراد، محمد بن جمال الدين مكّي العاملي (الشهيد الاول)، ت 786 ه، مكتب الاعلام الاسلامي، قم.

251- الغدير، عبد الحسين الأميني، ت 1390 ه، دار الكتاب العربي، بيروت.

252- غمر عيون البصائر، ابن نجيم المصري، كان حيا 969 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

253- غنائم الأيام، للميرزا أبي القاسم القمي، ت 1231 ه، دار الخلافة، طهران.

254- غنية النزوع، ابو المكارم ابن زهرة، ت 585 ه، مؤسسة الامام الصادق عليه السّلام، قم.

255- غوالي اللآلي، محمد بن علي بن ابراهيم الاحسائي، ت 940 ه، مطبعة سيد الشهداء عليه السّلام، قم المقدسة.

256- الفائق في غريب الحديث للزمخشري، محمود بن عمر، ت 538 ه، دار المعرفة، بيروت.

257- الفتاوي الحديثية، احمد بن حجر الهيثمي، ت 974 ه، مطبعة التقدم العلمية، مصر.

258- فتاوي الغياثية، داود بن يوسف الخطيب، ت 970 ه، المكتبة الاسلامية، كويته.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 202

259- الفتاوي الكبري، ابن تيمية، ت 728 ه، دار المعرفة، بيروت.

260- فتح الباري بشرح البخاري، ابن حجر العسقلاني، ت 852 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

261- فتح المغيث بشرح الفية الحديث، الحافظ العراقي، عالم الكتب، بيروت.

262- فرائد الاصول (الرسائل)، الشيخ مرتضي الانصاري، ت 1281 ه، الطبعة الحجرية، مكتبة المصطفوي، قم المقدسه.

263- فرهنگ عميد، حسن عميد، نشر جاويدان، طهران.

264- فرهنگ معين، محمد معين، نشر امير كبير، طهران.

265- الفروع، محمد بن مفلح المقدسي، ت 763 ه، عالم الكتب، بيروت.

266- الفروق، شهاب الدين احمد بن ادريس القرافي، ت 684 ه، دار المعرفة، بيروت.

267- الفقه

الاسلامي و أدلته، و هبة الزحيلي، دار الفكر، بيروت.

268- فقه السنة، للسيد سابق، دار التبيان، الكويت.

269- الفقه علي المذاهب الاربعة، عبد الرحمان الجزيري، ت 1360 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

270- الفقه علي المذاهب الخمسة، محمد جواد مغنية، ت 1399 ه، دار التعارف، بيروت.

271- فقه (فارسي) محمد تقي المجلسي، ت 1070 ه، نشر فراهاني، طهران.

272- فقه القران، سعيد بن هبة الله الراوندي، ت 573 ه، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

273- الفقه المنسوب الي الرضا عليه السّلام، نشر المؤتمر العالمي، للامام الرضا عليه السّلام، مشهد المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 203

274- فرائد الاصول، تقرير ابحاث ميرزا حسين النائيني، بقلم تلميذه الشيخ محمد علي الكاظمي، مكتبة المصطفوي، قم المقدسة.

275- قاموس الرجال، محمد تقي التستري، ت 1415 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

276- القاموس المحيط، محمد بن يعقوب الفيروزآبادي، ت 817 ه، مؤسسة الحلبي، القاهرة.

277- قرب الاسناد، ابو عباس عبد الله بن جعفر الحميري، ت 310 ه، مؤسسة آل البيت، قم المقدسة.

278- القضاء للگلپايگاني، بقلم السيد علي الميلاني، مطبعة الخيّام، قم المقدسة.

279- القضاء من كتاب تحقيق الدلائل في شرح تلخيص المسائل، للشيخ ميرزا علي الكني، ت 1306.

280- القضاء و الشهادة للمحسني، مطبعة سيد الشهداء عليه السّلام، قم المقدسة.

281- قلائد الدرر في بيان ايات الاحكام بالأثر، للجزائري، الشيخ احمد، ت 1151، مكتبة النجف الاشرف.

282- القواعد و الفوائد، محمد جمال الدين مكي العاملي- الشهيد الاول- ت 786 ه، مكتبة المفيد، قم المقدسة.

283- قوانين الأحكام الشرعية، لابن جزي، الغرناطي، ت 741 ه، دار العلم للملايين، بيروت.

284- الكاشف، شمس الدين الذهبي، ت 748 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

285- الكافي، محمد بن يعقوب الرازي الكليني، ت 328 ه، المطبعة الاسلامية، طهران.

زندان و تبعيد در

اسلام، ص: 204

286- الكافي في الفقه، ابو الصلاح الحلبي، ت 447 ه، مكتبة الامام أمير المؤمنين عليه السّلام، اصفهان.

287- كامل الزيارات، ابو القاسم جعفر بن محمد بن قولويه القمي (فقيه الطائفة)، ت 367 ه، مكتبة وجداني، قم المقدسة.

288- الكامل في التأريخ، علي بن ابي المكرّم، المعروف بابن الاثير، ت 630 ه، نشر دار صادر، بيروت.

289- الكامل في الضعفاء، عبد الله بن عدي الجرجاني، ت 365 ه، دار الفكر، بيروت.

290- كشف الأستار، لأبي بكر الهيثمي، ت 807 ه، مؤسسة الرسالة، بيروت.

291- كشف الرموز، زين الدين الحسن بن ابي طالب اليوسفي، المعروف بالفاضل الآبي، ت 676 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

292- كشف الظنون، مصطفي بن عبد الله الشهير ب (الحاج خليفة)، ت 1067 ه، دار احياء التراث العربي، بيروت.

293- كشف الغطاء، للشيخ جعفر كاشف الغطاء، ت 1228 ه، نشر مهدوي، إصفهان.

294- كشف الغمة، علي بن عيسي بن ابي الفتح الاربلي، ت 600 ه، دار الكتاب الاسلامي، بيروت.

295- كشّاف القناع، منصور بن يونس البهوتي، ت 1051 ه، عالم الكتب، بيروت.

296- كشف اللثام، الفاضل الاصفهاني، المعروف بالفاضل الهندي، ت 1135 ه، مؤسسة فراهاني، طهران.

297- كفاية الأحكام، للسبزواري، محمد باقر بن محمد مؤمن، ت 1090 ه، نشر مهدوي، إصفهان.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 205

298- كفاية الاخيار، ابو بكر بن محمد الحصني الدمشقي الشافعي، من اعلام القرن التاسع الهجري، دار صعب، بيروت.

299- الكني و الالقاب، الشيخ عباس القمي، ت 1359 ه، مكتبة الصدر، طهران.

300- كنز العرفان في فقه القرآن، الفاضل المقداد السيوري، ت 826 ه، المكتبة المرتضوية، طهران.

301- كنز العمال، المتقي الهندي، ت 975 ه، مؤسسة الرسالة، بيروت.

302- لب الوسائل، الشيخ عباس القمي، ت 1359 ه، مكتبة الصدر، طهران.

303- اللباب

في شرح الكتاب، عبد الغني الميداني، ت 428 ه، دار الحديث.

304- لغت نامه دهخدا، منظمة طبع لغت نامه، طهران.

305- لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم الافريقي، ت 711 ه، ادب الحوزة، قم المقدسة.

306- لسان الميزان، ابن حجر العسقلاني، ت 852 ه، مؤسسة الاعلمي، بيروت.

307- مائة و خمسون صحابي مختلق، للعسكري السيد مرتضي، دار الزهراء عليها السّلام، بيروت.

308- مباني تكملة المنهاج، السيد ابو القاسم الخوئي، مطبعة الآداب، النجف الاشرف.

309- المبسوط، محمد بن الحسن الطوسي (شيخ الطائفة)، ت 460 ه، المكتبة المرتضوية، طهران.

310- المبسوط، شمس الدين السرخسي، ت 483 ه، دار الفكر، بيروت.

311- المجروحين، محمد بن حيان التميمي البستي، ت 354 ه، دار المعرفة، بيروت.

312- مجمع الامثال، ابو الفضل النيسابوري الميداني، ت 518 ه، دار الجيل، بيروت.

313- مجمع البحرين، فخر الدين الطريحي، ت 1085 ه، المكتبة المرتضوية، طهران.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 206

314- مجمع الرجال، زكي الدين، عناية الله بن مشرف الدين القهبائي، من اعلام القرن الحادي عشر، مطبعة الرباني، اصفهان.

315- مجمع الزوائد، علي بن ابي بكر الهيثمي، ت 807 ه، دار الكتاب العربي، بيروت.

316- مجمع الفائدة و البرهان، للمولي احمد، المقدس الاردبيلي، ت 993 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

317- مجمع المسائل، محمد رضا الگلپايگاني، نشر دار القرآن الكريم، قم المقدسة.

318- المجموع، محي الدين بن شرف النووي، ت 676 ه، دار الفكر، بيروت.

319- مجموع فتاوي ابن تيمية، ابو العباس ابن تيمية، ت 728 ه، جمعها عبد الرحمان بن محمد، السعودية 1386 ه.

320- مجموعة ورّام (تنبيه الخواطر)، ابو الحسن بن ابي فراس المالكي الاشتري، ت 605 ه، طهران.

321- محاضرات في اصول الفقه للراغب، ابو القاسم حسين بن محمد الراغب الاصبهاني، ت 565 ه.

322- محاضرات في اصول

الفقه، تقرير ابحاث السيد الخوئي، بقلم پمحمد اسحاق فيّاض، نشر الامام موسي الصدر.

323- محاضرات في فقه الإمامية، للسيد محمد هادي الميلاني، ت 1395 ه، مؤسسة فردوسي.

324- المحكم و المتشابه، منسوب الي السيد المرتضي، حجرية، 1312 ه.

325- المحلّي، ابن حزم، ت 456 ه، دار الآفاق الجديدة، بيروت.

326- مختصر تأريخ دمشق، محمد بن مكرم (المعروف بابن منظور)، ت 711 ه، دار الفكر، دمشق.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 207

327- مختصر تفسير ابن كثير، إختصار الصابوني، دار القرآن الكريم، بيروت.

328- مختصر كتاب البلدان، ابو بكر احمد بن محمد الهمداني (ابن الفقيه)، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

329- مختصر المزني، لأبي ابراهيم، إسماعيل بن يحيي المزني، 264 ه، مطبوع بهامش الأم للشافعي، دار المعرفة، بيروت.

330- المختصر النافع، ابو القاسم، نجم الدين- المحقق الحلّي- ت 676 ه، دار الكتاب العربي، بمصر.

331- مختلف الشيعة في احكام الشريعة، العلّامة الحلّي، ت 726 ه، مركز الأبحاث و الدارسات الاسلامية، قم المقدسة.

332- المدونة الكبري، مالك بن انس الأصبحي، برواية سحنون بن سعيد التنوخي، ت 240 ه، عن عبد الرحمان بن القاسم، دار صادر، بيروت.

333- مرآة العقول، محمد باقر المجلسي، ت 1111 ه، دار الكتب الاسلامية، طهران.

334- المراسم في الفقه الامامي، حمزة بن عبد العزيز الديلمي، ت 463 ه، نشر الحرمين.

335- مراصد الاطلاع، عبد المؤمن البغدادي، ت 739 ه، طبع عيسي الحلبي، مصر، سنة 1373 ه.

336- المرشد الي كنز العمال، لنديم المرعشلي، الشركة المتحدة للتوزيع.

337- مروج الذهب، علي بن الحسين المسعودي، ت 346 ه، دار الاندلس، بيروت.

338- مسالك الافهام، زين الدين الجبعي (الشهيد الثاني)، ت 965 ه، مؤسسة المعارف الأسلامية، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 208

339- مسالك الافهام الي آيات الاحكام، الجواد الكاظمي، من

اعلام القرن الحادي عشر، المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية.

340- المسالك و الممالك، ابو القاسم عبيد الله بن عبد الله، (المعروف بابن خرداذبة)، كان حيا 233 ه، دار احياء التراث العربي، بيروت.

341- المستدرك علي الصحيحين، ابو عبد الله الحاكم النيسابوري، (الحاكم)، ت 405 ه، دار الفكر، بيروت.

342- المستدرك علي معجم المؤلفين، عمر رضا كحالة، مؤسسة الرسالة، بيروت.

343- مستدرك الوسائل، ميرزا حسين الطبرسي، النوري، ت 1320 ه، مؤسسة آل البيت، قم المقدسة.

344- مستمسك العروة الوثقي، للسيد محسن الحكيم، ت 1390 ه، مكتبة النجفي، قم المقدسة.

345- مستند تحرير الوسيلة، احمد المطهري، مطبعة الخيام، قم المقدسة، سنة 1406 ه.

346- مستند الشيعة، للمولي احمد بن محمد مهدي النراقي، ت 1244 ه، مؤسسة آل البيت عليهم السّلام، قم.

347- مستند العروة الوثقي، تقريرات ابحاث السيد الخوئي، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

348- مسند احمد، احمد بن حنبل، ت 241 ه، دار الفكر، بيروت.

349- مسند الحميدي، ابو بكر الحميدي، ت 219 ه، عالم الكتب، بيروت.

350- مسند زيد، جمع عبد العزيز بن اسحاق البقال، ت 313 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 209

351- مسند الطيالسي، سليمان بن داود الفارسي (الشهير بابي داود الطيالسي)، ت 204 ه، دار الباز، مكة المكرمة.

352- مشيخة الفقيه، للشيخ الصدوق، ت 1381 ه، مطبوع في اخر (الفقيه) دار الكتب الاسلامية، طهران.

353- مصادر الحق، عبد الرزاق السنهوري، دار المعارف، مصر.

354- مصباح الاصول، للسيد سرور البهسودي، مطبعة النجف الاشرف.

355- مصباح الفقاهة، للشيخ محمد علي التوحيدي، ت 1392، مطبعة سيد الشهداء، قم المقدسة.

356- المصباح المنير، احمد الفيومي، ت 770 ه، مصطفي الحلبي، مصر.

357- المصنف، عبد الله بن محمد بن ابي شيبة، ت 235 ه، طبع السلفية، الهند، سنة 1399 ه.

358- المصنف،

عبد الرزاق الصنعاني، ت 211 ه، المكتب الاسلامي، بيروت.

359- المصنف، الكندي النزوي، ت 557 ه، سلطنة عمان، وزارة الاوقاف.

360- معارج الاصول، للمحقق الحلي، ابو القاسم، نجم الدين، ت 676 ه، آل البيت، قم المقدسة.

361- المعارف، ابو عبد الله بن قتيبة الدينوري، ت 276 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

362- معالم السنن، ابو سليمان حمد بن محمد الخطابي البستي، ت 388 ه، المكتبة العلمية، بيروت.

363- معالم القربة، محمد بن محمد بن احمد القرشي، ت 648 ه، مكتب الاعلام الاسلامي، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 210

364- معالم المدرستين، للعسكري السيد المرتضي، مؤسسة البعثة، طهران.

365- معاني الاخبار، محمد بن بابويه القمي (الصدوق)، ت 381 ه، دار المعرفة، بيروت، سنة 1399 ه.

366- معتمد العروة الوثقي، تقريرات أبحاث السيد الخوئي، مدينة العلم، قم المقدسة.

367- معجم احاديث الامام المهدي عليه السّلام، نجم الدين الطبسي بالاشتراك، نشر مؤسسة المعارف الاسلامية، قم المقدسة.

368- معجم البلدان، ياقوت بن عبد الله الحموي، ت 626 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

369- معجم رجال الحديث، السيد ابو القاسم الخوئي، دار الزهراء، بيروت.

370- معجم فقه ابن حزم، لجنة موسوعة الفقه الاسلامي، دمشق، طبع دار الفكر.

371- المعجم الكبير، سليمان بن احمد الطبراني، ت 360 ه، وزارة الاوقاف العراقية.

372- المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النبوي، وضعه: جماعة المستشرقين، مكتبة بريل، ليدن.

373- المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم، محمد فؤاد عبد الباقي، دار الكتب المصرية، القاهرة.

374- معجم المؤلفين، عمر رضا كحالة، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

375- معجم المغني، دار الفكر، بيروت.

376- معجم مقاييس اللغة، ابو الحسين، احمد بن فارس، ت 395 ه، مكتب الاعلام الاسلامي، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 211

377- المعرفة و التأريخ، يعقوب بن سفيان البسوي، ت 277

ه، مطبعة الارشاد، بغداد.

378- معيار اللغة، ميرزا محمد علي الشيرازي، كان حيا 1273 ه، الحجرية، سنة 1370 ه.

379- معين الحكام، ابو الحسن الطرابلسي، ت 844 ه، مصطفي الحلبي، سنة 1392 ه.

380- المغازي، محمد بن عمر بن واقد، ت 207 ه، نشر عالم الكتب، بيروت.

381- المغني، ابو محمد عبد الله بن احمد بن محمد بن قدامة، ت 541 ه، عالم الكتب، بيروت.

382- المغني في الضعفاء، ابو عبد الله الذهبي، ت 748 ه، دار المعارف، حلب.

383- مغني المحتاج، محمد الشربيني الخطيب، ت 977 ه، المكتبة الاسلامية.

384- مفاتيح الشرائع، الفيض الكاشاني، ت 1091 ه، مجمع الذخائر الاسلامية، قم المقدسة.

385- مفتاح الكتب الأربعة، للدهسرخي، مطبعة مهر، قم المقدسة.

386- مفتاح الكرامة، محمد جواد العاملي، ت 1266 ه، مؤسسة آل البيت، قم المقدسة.

387- مفتاح كنوز السنة، أ، ي فنسنك، دار الباز، مكة المكرمة.

388- المفردات، الراغب الاصفهاني، ت 565 ه، مؤسسة اسماعيليان، قم المقدسة.

389- مقباس الهداية، عبد الله المامقاني، ت 1351 ه، مؤسسة آل البيت، قم المقدسة.

390- المقتصر، احمد بن محمد بن فهد الحلّي، ت 841 ه، مجمع البحوث الاسلامية، مشهد المقدسة.

391- مقدمة ابن خلدون، دار القلم، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 212

392- المقنع، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه، القمي، (الصدوق)، ت 381 ه، دار العلم، قم المقدسة.

393- المقنعة، محمد بن محمد بن النعمان، ت 413 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

394- مكارم الاخلاق، رضي الدين ابو نصر، الحسن بن الفضل الطبرسي- من اعلام القرن السادس- المطبعة الحيدرية، النجف الاشرف.

395- المكاسب، الشيخ مرتضي الانصاري، ت 1281 ه، منشورات النجف الاشرف.

396- ملاذ الاخيار، محمد باقر المجلسي، ت 1111 ه، مكتبة المرعشي، قم المقدسة.

397- الملل و النحل، جعفر السبحاني، جماعة المدرسين، قم

المقدسة.

398- الملل و النحل، ابو الفتح محمد بن عبد الكريم، الشهرستاني، ت 548 ه، الشريف الرضي، قم المقدسة.

399- مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، ت 588 ه، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

400- مناهج المتقين، عبد الله المامقاني، ت 1351 ه، المطبعة المرتضوية، النجف الاشرف.

401- منتخب كنز العمال، علي بن حسام الدين المتقي، ت 975 ه، مطبوع بهامش مسند احمد.

402- منتهي الارادات، ابن النجّار الفتوحي، ت 972 ه، دار الجيل، القاهرة، سنة 1381 ه.

403- المنجد، للأب لويس معلوف اليسوعي، دار المشرق، بيروت.

404- من لا يحضره الفقيه، محمد بن علي بن الحسين (الصدوق)، ت 381 ه، دار الكتب الاسلامية، طهران.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 213

405- المنتقي، ابو محمد ابن الجارود، ت 307 ه، طبع الفجالة الجديدة، القاهرة، سنة 1382 ه.

406- المنتقي، ابو الوليد الباجي، ت 494 ه، طبع السعادة، مصر، سنة 1332 ه.

407- المنتقي، للاندلسي، ت 439 ه.

408- منتهي المطلب، العلّامة الحلّي، ت 726 ه، حجرية، نشر الحاج احمد مؤيد العلماء.

409- منهاج البراعة، للميرزا حبيب الله الخوئي، ت 1324 ه، المكتبة الاسلامية، طهران.

410- منهاج السنة، للحراني، ت 758 ه، المكتبة العلمية، بيروت.

411- منهاج الصالحين، للسيد ابو القاسم الخوئي، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

412- منهاج الطالبين، للنووي، ت 777 ه، مصر، مصطفي الحلبي.

413- المنية في تحقيق حكم الشارب و اللحية، محمد رضا الطبسي- الشيخ الوالد رضوان الله تعالي عليه- ت 1405 ه، المطبعة العلمية، قم المقدسة.

414- المهذب، ابن البرّاج الطرابلسي، ت 481 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

415- المهذب، ابو اسحاق الشيرازي، ت 476 ه، عيسي البابي، مصر.

416- مهذب الاحكام، عبد الأعلي السبزواري، ت 1414 ه، مطبعة الآداب، النجف الاشرف.

417- المهذب البارع، ابن فهد الحلّي، ت 841 ه، جماعة

المدرسين، قم المقدسة.

418- موارد السجن، نجم الدين الطبسي، مكتب الاعلام الاسلامي، قم المقدسة.

419- موازين قضائي از ديدگاه امام خميني (ره)، حسين كريمي، نشر شكّوري، قم المقدسة.

420- الموافقات، ابو اسحاق الشاطبي ت 790 ه، دار المعرفة، بيروت.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 214

421- الموطأ، مالك بن انس، ت 190 ه، برواية يحيي الاندلسي، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

422- الموسوعة الفقهية الكويتية، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامية، الكويت.

423- المؤتلف من المختلف، فضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، ت 548 ه، بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد.

424- المؤتلف و المختلف، علي بن عمر الدار قطني، ت 385 ه، دار المحاسن، القاهرة.

425- موضح الاوهام، للخطيب البغدادي، ت 463 ه، دار المعرفة، بيروت.

426- ميزان الاعتدال، شمس الدين الذهبي، ت 748 ه، دار المعرفة، بيروت.

427- النتف في الفتاوي، علي بن الحسين السغدي، ت 461 ه، مؤسسة الرسالة، بيروت، دار العرفان، عمّان.

428- نجاة العباد، للشيخ محمد حسن النجفي (صاحب جواهر الكلام) ت 1266 ه.

429- نخبة الدهر في عجائب البر و البحر، شمس الدين الدمشقي (المعروف بشيخ الربوة)، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

430- نزهة الناظر في الإشباه و النظائر، يحيي بن سعيد الحلي، ت 690 ه، مطبعة الاداب، النجف الاشرف.

431- نصب الراية، ابو محمد الزيلعي، ت 762 ه، المكتبة الاسلامية، بيروت.

432- نضد القواعد الفقهية، للفاضل المقداد الحلي، ت 826، مكتبة النجفي، قم المقدسة.

433- النظم الاسلامية، صبحي الصالح، دار العلم للملايين، بيروت.

434- نظم الحكم بمصر في عهد الفاطميين، عطية مصطفي، مطبعة الإعتماد، مصر.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 215

435- النفقات، للشيباني، ابو بكر، احمد بن عمرو، ت 261 ه، دار الكتاب العربي، بيروت.

436- نكت النهاية، للمحقق نجم الدين الحلي، ت 676 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

437-

النهاية في مجرد الفقه و الفتاوي، ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسي (شيخ الطائفة)، ت 460 ه، منشورات قدس، قم المقدسة.

438- النهاية في غريب الحديث، المبارك بن محمد الجزري (ابن الأثير)، ت 606 ه، مؤسسة اسماعيليان، قم المقدسة.

439- نهاية المحتاج، محمد بن ابي العباس الرملي، ت 1004 ه، طبع مصطفي الحلبي، مصر سنة 1386 ه.

440- النهاية و نكتها، نجم الدين، جعفر بن الحسن الهذلي (المحقق الحلّي)، ت 676 ه، جماعة المدرسين، قم المقدسة.

441- نهج السعادة، للشيخ محمد باقر المحمودي، مكتبة التضامن الفكري، بيروت.

442- نهج الصباغة، للشيخ محمد تقي التستري، مكتبة الصدر، طهران.

443- نوادر احمد بن عيسي، مدرسة الامام المهدي عليه السّلام، قم المقدسة.

444- نيل الاوطار، محمد بن علي الشوكاني، ت 1255 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

445- الهداية، محمد بن علي بن بابويه القمي (الصدوق)، ت 381 ه، دار العلم، قم المقدسة.

446- الهداية، لأحمد بن محمد الصديق، ت 1380 ه، عالم الكتب، بيروت.

447- الهداية، ابو الخطاب الكلوذاني، ت 510 ه، طبع القصيم، سنة 1391 ه.

448- هداية الطالب، للشيخ فتاح الشهيدي، ت 1372 ه، مكتبة النجفي، قم المقدسة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 216

449- الوافي، الفيض الكاشاني، ت 1091 ه، حجرية، مكتبة المرعشي، قم المقدسة، الطبعة الجديدة، مكتبة الامام أمير المؤمنين عليه السّلام، اصفهان.

450- الوجيز، (في الفقه الشافعي) للغزالي، ت 505، مطبعة: خوش قدم، قاهرة.

451- وسائل الشيعة، محمد بن الحسن الحر العاملي، ت 1104 ه، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

452- الوسائل الي مسامرة الأوائل، للسيوطي، ت 911 ه، دار الكتب العلمية، بيروت.

453- الوسيلة الي نيل الفضيلة، علي بن حمزة الطوسي، ت 566 ه، مكتبة المرعشي، قم المقدسة.

454- وسيلة النجاة، السيد ابو الحسن الاصفهاني، ت 1365 ه، الحجرية.

455-

وسيلة النجاة مع تعاليق الشيخ الطبسي- الوالد رحمه اللّه- (مخطوط).

456- الوفا بأحوال المصطفي، ابو الفرج، عبد الرحمان المعروف ب (ابن الجوزي)، ت 597 ه، دار المعرفة، بيروت.

457- وفيات الاعيان، احمد بن محمد بن خلكان، ت 681 ه، دار الثقافة، بيروت.

458- وقعة صفين، لنصر بن مزاحم، ت 212 ه، مكتبة النجفي، قم المقدسة.

459- ولاية الفقيه، حسين علي المنتظري، المركز العالمي للدراسات الاسلامية.

460- الينابيع الفقهية، جمع علي اصغر مرواريد، نشر: مركز بحوث الحج و العمرة.

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 217

فهرست آيات

إِلَّا الَّذِينَ تٰابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ 161

إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ 155

إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ 45، 182

أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ 146، 182

تَحْبِسُونَهُمٰا مِنْ بَعْدِ الصَّلٰاةِ فَيُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ 102

وَ الَّذٰانِ يَأْتِيٰانِهٰا مِنْكُمْ فَآذُوهُمٰا 141

وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذٰابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهٰادٰاتٍ 76

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 218

فهرست روايات

پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله شخصي را به اتهام قتل بازداشت كرد 27

پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله متهم به قتل را شش روز زنداني مي كرد 27

پيامبر صلّي اللّه عليه و آله به «انّه» فرمود: اي انّه، از مدينه خارج شو و به حمراء الاسد برو 165

پيامبر صلّي اللّه عليه و آله فرمود: قاتل از سرزمين خود به جاي ديگر تبعيد مي گردد 171

پيامبر صلّي اللّه عليه و آله «هيت» و «مانع» را به «عرايا» كه نام قلعه اي است در مدينه 178

رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله در مورد شخصي كه فردي را نگه داشته و ديگري او را 29

رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله فرمود: حكم مرد و زن متأهل، صد تازيانه و رجم است 66

رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله، بني قريظه را زنداني كرد 85

امام علي عليه السّلام چنين قضاوت كرد كه صاحب دين (مديران) زنداني مي شود 92

امام علي عليه السّلام دربارۀ كسي كه تصميم دارد بر ضد امام شورش كند، فرمود: براي ما خون 83

امام علي عليه السّلام فرمود: «تا زماني كه تصميم نهايي براي خروج و شورش 83

علي عليه السّلام به مسافر بن عفيف ازدي گفت: «اگر به من خبر رسد كه به «تنجيم» مي پردازي 58

علي عليه السّلام پس

از اين كه هشتاد ضربه به نجاشي- به سبب شرب خمر- زد 64

علي عليه السّلام جمعه ها به زندان ها سركشي مي كرد 118

علي عليه السّلام دربارۀ دو نفر، كه يكي مقتول 29

علي عليه السّلام دربارۀ كنيزكي كه نصراني بود [مسلمان شد و سپس مرتد شد] 61

علي عليه السّلام در مورد شخصي كه به عبدش دستور داده بود فردي را بكشد 40

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 219

علي عليه السّلام در مورد شخصي كه به فردي حمله كرد تا او را بكشد 31

علي عليه السّلام زندانياني را كه به جهت بدهي زنداني بودند 113

علي عليه السّلام سارق را از كوفه به شهري ديگر تبعيد كرد 181

علي عليه السّلام فرمود: اگر عبد به دستور مولا، فردي را بكشد 40

علي عليه السّلام فرمود: «لازم است، امام، دانشمندان فاسق، 104

علي عليه السّلام فرمود: مانع كساني نشو كه براي زنداني غذا يا آب يا لباس و يا فرش 115

علي عليه السّلام، مسيّب را سرزنش كرد و به او گفت: تو از قوم خود 88

علي عليه السّلام مي فرمايد: لباس خشن به مقداري كه عورت او را بپوشاند 135

علي عليه السّلام هنگامي كه خيانت ابن هرمه، والي «سوق الاهواز» 86

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هركس به واسطۀ تهديد به تازيانه يا زندان يا ترساندن، اقرار 132

امير المؤمنين عليه السّلام فقط در سه مورد شخص را زنداني مي كرد 95

امام باقر عليه السّلام دربارۀ شخصي كه به ديگري دستور مي دهد شخص ثالثي 32

امام باقر عليه السّلام راجع به شخصي كه پسر خود يا بردۀ خود را مي كشد 170

امام باقر عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام دربارۀ سارق چنين قضاوت كرد 43

امام باقر عليه السّلام فرمود: قاتل بردۀ

خود، از مسقط الرأسش تبعيد مي گردد 170

امام باقر عليه السّلام فرمود: كه علي عليه السّلام در مورد بكر و بكره اي كه زنا كرده بودند 163

امام باقر عليه السّلام فرمود: هرگاه امير المؤمنين عليه الّسلام مي خواست مسلماني را تبعيد كند 146، 149

امام باقر عليه الّسلام مي فرمايد: حكم مرد و زن مجردي كه زنا مي كنند، صد تازيانه 176

امام صادق عليه السّلام فرمود: اين شخص [علاوه بر حبس] در هر سال پنجاه 136

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 220

امام صادق عليه السّلام فرمود: جمعي مشروب مي خوردند و مستي مي كردند 105

امام صادق عليه السّلام فرمود: شخصي را نزد علي عليه السّلام آوردند كه كفالت ديگري را كرده بود 97

امام صادق عليه السّلام فرمود: «صد تازيانه مي خورد و مويش جدا مي گردد» 160

امام صادق عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام از خانه خارج شد و مردم را براي نماز 34

امام صادق عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام افراد فاسق را [در زندان] به نماز جمعه مي آورد 106

امام صادق عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام فردي را كه بدهي طلبكاران خود را 88

امام صادق عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام هرگاه شاهد زوري را دستگيري كرد 103

امام صادق عليه السّلام فرمود: فقط سه گروه به زندان ابد محكوم مي شوند 52

امام صادق عليه السّلام فرمود: «كسي كه محكوم به زندان ابد شده، از بيت المال 123

امام صادق عليه السّلام فرمود: هركه نبش قبركند، تنبيه شديد و شكنجه و زنداني 48

امام صادق عليه السّلام فرمود: هرگاه مولي از طلاق، امتناع مي ورزيد 71

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: امام بايد زندانياني را كه به سبب دين و بدهي 113، 117

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: «در زندان

مسلمانان، حبس مي شود» 130

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: زني نزد علي عليه السّلام از شوهرش دادخواهي كرد 120

امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: ملاك، توبه است 156

امام موسي بن جعفر عليه السّلام فرمود: «تازيانه مي خورد و سرش تراشيده مي شود» 160

امام رضا عليه السّلام فرمود: مدت زمان تبعيد محارب، به نسبت جنايتي 155

امام جواد عليه السّلام درباره كسي كه قبر زني را نبش كرده و با او آميزش كرده 172

امام جواد عليه السّلام فرمود: اگر قاطع الطريق فقط راه را ناامن كرده و كسي را 50

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 221

ابو مريم روايت كرده است: نجاشي شاعر را كه در ماه رمضان شرب خمر كرده بود 69

ابو بصير مي گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: شخصي فردي را عمدا كشته 38

ابو بصير مي گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع به مردي كه نسبت به زن خود ظهار كرده بود 72

از امام رضا عليه السّلام نقل شده است؛ سپس هرجا كه وارد مي شود اعلان مي شود كه 165

از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: حكم شخصي كه با خواهر خود جماع كند چيست؟ فرمود: 65

اگر شخصي به بردۀ خود دستور قتل كسي را بدهد و 32

بنو عامر دو تن از ياران پيامبر را به اسارت گرفتند 80

به امام باقر عليه السّلام گفتم: ده نفر، يك نفر را كشته اند [حكم آن چيست؟] فرمود 35

جايز است زنداني بدهكار به استخدام طلبكاران درآيد 132

جميل بن دراج مي گويد: از امام صادق عليه السّلام دربارۀ آيه (إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ … ) 182

حكم كرد كسي مقتول را نگه داشته بود 31

دختر حاتم را در محوطه چهار ديواري كه در كنار درب ورودي 80

در حديثي ديگر

آمده است: «اگر باز سرقت كرد، او را به زندان مي سپارم» 44

در روايات اهل بيت عليهم السّلام آمده است اگر تبعيدي محارب خواست وارد كشور كفر 161

در روايت آمده كه آن حضرت [حضرت علي عليه السّلام]، فسّاق و بدكاران را براي نماز 113

در روايتي آمده است، «در زندان مؤمنان، حبس مي شود» 130

در ضمن نامۀ علي عليه السّلام به قاضي اهواز آمده است: «دستور بده زندانيان را شب 116

در مورد دزدي امام صادق عليه السّلام فرمود: مرتبه اول، دست قطع مي شود 122

دزدي را نزد علي عليه السّلام آوردند كه ديوار خانه اي را سوراخ كرده و قبل از سرقت 47

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 222

دزدي كه دست و پايش قطع شده بود، را نزد عمر آوردند 45

راوي مي گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: شخصي، فردي را عمدا كشته است 33

روزي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله با علي عليه السّلام در نهان سخن مي گفت و حكم بن ابي العاص 86

زني از دست شوهرش نزد علي عليه السّلام دادخواهي كرد. آن حضرت دستور داد او را 75

سارقي را نزد علي عليه السّلام آوردند، وي دست راست او را قطع كرد 43

سماعه مي گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم، مردي كه با حيوان 172

شخصي را نزد امير المؤمنين عليه السّلام آوردند كه عبدش را بر اثر شكنجه، كشته بود 39

شخصي را نزد امير المؤمنين عليه السّلام آورند كه گوشواره اي را از گوش دختركي ربوده 46

شخصي نزد رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله آمد و گفت: مادرم دست نامحرم را رد نمي كند 55

عبد اللّه بن سنان مي گويد: «به امام صادق عليه السّلام گفتم: اگر مردي زني را

بگيرد و 53

عبد اللّه بن سنان مي گويد: «به امام صادق عليه السّلام گفتم: حدّ قواد چيست فرمود 173

عبدي كه قتل عمد را انجام داده، زنداني مي گردد 40

كارگزار خائن [در روايت آمده است]: «او را از زندان بيرون بياور 136

كليني به سند خود از امام باقر عليه السّلام و امام صادق عليه السّلام نقل مي كند كه مرد مرتد 59

موسي بن طلحه بن عبيد اللّه كه در ميان اسيران جنگ جمل بود و با 79

نگذار هيچ كس در زندان با او ملاقات كند و به او راهكار ياد بدهد 87

وقتي اسيران بني قريظه را به مدينه آورند، در يكي از خانه هاي 80

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 223

فهرست مذاهب و قبايل

اباضيه: 124

اهل سنت- در اكثر صفحات بنو عامر: 80، 81

بني نجار: 80، 116

بني قريظه: 80، 85

حنبلي ها: 30، 175، 177

حنفي ها- حنفيان: 30، 42، 60، 68، 73، 75، 162، 148

خوارج: 68

زيديه: 71، 73، 76، 79، 99

شافعيه: 50- شافعي ها: 155، 158، 177

ظاهريه: 32، 71، 162

علماي سمرقندي: 60

علماي شافعي: 159، 178

علماي شيعه- در اكثر صفحات علماي كوفي: 60

فقهاي اماميه- اماميه: 28، 32، 35، 38، 39، 42، 49، 51، 54، 57، 58، 59، 62، 67، 68، 71، 76، 78، 82، 85، 88، 90، 91، 93، 98، 102، 103، 106، 113، 114، 148، 158، 159، 163، 164، 176، 177

فقهاي اهل مدينه: 70

قبيله باهله: 180

مالكي ها- مالكيه: 38، 63، 124، 157، 158، 162، 177

ناصبيان: 68، 180

يهوديان: 133

يهوديان بني قينقاع: 180

يهوديان بني نضير: 180

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 224

فهرست اشخاص

پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله- پيامبر- محمد صلّي اللّه عليه و آله- رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله- رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله: 27، 35، 57، 58، 62، 74، 80، 81، 86، 129، 29، 55، 66، 85، 116، 133، 146، 165، 170، 171، 176، 180

علي عليه السّلام- امير المؤمنين عليه السّلام- علي بن ابي طالب عليه السّلام- ابا الحسن: 21، 29، 31، 34، 40، 43، 45، 46، 47، 50، 54، 58، 61، 64، 69، 71، 75، 79، 80، 83، 86، 87، 88، 92، 95، 97، 103، 104، 105، 106، 113، 114، 115، 116، 118، 120، 123، 132، 135، 146، 149، 150، 163، 180، 181، 183

امام حسن عليه السّلام: حسن عليه السّلام: 34

امام مجتبي عليه السّلام: 34

امام حسين عليه السّلام: 34

امام باقر عليه السّلام: 32، 35، 43، 59، 95، 146،

149، 163، 170، 176

امام صادق عليه السّلام: 27، 29، 32، 33، 34، 38، 39، 40، 46، 48، 52، 53، 55، 59، 64، 71، 72، 88، 97، 103، 105، 106، 113، 117، 120، 122، 123، 130، 132، 136، 155، 160، 172، 173، 182

امام موسي بن جعفر عليه السّلام: 160

امام رضا عليه السّلام: 155، 165

امام جواد عليه السّلام: 50، 172

حضرت مهدي (عجل اللّه): 180

امام خميني قدّس سرّه: 27، 30، 36، 43، 46، 89، 99، 112، 124، 150، 151، 160، 174، 175، 176

آل حجاف: 63

ابن ابي حمزه طوسي: 27، 28، 36، 62

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 225

ابن ابي شيبه: 43

ابن ابي عقيل: 60، 177

ابن ابي ليله: 102، 151

ابن ادريس: 43، 46، 60، 90، 114، 146، 161، 164، 175

ابن براج- ابن براج طرابلسي- قاضي ابن براج: 27، 32، 46، 78، 83، 100، 118، 136، 151، 174، 175

ابن جلّاب: 39، 67، 92، 119

ابن جنيد: 156، 160، 164

ابن حزم: 32، 94، 162، 163

ابن حمزه- علي بن حمزه: 89، 99، 118، 151، 160، 174، 176

ابن رشد: 105

ابن زهره- سيد ابن زهره: 29، 50، 84، 125، 160، 162

ابن عابدين: 121، 130، 131

ابن عباس: 49

ابن فهد حلي- ابن فهد: 146، 156، 165، 175

ابن قدامه: 37، 45، 81، 85، 94، 100، 119، 121، 131، 152، 158، 181

ابن نجار: 55، 119

ابن هرمه: 86، 87، 135، 136

ابن هشام: 80

ابو اسحاق شيرازي: 119، 163

ابو بصير: 38، 72، 161

ابو ثور: 45، 71

ابو حنيفه- حنفي: 30، 36، 37، 57، 60، 68، 76، 78، 84، 85، 89، 91، 93، 94، 97، 99، 101، 102، 121، 162

ابو طالب: 40، 176

ابو عبيد: 71

ابو غدة: 138

________________________________________

طبسي، نجم الدين - مترجم: حسيني، سيد محمد

رضا و شفيعي، مصطفي، زندان و تبعيد در اسلام، در يك جلد، انتشارات صفحه نگار، قم - ايران، اول، 1427 ه ق زندان و تبعيد در اسلام؛ ص: 225

ابو محجن: 70

ابو مريم: 69

ابو يوسف- قاضي: 37، 42، 47، 48، 64، 78، 79، 82، 91، 104، 117، 124

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 226

احمد بن يحيي: 76، 99، 124

اردبيلي: 175

اردستاني: 138

اسحاق: 71

اسكاني: 28

اصطخري: 62

اندلسي: 157

انّه: 165

اوزاعي: 36، 78، 176، 179

باقري: 138

بحراني- محدث بحراني: 34، 75

بكير: 150

بلاذري: 88

بهوتي: 76، 150، 174

بيهقي: 45

تاج زمان دانش: 138

توفيق فكيكي: 138

ثوري: 42، 60، 176

جابر: 170

جزيري: 62، 85

جميل بن دراج: 182

حافظ بستي: 35

حاكم نيشابوري: 27

حرّاني: 174

حسن بصري- حسن: 42، 176

حصني شافعي: 152

حكم بن ابي العاص: 86، 180

حلبي- ابو صلاح حلبي: 34، 40، 50، 84، 89، 92، 93، 114، 160، 162، 174، 176، 178

حموي: 131

حنبلي- احمد بن حنبل- احمد: 37، 40، 57، 58، 71

خالصي: 138

خلّاس: 40

خويي: 27، 32، 34، 39، 40، 46، 89، 124، 136، 160، 163، 165، 169، 173

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 227

دار قطني: 29

داود بن يوسف خطيب- خطيب: 51، 121

دختر حاتم: 80، 129

ديلمي- سالار بن عبد العزيز ديلمي- سالار: 29، 43، 92، 97، 99، 125، 160، 175، 176

رفاعه: 86، 87

رملي: 151، 154، 155، 158، 159، 164

روياني: 164

زبير: 133

زهري: 42

زيد: 50، 66، 106

زيد بن خطاب: 63

سحنون: 179

سرخسي: 41، 62، 63، 64، 76، 83، 106، 130، 131، 163

سعد: 85

سماعه: 172

سمرقندي: 124

سيد ابو الحسن اصفهاني: 98

سيد خوانساري- سيد احمد خوانساري- خوانساري: 92، 95، 99، 119، 163، 169، 174، 175

سيد عاملي: 82، 95، 99، 118

سيد مرتضي: 30، 125

سيد يزدي- يزدي: 90، 124

شافعي: 29، 30، 37، 45، 49، 55، 57، 62، 67، 69، 71، 97،

162، 163، 176

شربيني: 151، 158، 159، 164

شعبة بن حجاج: 63

شعبي: 42

شوكاني: 67

شهيد اول: 36، 73، 79، 94، 97، 99، 156

شهيد ثاني: 44، 60، 77، 94، 97، 99، 117، 156، 157، 163

شيباني: 37، 124

شيخ بهايي: 94، 118

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 228

شيخ حر عاملي- عاملي: 56، 65، 104، 131

شيخ طوسي: 27، 28، 29، 31، 35، 36، 42، 44، 45، 49، 61، 64، 72، 73، 75، 77، 78، 79، 84، 89، 94، 95، 96، 97، 99، 100، 101، 118، 120، 126، 137، 149، 151، 152، 157، 160، 161، 162، 163، 164، 170، 172، 174، 175

شيخ كني- كني: 95، 99

شيخ مفيد: 29، 42، 68، 80، 88، 92، 99، 106، 125، 156، 174، 176

صاحب جواهر- محمد حسن نجفي- محقق نجفي: 28، 30، 31، 44، 45، 46، 53، 57، 75، 79، 84، 90، 125، 173، 176

صاحب مفتاح الكرامه: 53

صدوق: 55، 92، 97، 104، 105، 113، 160

صهرشتي: 50، 176

ضحاك بن مزاحم: 63

طباطبايي: 43، 92، 123، 151، 176

طبراني: 85

طبري: 83، 160

طحاوي: 93

عبد الرحمن بن ملجم- ابن ملجم: 34

عبد الرزاق- صاحب مصنف: 34، 121

عبد اللّه بن سنان: 53، 173

عبد اللّه بن مسعود: 70

عسقلاني: 177، 181

عطاء: 176

علامه حلي: 27، 36، 44، 46، 60، 73، 74، 75، 78، 79، 81، 85، 90، 93، 94، 96، 97، 102، 114، 118، 121، 131، 137، 150، 151، 152، 157، 158، 164، 165، 175

علامه مجلسي: 39، 53، 169، 170، 173

علاء الدين حلبي: 84

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 229

علاء الدين كاشاني: 96

عماني: 163

عمر: 45

عمران بن حصين: 80

عمر بن عبد العزيز: 41، 84، 121، 171، 180

عمر و بن شعيب: 171

عياشي: 137

عيني: 181

غليان بن سلمه: 84

غنّام محمّد: 138

فاضل آبي: 174،

175

فاضل لنكراني: 150، 154، 174، 175، 176

فاضل مقداد: 44

فاضل هندي- هندي: 44، 123، 125، 150، 151، 158، 164، 165

فخر المحققين: 36، 74، 175

فرّاء: 79

فضيل بن سيار: 35

فيروز آبادي: 79، 85، 119، 131

فيض كاشاني: 118، 172

قاضي نعمان مصري: 115

قتاده: 47، 176

قثم- غلام فضل: 34

قرافي: 37، 56، 57، 74، 84، 102

قسطلاني: 177

كاساني: 42

كاشاني: 64، 146

كتاني: 129

كلبي: 85

كليني: 31، 38، 39، 40، 43، 46، 53، 59، 64، 71، 88، 132، 172

كنانة ابن ابي الحقيق: 133

گلپايگاني: 27، 34، 105، 150، 153، 154، 157، 158، 166

ليث: 36

ماعز: 62

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 230

مالك بن انس- مالك: 28، 30، 36، 38، 42، 45، 50، 57، 63، 64، 67، 71، 74، 85، 89، 90، 101، 125، 163، 164

مامقاني: 124

مانع: 178

ماوردي: 100، 106، 163، 164، 165

مجلسي اول: 56

محقق 90

محقق اردبيلي: 163

محقق حلي: 46، 75، 96، 97، 99، 118، 165

محقق سبزواري- سبزواري: 89، 112، 118، 150، 152، 174

محقق عراقي: 92

محقق قمي: 78، 95

محقق كركي: 94

محمد 104

محمد بن اسحاق: 85

محمد بن عجلان: 63

محمد بن مقاتل: 51

محمد رضا طبسي- طبسي: 30، 43، 46، 89، 98، 112، 124، 138، 151، 160، 169، 173، 174، 175

محمدي: 138

مدائني: 155، 165

مرداوي: 119، 152

مزني: 57

مسافر بن عفيف ازدي: 58

مسيّب- سعيد بن مسيب: 88، 176

معاويه: 78، 180

مقدسي: 174

ملا احمد نراقي: 90

منتظري: 172

موسي بن طلحه بن عبيد اللّه: 79

موصلي- ابو علي موصلي: 42، 50، 76، 84، 92

موصلي حنفي: 96

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 231

نجاشي- نجاشي شاعر: 46، 69

نخعي: 42، 176

نزوي: 124

نوري: 79

نووي: 37، 49، 119، 173

وائلي: 137

هرم بن حيان: 63

هيت: 178

يحيي بن سعيد: 34، 65، 84، 97، 137، 146، 152، 156، 169، 170، 175

يحيي بن سعيد حلي: 39، 40، 46، 50،

53، 105

زندان و تبعيد در اسلام، ص: 232

فهرست اماكن

اتاق: 129

اتاقكي: 71، 129

اهواز: 116

بصره: 78، 79، 183

ثقيف: 81

حمراء الأسد: 165

خثعم: 171

خيبر: 35

دار الحرب: 83

دستشويي: 43

ديلم: 146، 149، 180

سوق الاهواز: 86

صفين: 180

طائف: 74، 180

عدن: 41

عرايا: 178

قبر: 48

كوفه: 78، 88، 180، 181، 183

مخيس: 22

مدينه: 70، 80، 165، 178، 180

مسجد: 88، 129، 178

نافع: 21

هند: 41

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109